به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ روز چهارشنبه باراک اوباما وارد ریاض شد تا به احتمال قوی آخرین دیدار خود را از منطقه به عنوان رییس جمهور آمریکا انجام دهد.
گمانهها درباره دورویی عربستان در مقابله با تروریسم و اخبار و گزارشها درباره حمایت آن از القاعده و سایر گروههای تروریستی افراطی، بار دیگر به تردیدها درباره این اتحاد در درون آمریکا دامن زده است.
اوباما سفر «بی ثمری» را انجام داده است. ایالات متحده و عربستان دیگر درباره مسایل منطقه هم نظر نیستند.
سفر باراک اوباما در حالی انجام شد که اقدام کنگره آمریکا جهت اقامه دعوی علیه عربستان و گرفتن غرامت برای قربانیان 11 سپتامبر و تهدید متقابل عربستان به تلافی (با خروج داراییهای خود از آمریکا) جو سرد و سنگین بین دو کشور را تعمیق کرده است.
این روزها، وقتی امریکا و عربستان به منطقه نگاه میکنند، چشماندازهای کاملا متفاوتی را میبینند. این جاست که تضاد منافع میان دو طرف خود را نشان میدهد. ریاض، مجموعهای از بحرانها را میبیند که امریکا باید به آنها سامان دهد و شماری دولتهای ورشکسته که باید توسط واشینگتن احیاء شوند. سعودیها دوست دارند از اوباما «تعهدی» برای مهار ایران بگیرند، برای تغییر موازنه نیروها در سوریه جهت تضعیف بشار اسد، و حل مناقشه فلسطین- اسراییل و ...
نگاه کنونی آمریکا به منطقه، نگاهی خُردنگر و سرراست و آرزوهای منطقهای آن (نسبت به عربستان) محدودتر است. ایالات متحده همچنان قصد دارد که جنگ با تروریسم را با تکیه بر حملات پهپادی ادامه دهد. هدف آمریکا تضعیف دولت اسلامی (داعش) و جلوگیری از دستیابی آن به شهرهای راهبردی عراق است. آمریکا امیدوار است که مذاکرات دیپلماتیک در وین به نحوی جنگ داخلی در سوریه را به نتایجی برساند.
فراتر از اینها، اوباما هیچ سیاست جدیدی برای غرب آسیا در دست ندارد، غیر از تحولات مربوط به توافق هستهای با ایران، که سعودیهای ایرانهراس، تمایلی به صحبت درباره آن ندارند. اوباما که اخیرا دلخوری خود را از متحدان منطقهای کشورش با «مفتخور» free riders خواندن آنها نشان داده است، قطعا تمایلی ندارد که بیش از این آمریکا را در منطقه درگیر کند. البته او یک اظهارنظر کمرمق و کمرنگ هم درباره علاقهاش به تعامل و حسن همسایگی میان عربستان و ایران کرده، ولی درباره چگونگی انجام آن بحثی به میان نیاورد.
بعد از سرمایهگذاریهای بسیار روی مساله صلح فلسطین-اسراییل، دولت آمریکا دیگر علاقه چندانی به ادامه تلاش برای نزدیککردن دو طرف نشان نمیدهد. آمریکا دیگر هیچ تمایلی به «کشورسازی» (یا به واقع ساختن ملت-دولت) در منطقه، حتی در آن کشورهایی که خود یکی از عوامل ویرانی آنها بوده است (لیبی، عراق) ندارد.
علاقه شدید اوباما به اولویت دادن دیپلماسی بر زور، شکاکیت او نسبت به متحدان سنتی و اشتیاقش به ترمیم دیوارهای حائل میان امریکا و رقبای تاریخی (چین و روسیه)، و عدم علاقهمندی به منطقه غرب آسیا و در عوض تلاش برای محوریت دادن به آسیا (به ویژه شرق دور) در سیاست خارجی، همه موجب نگرانی متحدان عرب شده است.
حضور پررنگ ناوشکنهای آمریکایی در دریای چین جنوبی - تغییر اولیتهای سیاست خارجی از غرب آسیا به شرق دور را زمزمه میکنند
سعودیها تلاش کنگره را برای گرفتن غرامت از عربستان بابت 11 سپتامبر، نشان دیگری از تضعیف جایگاه اتحاد سنتی آمریکایی-سعودی در ذهن سیاستمداران آمریکایی میبینند (حتی با وجود این که این طرح توسط اوباما وتو شد). سعودیها با تهدید خارج کردن داراییهای کلان خود از امریکا به عنوان تلافی، تلاشی بیشتر نمادین صورت دادند تا به آمریکاییها بگویند که اگر برای اتحاد میان دو کشور، ارزش سابق را قایل نباشند، سعودیها هم برگهایی برای بازی کردن دارند.
اما چگونه روابط سعودی-آمریکایی این چنین از ریل خارج شد؟ شروع آن، مساله چندان عجیبی نبود. از همان ابتدا در اتحاد میان یک لیبرال دموکراسی و یک پادشاهی سنتی مبتنی بر وهابیت و دلارهای نفتی، یک جای کار میلنگید.
فرانکلین دلانو روزولت (رییس جمهور آمریکا) و عبدالعزیز آل سعود (پادشاه سعودی)، 1945
در دوران جنگ سرد، خصومت طرفین نسبت به اتحاد شوروی این اختلافات یا تفاوتها را کم رنگ میکرد. در دوران پس از جنگ سرد، منابع نفتی سرشار و نیاز به مواجهه با تهدید صدام حسین، باز هم توجهات را از این تفاوتهای ماهوی منحرف کرد.
مجاهدین افغان در دیدار با رونلد ریگان، رییس جمهور ایلات متحده- مجاهدین در جنگ علیه شوروی از حمایت واشینگتن و ریاض برخوردار بودند
تراژدی 11 سپتامبر، و آشکار شدن این حقیقت که 15 نفر از 19 نفر ربایندگان هواپیماهای انتحاری تبعه سعودی بودند، دوباره رابطه را با چالش مواجه کرد. ولی خیلی زود، با تمرکز امریکا بر مساله سرنگونی صدام حسین، تهاجم نظامی به عراق و آشوبها و شورشهای پسا-صدام در این کشور، کل توجه ایالات متحده به آن سو سوق یافت.
عوامل 11 سپتامبر-15 نفر از 19 نفر سعودی بودند!
امروز، دولت اوباما هیچ دشمن یا رقیبی ندارد که برای مهار آن نیازمند سعودیها باشد. ایران زمانی چنین نقشی را داشت، ولی اکنون (دستکم فعلا) روند دیپلماتیک میان دو کشور در جریان است. حل مناقشه فلسطین-اسراییل، زمانی آمریکا را مجبور به جستجو برای شرکای عرب میکرد، اما اکنون دولت آمریکا چنین آرزوهای دور و درازی ندارد و دیگر این امر اولویت سیاست خارجی آن نیست. با تغییرات جهانی بازار انرژی، کم شدن اتکاء به نفت غرب آسیا و تولید منابع جایگزین (مثل نفت شیل) آمریکا به لحاظ انرژی خوداتکاء تر شده است. از این رو، دیگر عربستان آن جایگاه کلیدی قبلی را به عنوان تامینکننده نفت برای سیاستمداران آمریکایی ندارد. در واقع، نفت دیگر عامل بقاء و ثبات یک رابطه ماهیتا غیرمعمول و از اساس لرزان (میان امریکا و سعودی) نیست. به علاوه، گمانهها درباره دورویی عربستان در مقابله با تروریسم و اخبار و گزارشها درباره حمایت آن از القاعده و سایر گروههای تروریستی افراطی، بار دیگر به تردیدها درباره این اتحاد در درون آمریکا دامن زده است.
سعودیها نباید با این فکر که ساکن بعدی کاخ سفید در سال آینده این ناهماهنگی جدی در منافع را تغییر میدهد یا اصولا تغییر عمدهای در سیاستهای منطقهای آمریکا صورت خواهد داد، خیال خود را راحت کنند.
نشریه آمریکایی پولیتیکو در این باره مینویسد: اوباما یک چهره منفرد در حزب دموکرات نیست، بلکه نمادی از روحیه «توهمزدایی» نسبت به غرب آسیا است. حتی در این سال پر از چالش و آشوب روحیه حاکم بر حزب جمهوریخواه هم به سوی اجتناب از جنگ و درگیری میل کرده است، به نحوی که پیشتازان حزب در دور مقدماتی انتخابات، مستقیم یا غیرمستقیم، بر این نکته تاکید کردهاند که دیگر علاقهای به چشماندازهای کلان، همچون تغییر فرهنگ سیاسی کشورهای غرب آسیا و ایجاد نظام دموکراتیک در جهان عرب ندارند.
حزب جمهوریخواه امروز، حزب بازهای غیرمداخلهجو است و نامزدهای آن اگر خود را متعهد به از بین بردن داعش معرفی میکنند، این پیام را هم میدهند که دیگر کاری به عوامل شکلگیری ایدئولوژیهای افراطی نخواهند داشت.
در حالی که باز هم غرب آسیا یک انتقال خشن و شکننده را از سر میگذراند، و این انتقال عمدتا بدون حضور آمریکا اتفاق میافتد، این را که آیا آن طور که بعضی انتظار دارند، قرن 21 یک «قرن امریکایی» خواهد بود یا نه، زمان مشخص خواهد کرد، ولی روشن است که در هر صورت غرب آسیا مشمول آن نخواهد بود. خود سیاستمداران امریکایی هم از غرب آسیا قطع امید کرده و از صرف منابع گرانبها برای ایجاد ثبات در منطقهای عمدتا ثباتناپذیر خستهاند.
در ظاهر ماجرا، دیدار اوباما با حاکمان کشورهای عرب خلیج فارس، نوعی تاکید نمادین دوباره بر اتحاد و دوستی است. پکیج معاملات تسلیحاتی طبق برنامه پیش خواهد رفت و شماری از تسلیحشدهترین و در عین حال ضعیفترین کشورهای دنیا به لحاظ نظامی، باز هم بر زرادخانه خود خواهد افزود. ولی هر اندازه صحبت (و یا به عبارت درستتر، تعارفات) درباره «اتحاد تاریخی» و معاملات تسلیحاتی نمیتواند تضاد روزافزون منافع بین طرفین را تعدیل کند.
منبع: مشرق
انتهای پیام/