به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ ناشنوا و نابیناست؛ نه گوشی برای شنیدن دارد و نه چشمی برای دیدن. «سعید - الف» ساکن قزوین و دهه شصتی است.
34 سال دارد و دو بار ازدواج کرده و پسری هشت ساله از ازدواج با همسر اولش با او زندگی میکند. به خاطر مشکلاتی جسمی و ذهنی، همسر اولش جدا میشود و سعید میماند و پسر 8 سالهاش اما چون زندگی تنهایی آن هم با یک بچه و با این شرایط جسمانی برایش سخت بود، تصمیم میگیرد دوباره ازدواج کند.
چند ماهی بیشتر از این تجدید فراش در سال 92 نگذشته بود که همسر دوم هم راه همسر اول را در پیش میگیرد، اما با این تفاوت که پیش از جدایی مهریهاش را به اجرا میگذارد آن هم مهریه 313 سکهای که تصور داشتن این همه دارایی به قول خود سعید دور از ذهن و فکرش قلمداد میشود.
به دنبال همین مطالبه، سعید ناشنوا و نابینای قصه ما که با کارگری در یک گاوداری و حقوق ماهانه 450 هزار تومانی امرار معاش میکرد، عاجز از پرداخت مهریه با حکم دادگاه روانه حبس میشود.
به دلیل سختی زندگی در ندامتگاه مرکزی قزوین و مشکلات فراوانی که مسئولین زندان برای ارتباط گرفتن با او داشتند و با درنظر گرفتن شرایط خاص این مددجو، قاضی پرونده، حکم به اعسار میدهد و پرداخت مهریه را برای او تقسیط و مبلغی معادل 20 میلیون تومان را به عنوان پیش قسط برای او تعیین میکند.
سعید که از پرداخت پیش قسط هم عاجز بوده سه ماهی را در زندان میماند که در نهایت پس از مشقات فراوان و با کمک مددکاران زندان پرونده وی در ستاد دیه تشکیل و در مدت کوتاهی روند اعطای تسهیلات به این زندانی در دستور کار این نهاد حمایتی قرار میگیرد.
خوشبختانه ستاد دیه با کمک خیرین خداجوی استان قزوین به این جوان ناشنوا و نابینا این مبلغ مورد نیاز کمک شده و او به مدد همین مساعدت از بند حبس رهایی مییابد تا از این پس با کمک پدر و مادر پیرش که در خانهای اجارهای زندگی میکنند، فرزند هشت سالهاش را زیر بال و پر گرفته و روزگار بگذراند.
منبع:تسنیم
انتهای پیام/