به گزارش
گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از
کرمانشاه؛ در این یادداشت آمده است:سخنم با اصحاب رسانه و فعالان عرصه خبر و اطلاع رسانی است که اصولاً در تعاریف تحت عناوینی مانند: چشم و گوش جامعه، پل ارتباطی مردم و مسئولان و نماینده افکار عمومی شناخته می شوند. بنابراین همه نقدهای شما را منصفانه و خیرخواهانه تلقی کرده و با جان دل می پذیریم، هیچ گله و شکایتی هم نداشته و بر این باوریم همه باید پاسخگو و مسئولیت پذیر باشند.
اگر داد و ستد قرص و دارو در سطح معابر موجب آزردگی خاطر شما می شود ما هم آن را زشت و چشم آزار می دانیم، اگر چنین داروهای بی رویه و بی حساب و کتاب تولید و توزیع می شود که از کنترل ما خارج است، به حساب سهل انگاری خود می گذاریم!!!
اگر معتاد و یا مجرمی، پس از گذراندن دوران مجازات قانونی، پاک و سالم به کانون خانواده و اجتماع برمی گردد و بنا به هر دلیلی بیماریش عود می کند و مجدداً به بیراهه می زند، می پذیریم پلیس اجتماعی از ایجاد منبع و محل امرار معاش برای آن فرد عاجز و درمانده است!!!
اگر سرنشین خودرویی کمربند ایمنی اش را ایمن نمی بندد یا به قول خودش پلیس را دور می زند و به آن عمل مباهات می کند، یا اگر به علت عمل نکردن کمربند آسیب ببیند، پلیس راهور علاوه بر این ها، مسئولیت عدم ایمنی خودرو و جاده را با همه ناهمواری ها، پیچ و شیب و محل های حادثه ساز و نیز مسئولیت خواب آلودگی و تعجیل راننده و عدم اعتنا به قوانین و مقررات و هشدارهای پلیس را نیز یک جا گردن می گیرد!!!
مادامی که نظم و امنیت این گونه تعریف می شود، تلاش پلیس بی ثمر و خستگی به تنش می ماند، ضمن اینکه این ها نمی تواند رافع مسئولیت و مانع کوشش مضاعف پلیس در انجام وظیفه و امور محوله باشد.
اگرچه نقش پر رنگ و مؤثر شما در پوشش کشفیاتِ چشمگیر و قابل ملاحظه در وزن و حجم بالا و طرح های ضربتی و پاکسازی مناطق آلوده بر کسی پوشیده نیست و گاه مورد عنایت و تقدیر نیز قرار می دهید اما واقعیت این است به هر میزان ابعاد و کم و کیف چنین عملیاتی بزرگتر باشد نگرانی و ناخشنودی ما نیز بیشتر خواهد بود چرا که می دانیم: اگر امروز فضای آلوده ایی را پاکسازی کردیم، فردا در فضای سالم تری فعال می شود و ویران می کند، یعنی ما عملاً راهکاری برای حذف و امحاء آلودگی نداریم بلکه یک شاخه آلوده را به بخش سالم تر درختی به نام جامعه پیوند زده ایم و او را از حاشیه ها به نقاط کور مجتمع های تجاری و مسکونی رانده ایم، که به یقین محصول پیوند جدید، به مراتب سمی و کشنده تر خواهد بود. سپس از طریق همان رسانه ای که تقدیر و ستایش شده ایم، تقبیح و نکوهش می شویم.
رضایت و خرسندی پلیس زمانی است که مجرم و بزه کاری نباشد که خود را با دستبند به او گره بزند و مرگ و زندگی اش را به کسی بسپارد که چیزی برای از دست دادن ندارد. زمانی پلیس نفس راحتی می کشد که همکلاسی و همبازی فرزندش را به عنوان بزه کار جلب نکند، تقدیر زمانی برای پلیس معنا پیدا می کند که جوان تحصیلکرده ای را که باید بار مدیریت بخشی از جامعه را به دوش بکشد به عنوان طراحِ جرم و جنایت دستگیر نکند.
مردم باید بدانند ناهنجاری و بزه به طور لحظه ای چهره خود را عوض می کند، باید بدانند اگر در دورترین نقطه دنیا جرمی واقع شود به سرعت نور و با کیفیت عالی مقابل چشم طالب و خواهانش قرار می گیرد، حتی می توانند نقاط ضعف و قوت آن را ارزیابی و موفق تر عملیاتی نمایند.
در چنین شرایطی انتظار می رود یک پلیس همواره آمادگی توان مقابله با انواع جرائم ابداعی و مدرن دنیا را داشته باشد؛ در گذشته جرائم بومی، تکراری، قابل رؤیت و نیز اماکن جرم خیز مشخص و دارای شناسنامه بود، اما با افزایش جمعیت و پیامدهای آن انبوه سازی و رشد عمودی اماکن مسکونی و تجاری به آشفته بازاری غیرقابل کنترل تبدیل و بستر مناسبی را برای مرتکبین فراهم نموده است؛ به طوری که همه شهر برای پلیس نقطه کور اما برای مجرم سنگر و برج دیدبانی به حساب می آید که با نزدیک شدن پلیس به محل وقوع، کوچکترین تحرکاتش توسط دشمن رصد می شود.
برقراری نظم و امنیت خاطر جامعه در چنین فضایی با تشکیلات سابق مثل گزمه، آژان و پاسبان و سوت و باتوم عملی نیست. اگر در گذشته پلیس سلاحی جادویی به نام بی سیم در اختیار داشت حتی اگر معیوب هم بود، اثر روانی اش بازدارنده، کارا و مؤثر بود، اما اکنون هم بافت و چهره حوزه تحت نظارت پلیس، هم نوع جرایم و هم موضع گیری و تاکتیک مجرم تغییر یافته است. همان طوری که به موازات آن ایستگاه ها و اماکن انتظامی تغییر یافته اند.
اگر در گذشته کلانتری دارای یک اتاق نگهبانی، پذیرش ارباب رجوع و یک اسلحه خانه و بازداشتگاه بود، حال به یک مجموعه و کلنیک تخصصی با بخش های مشاوره، معاضدت و ضابطین قضایی که توسط افراد متخصص و کارآزموده اداره می شود تبدیل شده است که اتفاقاً در کاهش جرایم نقش چشمگیری داشته اند، اما در قیاس با هجمه و زایش انبوه جرایم رنگارنگ آن هم در نقاط کور و به دور از دیدرس حافظان نظم و امنیت، آثار اقداماتی از این دست بسیار کم رنگ و ناکافی به نظر می رسد.
در این صورت تنها راهی که ما را به وضعیت قابل قبولی می رساند، همکاری، مشارکت و مسئولیت پذیری همگانی خواهد بود که با چشم و گوش باز، تحرکات مشکوک محیط پیرامون را تحت پوشش و مراقبت کامل خود داشته باشند، تنها در این حالت است که نقاط کور و امن برای مجرمین ناامن و غیرقابل نفوذ خواهد شد.
اما آنچه که به ناچار باید بر آن تأکید داشته باشم، وضعیت جغرافیایی، ترکیب و بافت جمعیتی و اقتصادی استان است که مسئولیت پذیری تک تک ساکنان این خطه را اجتناب ناپذیر می نماید، اما متاسفانه
خانواده ها با همان دیدگاه که ما آسوده خاطر بخوابیم پلیس موظف است امنیت ما را تأمین کند، به کرات دیده شده اگر خانواده ای به قصد تفریح و گذراندن اوقات فراغت ساعاتی را در اماکن عمومی و تفریحی سپری نماید، هر کدام چنان محو صفحه تلفن همراه خود می شوند گویی این جمع هیچ نسبت خویشاوندی نداشته و با هم بیگانه هستند که گاه متوجه دور شدن عضو خردسال از جمع خانواده نبوده و برای پیدا کردنش به پلیس مراجعه کرده اند، بی گمان این صحنه ها باید برای شما هم آشنا باشد.
خلاصه کلام: با نگاهی به آمار و ارقام آسیب های اجتماعی به درستی در می یابیم "خیلی زود دیر می شود"، امیدوارم چشم و گوش جامعه این مهم را دریافته باشند و با طرح این پرسش از خود که "اگر ما پلیس بودیم؟" بیش از گذشته با زبان گویای خود در کنار پلیس همراه و همگام شوند.
انتهای پیام/پ