گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان - چند بار اتاق عمل رفتهاید؟ چند بار بیهوشی کامل را تجربه کردهاید؟ یک بار؟ دو بار؟ ده بار؟ میتوانید تصور کنید کسی 80 بار اتاق عمل رفته باشد؟ شاید هم بیشتر.
کسی که آنقدر جراحی شده باشد که حسابش از دست خودش هم در رفته باشد. اصلاً بیمارستان خانه اصلیاش باشد. همه آنها این تجربه را دارند. تجربه بارها و بارها زیر تیغ جراحی رفتن. ماهها در بیمارستان بستری بودن؛ زیور، معصومه، مهناز، محبوبه و... همه قربانیان اسیدپاشی.
همین ماه قبل بود که سید ابوالحسن امامی، رئیس انجمن جراحان پلاستیک و زیبایی گفت : اعضای این انجمن، قربانیان اسیدپاشی را داوطلبانه جراحی میکنند. قربانیانی که تا پایان عمر باید تحت درمان باشند. خبر خوشایندی بود.
با دکتر امامی تماس میگیرم. بعد از گذشت یک ماه و نیم از اعلام این خبر، میپرسم او و همکارانش تاکنون چند نفر را رایگان جراحی کردهاند: «آمار دقیقی در این باره ندارم، یعنی آمارها پراکنده است. اما در این مدت من و چند همکار دیگرم چند قربانی اسیدپاشی را جراحی کردهایم.
این افراد مشکلاتی دارند که تا پایان عمر همراه آنهاست. ما اصلاً به این افراد نگاه اقتصادی نداریم. بیمارستان حضرت فاطمه آماده کمک به آنها است. من نمیدانم بقیه بیمارستانها در این باره چه برنامهای دارند، یعنی از وضعیت اقتصادی آنها بیخبرم اما پزشکان ما هیچ دستمزدی دریافت نخواهند کرد.»
بیمارستان حضرت فاطمه بیمارستانی دولتی است که امامی و همکارانش در آن به این بیماران خدمات میدهند. او در گفتوگو با ما هم وعده میدهد قربانیان اسیدپاشی از این پس میتوانند برای کمک گرفتن از جراحان این بیمارستان به آنجا مراجعه کنند و پزشکان هم هیچ حق الزحمه ای از آنها دریافت نخواهند کرد.
اما رنجهای قربانیان اسیدپاشی بیش از اینهاست. آنها در مراحل مختلف درمان مجبورند به بیمارستانهای مختلفی مراجعه کنند. آنها میگویند بیمارستانها در خدماتدهی یکسان عمل نمیکنند، تحت پوشش هیچ بیمهای نیستند واز نظر درمانی رها شدهاند. هر چند دکتر امامی از این مسائل بیخبر است و بارها تأکید میکند پزشکان این انجمن حاضرند از حقالعمل خود بگذرند.
هند هم یکی از کشورهایی است که سالانه دختران و زنان زیادی در آنجا مورد حمله اسیدی قرار میگیرند. در این کشور پزشکان زیادی داوطلبانه جراحی این قربانیان را بر عهده میگیرند، حتی تعدادی از پزشکان هندی که در اروپا زندگی میکنند سالانه برای کمک به این بیماران به هند سفر میکنند.
معصومه عطایی مثل بیشتر اوقاتی که با او حرف میزنم در بیمارستان است. این بار بیمارستان لبافینژاد.
معصومه هم آن قدر اتاق عمل را تجربه کرده که حسابش از دستش در رفته: «پلکهایم زائدههایی دارد که باعث چسبندگی شدید چشمهایم میشود. شبها خواب ندارم. هیچ حرکتی نمیتوانم به چشمهایم بدهم. وقتی ما میگوییم باید جراحی زیبایی کنیم، خیلیها فکر میکنند منظور بازگشت زیباییمان است در حالی که کار ما از این حرفها گذشته. برای ما در درجه اول جراحیهای ترمیمی اهمیت دارد، اگر اینها حل شود میرسد به جراحی زیبایی.»
معصومه 33 ساله است. او 5 سال پیش مورد حمله اسیدی قرار گرفت، توسط پدر شوهرش. در حادثه اسیدپاشی هر دو چشمش را از دست داد و دچار سوختگی شدید شد.
پدرشوهر معصومه به بهانه اینکه برای نوهاش - پسر معصومه - هدیه خریده، به سراغشان آمد و معصومه را مقابل خانه خواست و گفت برایشان سورپرایز دارد. از معصومه خواست چشمانش را ببندد، او چشمانش را بست و کادویی اسیدی گرفت و سراپایش سوخت.
او آنقدر فریاد زد که خانوادهاش به کمک آمدند و او را به بیمارستان رساندند. پدر شوهر معصومه دو سال در زندان ماند و بعد آزاد شد. اما روزهای سخت معصومه هنوز تمام نشده است.
«من بیمه سلامتم. بیشتر بیمارستانها این بیمه را قبول نمیکنند. اگر پزشک هم از حقش بگذرد، بیمارستان نمیگذرد. یک بار از وزارت بهداشت هم نامه گرفتم با کلی دوندگی. بیمارستان فقط 120 هزار تومان از مجموع عمل یک میلیون و دویست هزار تومانی را کم کرد. ارزش آن همه دوندگی را نداشت. فقط اوایل حادثه هزینههای ما رایگان بود. آن اوایل هم که جراحی خاصی در کار نیست. بیشترین کمک پزشکی شستوشو است. این به دید مسئولان ما برمیگردد. آنها فکر میکنند بعد از مدتی ما جراحتهایمان خوب میشود، در حالی که هر که مورد اسیدپاشی قرار میگیرد تا پایان عمرش درگیر است. هیچوقت خوب نمیشود.»
معصومه هم مثل بیشتر قربانیان اسیدپاشی اولویتش برگشت بینایی است: «برای برخی عملها چه بیمارستان دولتی بروم و چه خصوصی، فرقی نمیکند، تعرفهاش را آزاد میگیرند. مثل همین عمل چشم. همین عمل امروزم یک میلیون و هشتصد هزار تومان هزینه داشت. عملی که بستری نداشت. این هزینهها باعث میشود تا مرحلهای برای درمان برویم و بعد رهایش کنیم. 5 بار باید برای لیزر صورتم میرفتم. این عمل برای از بین بردن خطهای جراحی است، هر بار 500 هزار تومان هزینهاش میشد. سه بار رفتم بعد مجبور شدم رهایش کنم. لیزر هم جزو جراحیهای زیبایی است و بیمه ای شامل حالش نمیشود. هیچ بیمهای جراحی ترمیمی را پوشش نمیدهد. حتی برای این کار از ریاست جمهوری هم نامه گرفتم. یک مدت بهزیستی بیمه زنان سرپرست خانوار داد، اما بعد از 5 ماه باطل شد. بیمه سلامت نه داروهای من را پوشش میدهد و نه جراحیهایم را.» معصومه هم مثل اغلب قربانیان اسیدپاشی بیشترین کمک را از خیران میگیرد و از هر گونه کمک دیگری بیبهره است.
زیور پروین، دیگر قربانی اسیدپاشی که با کمک خیران اجتماعی چند ماهی برای درمان به آلمان رفته بود هم به تازگی برگشته است: «آنجا فهمیدم عفونت گرفتهام. گفتند به خاطر زیاد ماندن در بیمارستان است. آنقدر اتاق عمل رفتهام که حسابش از دستم در رفته. در همه بیمارستانها پرونده دارم. بیمارستانهای دولتی اصلاً به ما نمیرسند. خدا خیرشان بدهد، دکترهای بیمارستان حضرت فاطمه را. اما مگر حالا حالاها به ما وقت میدهند برای جراحی! من بینیام را کامل از دست دادم. از پایم گوشت برداشتند برای درست کردن بینی؛ در همین بیمارستان. پایم دچار عفونت شدید شد. بخیهها تا مدت ها ماند توی پام. یکی از بخیهها را آلمان از پایم بیرون آوردند. هنوز نگهش داشتهام. حقالعمل بیمارستان، هزینههای رفت و آمد ما را بیچاره کرده. کاش کسی فکری به حال بیمه ما میکرد تا بتوانیم جراحیها را انجام دهیم. با یک جراحی و دو جراحی مشکل ما حل نمیشود.»
شش سال از اسیدپاشی به زیور و دخترش یسری در شهر ایلام میگذرد. نصفهشب بود که برادرشوهرهایش با همدستی جاریاش به سراغشان آمدند، به قول زیور با سطل اسید. یکی از برادرشوهرها به جرم قتل دختر زیور همچنان در زندان است و دیگر برادرشوهر و همسرش بعد از مدت کوتاهی با قید وثیقه از زندان آزاد شدند.
در این ماجرا دختر 18 ساله زیور برای همیشه رفت و زیور هم از هر دو چشم نابینا شد و جراحتهای زیادی دید. او در روزهای بعد از اسیدپاشی 9 ماه تمام بستری بود و بعد از مرخص شدن هم باز بیمارستان، خانه دومش شد: «80 بار– 100 بار عمل کردهام. اصلاً بیمه جراحیهای زیبایی را قبول نمیکند. بیمارستانهای دولتی هم اصلاً به ما نمیرسند. بعد از این عفونت دوست ندارم به هر بیمارستانی بروم. میخواهم جایی بروم که درست رسیدگی کنند.»
زیور این روزها گوش راستش نیاز به پیوند دارد، سرش زخم است و پوست سرش آنقدر نازک شده که موقع شست و شو کنده میشود: «سرم را که میشویم پوستش میآید توی دستم. نیاز به جراحی فوری دارد. درخیلی از بیمارستانها ساعتها منتظر میمانم تا دکتر بیاید. هیچکس وضعیت ما را درک نمیکند.»
سمیه باقری سالهاست در حوزه اسیدپاشی فعالیت میکند: «قربانیان اسیدپاشی برای اینکه بتوانند به زندگیشان ادامه دهند نیازمند درمانهای طولانی هستند. کسی در این ماجرا بینیاش را از دست داده دیگری چانهاش را، کسی پوست سرش کاملاً از بین رفته و همه اینها نیازمند درمان طولانی است. همه قربانیان اسیدپاشی بیمه ندارند. آنهایی هم که بیمهاند برای وقت گرفتن در بیمارستانهای دولتی مشکل دارند. مثلاً یک بیمارستان دولتی فقط دو سه اتاق عمل دارد و ممکن است یک روز تمام در اشغال یک پزشک باشد. مسئولان باید بدانند اولویت قربانیان اسیدپاشی زیبایی نیست. آنها میخواهند شرایطشان برای گذراندن زندگی تا حدی عادی شود. باید برای این قربانیان شرایط ویژهای در نظر گرفته شود. قانون که از آنها حمایت نمیکند و بیشتر عاملان اسیدپاشی با کمترین مجازات ممکن از زندان آزاد میشوند. دست کم این قربانیان باید توسط سیستم درمانی حمایت شوند.»
شاید قربانیان اسیدپاشی هر کدامشان داستان متفاوتی داشته باشند، داستانی تلخ که مسیر زندگیشان را کاملاً تغییر داده است. اما همه در یک چیز مشترک هستند و آن هم درد و رنجهای پایانناپذیر است. بیمارستان خانه اصلی همه آنهاست.
منبع: روزنامه ایران
انتهای پیام/