ای بنی اسرائیل! من پیامبر خدا بر شما هستم، توراتی را که پیش از من بوده است تصدیق می‌کنم و به پیامبری که بعد از من می‌آید و نامش احمد است

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، روز 27 رجب سال 40 عام الفیل یعنی 13 سال پیش از هجرت یادآور بزرگ‌ترین رویداد جهان اسلام است که که حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) به پیامبری مبعوث شدند، پیش از این نیز ادیان الهی نوید و بشارت به رسالت رسیدن چنین شخصیتی را داده بودند،

 در این میان سؤالات و پرسش‌های بی‌شماری مطرح است از جمله اینکه عده‌ای از مفسران اسلام به اشتباه کلمه‌ «پارقلیط» که در زبان یونانی parakletos و به معنای مدافع و یاور است به املای periklutos که در زبان یونانی به معنای نامدار و ستوده است تغییر داده و آن را بر پیامبر خودشان تطبیق کرده‌اند، مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم در پاسخ بیان می‌دارد:

نوید و بشارت آمدن پیامبر اسلام(ص) به تصریح قرآن کریم در تورات و انجیل ذکر شده و با پذیرش قرآن کریم این قطع برای انسان حاصل می‌شود که اسم پیامبر اسلام(ص) و بشارت به نبوت آن حضرت در کتاب‌های انجیل و تورات اصلی به شکل فراوان و آشکار وجود داشته است که در اثر تحریف این دو کتاب این موارد حذف شده‌اند.

تقریباً بیشتر محققان یهودی و مسیحی و همه علمای مسلمان متفقند که کتاب تورات تحریف شده است و تورات کنونی پس از اسارت بابلی و در دوره کاهنان (یعنی 500 سال قبل از میلاد و قرن‌ها بعد از وفات حضرت موسی) تألیف شده است و قرآن نیز می‌فرماید: «یهودیان کلمات را از جایگاهش تحریف می‌کنند» و «پس وای بر آن‌ها که کتاب را با دست خود می‌نویسند، سپس می‌گویند: این از طرف خداست تا آن را به بهای کمی بفروشند».

ای بنی اسرائیل! من پیامبر خدا بر شما هستم، توراتی را که پیش از من بوده است تصدیق می‌کنم و به پیامبری که بعد از من می‌آید و نامش احمد است

در مورد انجیل هم مسلمانان معتقدند که انجیل نازل شده بر حضرت عیسی(ع) از بین رفته و مسیحیان نیز اعتقاد دارند که اصلاً کتابی بر حضرت عیسی نازل نشده چون وی خود وحی مجسم و کلمة‌الله است و انجیل‌های چهارگانه موجود که از میان نزدیک به 100 انجیل انتخاب شده‌اند تألیف حواریان و یا شاگردان حواریان حضرت عیسی(ع) است.

با توجه به مقدمه فوق که دال بر تحریف تورات و از بین رفتن انجیل است و این امر مورد تأیید محققان یهودی و مسیحی است، نباید انتظار داشت که نام پیامبر اسلام(ص) به صورت صریح در تورات و اناجیل موجود وجود داشته باشد.

پس اینکه قرآن کریم می‌فرماید: «وَإِذْ قالَ عیسَی ابْنُ مَرْیَمَ یا بَنی إِسْرائیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَیِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبین»؛ و عیسی بن مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من پیامبر خدا بر شما هستم. توراتی را که پیش از من بوده است تصدیق می‌کنم و به پیامبری که بعد از من می‌آید و نامش احمد است، بشارتتان می‌دهم، چون آن پیامبر با آیات روشن خود آمد، گفتند: این جادویی است آشکار، مستند به جملاتی که در انجیل یوحنا آمده است، نیست، بلکه قرآن کریم از بشارت حضرت عیسی(ع) سخن می‌گوید که آن حضرت به بنی‌اسرائیل داده بود، قرآن کریم هرگز نگفته است که این جملات حضرت مسیح(ع) در اناجیل یا انجیل یوحنا که هیچ ربطی به حضرت مسیح(ع) ندارند موجود است.

ولی با این حال شکی نیست که قسمتی از تعلیمات عیسی(ع) و محتوای کتاب آسمانی او در ضمن گفته‌های پیروانشان به این کتاب‌ها انتقال یافته است، به همین دلیل نمی‌توان همه آنچه را که در اناجیل آمده است پذیرفت و نه همه آن قابل انکار است، بلکه مخلوطی است از تعلیمات این پیامبر بزرگ با افکار و اندیشه‌های دیگران.

حضرت مسیح(ع) بشارت آمدن کسی به نام پارقلیط یا پریکلتوس را بعد از خود داده است

بنابراین جای تعجبی ندارد که در انجیل یوحنا تعابیری وجود داشته باشد که بر پیامبر آخرالزمان مطابقت دارد و لذا در کتاب‌های موجود تعبیرات فراوانی که بشارت به ظهور بزرگی که نشانه‌های آن جز بر اسلام و آورنده آن تطبیق نمی‌کند دیده می‌شود.

یکی از این موارد همین کلمه «پارقلیط» به زبان سریانی است که در انجیل یوحنا آمده است این کلمه در زبان عربی «فارقلیط» تلفظ شده است و در زبان یونانی «پریکلتوس» ترجمه شده است، در این سخن کسی نمی‌تواند تردید کند که حضرت مسیح(ع) بشارت آمدن کسی به نام پارقلیط یا پریکلتوس را بعد از خود داده است، بر حسب نقل انجیل، حضرت عیسی(ع) بعد از خود از شخصی خبر می‌دهد که شریعتش ابدی و حکومتش برای همیشه باقی خواهد بود.

ما در اینجا برخی از این جملات را می‌آوریم:

«و بسیار چیزهای دیگر دارم به شما بگویم لیکن اکنون طاقت تحمل آن‌ها را ندارید، ولی چون او، یعنی روح راستی آید، شما را به جمیع راستی هدایت خواهد کرد زیرا که از خود تکلم نمی‌کند بلکه به آنچه شنیده است سخن می‌گوید و از امور آینده به شما خبر می‌دهد».

«من از پدر خواهم خواست که او فارقلیطای دیگری به شما خواهد داد که تا ابد با شما باشد».

«چون بیاید آن پارقلیط که من سوی شما خواهم فرستاد از جانب پدر، روح راستی که از جانب پدر می‌آید او درباره من شهادت خواهد داد».

«لیکن من راست می‌گویم به شما، که شما را مفید است که اگر من نروم پارقلیط سوی شما نخواهد آمد اما اگر بروم او را نزد شما خواهم فرستاد».

«و چون او بیاید جهان را به پرهیز از گناه و صدق و انصاف ملزم خواهد کرد ... ».

«... و چون او بیاید شما را به تمام راستی ارشاد خواهدکرد، زیرا که او از پیش خود چیزی نخواهد گفت و هر چه خواهید شنید خواهد گفت و شما را به آینده خبر خواهد داد».

«هر آنچه پدر دارد از آنِ من است از همین سبب گفتم که آنچه از من است خواهد یافت و شما را خبر خواهد داد».

پارقلیطا همان گونه که قبلاً اشاره شد، در زبان سریانی به معنای بسیار ستوده است که به زبان عربی به فارقلیطا تلفظ می‌شود و معنای معادل عربی «احمد» را دارد که در قرآن به آن اشاره شده است و اصل اناجیل به زبان سریانی بوده و بعداً به زبانی یونانی برگردانده شده و کلمه پارقلیطا به پاریکلتوس یا پریکلتوس ترجمه شده است، این عبارات انجیل بر غیر از پیامبر اسلام بر کسی دیگری قابل انطباق نیست.

«فخر الاسلام» مؤلف کتاب «انیس الاعلام» که خود یکی از کشیشان به نام مسیحی بوده و تحصیلات خود را نزد کشیشان مسیحی به پایان رسانیده است و به مقام ارجمندی از نظر آنان نائل آمده در مقدمه این کتاب ماجرای عجیب اسلام آوردن خود را چنین شرح می‌دهد:

این اسم از اسماء پیامبر مسلمین است و به معنی «احمد» و «محمد» است

«... بعد از تجسس بسیار و زحمات فوق‌العاده و گردش در شهرها به کشیش والا مقامی رسیدم که از نظر زهد و تقوا ممتاز بود، من نزد او مدتی مذاهب مختلفه نصارا را فرا می‌گرفتم، او شاگردان فراوانی داشت، ولی در میان همه به من علاقه خاصی داشت. کلیدهای منزل ... همه در دست من بود فقط کلید یکی از صندوقخانه‌ها را پیش خود نگاه داشته بود.

در این بین روزی کشیش مزبور را عارضه‌ای رخ داد به من گفت به شاگردها بگو: حال تدریس ندارم، وقتی نزد شاگردان آمدم دیدم مشغول بحث در لفظ «فارقلیط» در سریانی و «پریکلتوس» به زبان یونانی هستند.

وقتی که این داستان اختلاف بحث را به کشیش منتقل کردم بعد از چند سؤال و جوابی بین من و کشیش گفت: حق و واقع، خلاف همه این اقوال است، زیرا حقیقت این را نمی‌دانند مگر راسخون در علم، از آن‌ها هم تعداد کمی با آن حقیقت آشنا هستند، من اصرار کردم که معنای آن را برایم بگویید، وی سخت گریست و گفت: هیچ چیز را از تو مضایقه نمی‌کنم در فرا گرفتن معنای اسم اثر بزرگی است، ولی به مجرد انتشار، من و تو را خواهند کشت! چنانچه عهد کنی به کسی نگویی این معنی را اظهار می‌کنم، من به تمام مقدسات قسم خوردم که نام او را فاش نکنم، پس گفت: این اسم از اسماء پیامبر مسلمین است و به معنی «احمد» و «محمد» است.

پس از آن کلید آن اطاق کوچک را به من داد و گفت: در فلان صندوق را باز کن و فلان و فلان کتاب را بیاور، کتاب‌ها را نزد او آوردم، این دو کتاب به خط یونانی و سریانی پیش از ظهور پیامبر اسلام بر پوست نوشته شده بود.

در هر دو کتاب لفظ «فارقلیط» را به معنی احمد و محمد ترجمه کرده بودند سپس استاد اضافه کرد: علمای نصارا قبل از ظهور او اختلافی نداشتند که «فارقلیط» به معنی احمد و محمد است، ولی بعد از ظهور محمد(ص) برای بقای ریاست خود و استفاده مادی، آن را تأویل و معنی دیگر برای آن اختراع کردند و آن معنی قطعاً منظور صاحب انجیل نبوده است.
منبع: فارس
انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Germany
لوسی
۱۵:۲۲ ۱۷ دی ۱۴۰۰
با عرض سلام،
سوال خدمت خبرنگاران جوان : زمانیکه ادعای تحریف شدن تورا پیش می آید، چرا از تغییر نام ها و واژه های مندرج در تورا که بیشتر فارسی هستند، توسط نویسندگان قرآن صحبتی به میان نمی آید ؟ چند مثال ساده به شرح زیر :
Evanglie با تلفظ اِوان گِلی که بصورت منفرد عنوان کتاب های چهارگانه مسیحیان می باشد در قرآن با مهارت خاص و ویژه ای به انجیل تبدیل شده است.‌ اِوان گلی به معنای ایوانی می باشد که از گل ساخته شده است و برخلاف باور مسیحیان به معنای پیام یا مژده شاد نمی باشد. پیام یا مژده شاد خود ایسا مسیح می باشد و نه سقف گلی که در زیر آن متولد شده است. در زبان عربی واژه اِن به معنای من می باشد و جیل همان گلیم یا اقلیم و یا سرا و خانه. Tora با تلفظ تورا نام کتاب دینی قوم یهود می باشد که از دو واژه فارسی ساخته شده است یکی ضمیر دوم شخص مفرد تو که منظور انسان است و دیگری را که نشانه یا علامت مفعول بی واسته می باشد. لذا تورا در اصل و ریشه دو معنا دارد یکی خطاب بر تو ای انسان و دیگری برای تو ای انسان. این عنوان در قرآن به تورات تبدیل شده است و آنهم برای گمراه نمودن قوم پارس عهد امپراطوری ساسانی. واژه Parakletos هم فارسی می باشد و تلفظ ریشه ای و اصلی آن بصورت زیر می باشد : پارا کلید اوست . حکیمان یونانی حرف د را به ت و عبارت فارسی " او است " را به اوس os تغییر داده اند طوریکه پارسی زبانان به اصالت این واژه پی نبرند. عبارت " او پارا کلید است " که در قالب یک واژ در آمده است ، در اصل به معنای کلید ماورایی می باشد و اشاره به کلید در گنج عالم غیب دارد. در مورد اقتباس و تغییر نام ها و واژه ها توسط یک قوم از ادبیات و زبان قوم دیگر هیچگونه انتقادی بر قوم اقتباس گر روا نیست بلکه بر قومی که زبان مادری خودرا نمی شناسد. یک مثال دیگر : تلفظ نام ارسطو به زبان یونانی عبارت است از : Aristotele که از سه هجا ساخته شده است : Aris to tele با تلفظ آریس تو تله.
آریس به زبان فارسی قدیمی به معنای ریس یا نخ آغازین یا ازلی می باشد و تو به معنای میان و پسوند تله به معنای دام.
لذا نام ارسطو در اصل و ریشه فارسی می باشد و به معنای " نخ به دام افتاده " است . نام کتاب اخلاقی و فرزند او هردو Nichomachos با تلفظ نیکو ما خوس می باشند. معنای این واژه عبارت است از : خوی یا اخلاق ما نیکو می باشد. فقط فارسی زبان هوشیار و دانا می تواند به ریشه اصلی این نام و عنوان ها پی ببرد و نه فارسی زبان خفته در گوش خرگوش. طوری که امروز مطلع هستیم کلیه اندیشمندان مسلمان ایرانی نام پیامبران قوم یهود و بسیاری از نام ها و واژه های باستانی را فقط از طریق محتوای قرآن و مترجمین عرب زبان طوطی وار اقتباس نموده و یاد گرفته اند و به خود هیچگونه زحمت ژرف نگری نداده اند. سیاست و حکمت و تدبیر حکیمان و هنرمندان و مترجمین قوم عرب و در راس آنان حکیم بزرگوار آن قوم یعنی پیامبر اسلام از تغییر نام ها و واژه ها در قرآن این بوده است که مردم ایران عهد ساسانی به سهولت دین نوپای اسلام را به پذیرند و در رکاب پیامبر اسلام به سرخت ترین مدافع و حامل یوغ سنگین شریعت محمدی در مقابل یوغ سنگین شریعت موسا تحت عنوان قانون و یوغ سبک شریعت ایسا تحت عنوان شفا گردند و ما ایرانیان عصر جدید شاهد این حقیقت هستیم که حکمت و سیاست و تدبیر پیامبر اسلام در این زمینه چقدر کاری و بُرا و دور اندیشانه و مثمر ثمر بوده است. حقیقت این است که با حرکت و جنبش بی دینی و آتئیزم نمیتوان با دین جنگید بلکه با جایگزینی یک باور با باور دیگر. منظور آوردن دینی دیگر و اختراع یوغ شریعتی دیگر نیست بلکه جایگزینی باورهای باستانی و قدیمی و سنتی توسط باور علمی به خداوند متعال می باشد. ادیان باستانی مخالف سیر و سلوک انسان بسوی کمال می باشند، زیرا این ادیان سیر و سلوک انسان بسوی کمال را با فرا رسیدن لحظه مرگ پایان یافته تلقی می نمایند و پس از آن فقط وقت و فرصت و نوبت دریافت پاداش ها بهشتی و عذاب های جهنمی موقتی برزخی و جاودانه اُخروی می باشد و نه رسیدن به کمال.