به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، انقلاب اسلامی که از آن به عنوان آخرین انقلاب در قرن بیستم یاد میشود بدون شک رویداد سیاسی شگرفی است که منجر به فروپاشی و سرنگونی پادشاهی چند هزار ساله در ایران شد. بدیهی است که در رخدادهای تاریخساز و بزرگ همچون انقلاب در یک کشور گروهها و احزاب مختلف با منش سیاسی متفاوت و گاه متضاد نقش دارند و انقلاب اسلامی در ایران نیز از این قاعده مستثنی نبود، البته لازم به ذکر است که همه گروهها و جریانهای درگیر در انقلاب اسلامی از یک وزن یکسان در جامعه برخوردار نبودند و حتی فراتر از آن برخی گروههای سیاسی تا اواخر پیروزی انقلاب اسلامی موافق انقلاب نبوده و تنها در جریان پیروزی انقلاب، با رهبری امام (ره) همراه شدند.
بررسی جریانهای سیاسی درگیر انقلاب و شناخت دیدگاههای آنان کمک میکند تا به شناختی از میزان تاثیر این گروهها در پیروزی انقلاب دست یابیم.
در واقع در این نوشتار به دنبال جواب این سوال هستیم که گروههای مختلف سیاسی تا چه میزان در پیروزی انقلاب نقش داشتهاند؟ آیا همه گروههای سیاسی درگیر در فضای سیاسی آن دوران به دنبال انقلاب بودند؟ و اگر اینگونه نبوده، چه گروههایی بهدنبال حفظ ساختار نظام سابق حتی از راه میانجیگری و سازش بودند؟ نقش امام در رهبری گروههای مختلف سیاسی در اواخر عمر حکومت پهلوی چگونه بوده است؟
شکل گیری گروههای میانهرو سیاسی در دوره پهلوی دوم/ گروههای معتدل و نه انقلابی
بررسی تاریخ پرفراز و نشیب حکوت پهلوی دوم نشان میدهد که برخی گروهها و جریانهای سیاسی مخالف حاکمیت، چندان بهدنبال براندازی رژیم وقت و یا تغییر حکومت نبودند. در واقع این گروهها که بیشتر ادامه جریانهای فکری تجددخواهانه گذشته محسوب میشدند، دست به ایجاد تشکلهای سازمانی زدند که هدف آنها مبارزه با استبداد و گسترش احساسات ناسیونالیستی بود. گروههایی چون جبهه ملی جناحهایی از نهضت آزادی و به طور کلی میانهروها و گروههای ملی گرا از این مجموعه به حساب میآیند.1
این گروهها که پس از کودتای 28 مرداد به دلیل سرکوب توسط رژیم، به لحاظ ساختار سازمانی دچار ضعف شده بودند، دوباره اقدام به بازسازی سازمانی خود کردند و باوجود تجربه کودتای 28 مرداد بازهم سیاست خود را تاکید بر اجرای قانون اساسی مشروطه قراردادند2 و در همین راستا، اصلاحات دموکراتیک و ایجاد فضای باز سیاسی را دنبال میکردند.)نه تغییر حکومت و تشکیل یک حکومت اسلامی) به عبارت بهتر این گروهها بهدنبال اصلاحات تدریجی در فضای سیاسی کشور بودند و از نظر فکری و ایدئولوژیکی با گروههای خواهان انقلاب و ایجاد حکومت جدید و اسلامی متفاوت بودند.
پس از سرکوب سال 42 فعالیت گروههای میانهرو از جمله نهضت آزادی تا حدی رنگوبوی اسلامی به خود گرفت و به گفته ابراهیم یزدی پس از تاسیس نهضت آزادی فعالیتهای سیاسی این گروهها هم وجهه اسلامی داشت و هم ملی.3 با این وجود این مسئله سبب نشد تا این جریانهای سیاسی به دنبال تشکیل حکومت اسلامی و یا تغییر حکومت باشند. درواقع این گروهها رویه قبلی خود را ادامه دادند و همچنان به دنبال اجرای قانون اساسی و برقراری دولتی دموکراتیک در ایران بودند و تمام سعی خود را انجام میدادند تا فعالیتشان از حدود قانون اساسی خارج نشود.
در همین راستا گروههای میانهرو تا اواخر حکومت پهلوی فعالیت و درگیری علنی با حکومت نداشتند و همانطور که اشاره کردیم تنها به انتقاد از عملکرد حکومت بسنده میکردند و بیشتر به دنبال آن بودند تا شاه را موظف به اجرای قانون اساسی کنند. این موارد به خوبی در نامه ای که سنجابی، فروهر و بختیار در تابستان 1356 به شاه نوشتند مشهود است. آنها در این نامه خواستار این بودند تا شاه به اصول قانون اساسی پایبند باشد:
«این همه ناهنجاریها در وضع زندگی را ناگزیر باید مربوط به طرز مدیریت مملکت دانست. مدیریتی که برخلاف نص صریح قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر جنبه فردی و استبدادی در آرایش نظام شاهنشاهی پیدا کرده است؛ درحالیکه نظام شاهنشاهی خود برداشتی کلی از نهاد اجتماعی حکومت در پهنه تاریخ ایران است که با انقلاب مشروطیت تعریف قانونی گردیده است.»4
خواسته این گروهها باحرکت گامبهگام حتی زمانی هم که تب انقلابی در اوج بود ادامه یافت. بدین ترتیب درست در زمانی که امام(ره) در پاریس رهبری انقلاب را در دست داشتند و روز به روز در داخل کشور زبانههای انقلاب شعله ور میشد و شاه به آخر خط رسیده بود، برخی از افراد همین گروههای میانهرو به دیدار امام(ره) میرفتند و خواستار آن بودند که با توجه به این که رژیم شاه تضعیف شده و با ایجاد فضای باز سیاسی و فعالیت کردن در حیطه قانون اساسی، شرایط مطلوب ایجاد شده است،هدف مبارزه به احیای مشروطیت محدود شود.
مهدی بازرگان معتقد بود، بهتر است جهت مبارزه انقلاب ایران به سمت استبداد باشد و نهادهای سابق حفظ شود.پس از آن شخصیتهای دیگری نیز در دیدار با امام(ره) بهدنبال میانجیگری و سازش بودند. شاید یکی از مهمترین شخصیتهای مهم سیاسی که سعی داشت در دیدار با امام(ره) نقش میانجی را ایفا کند، سید جلالالدین تهرانی بود. وی به عنوان رئیس شورای سلطنتی انتخاب شدکه در آخرین روزهای عمر رژیم پهلوی برای حفظ حکومت شکل گرفت. سید جلالالدین تهرانی برای ملاقات با امام خمینی وارد پاریس شد اما امام(ره) شرط استعفا از ریاست شورای سلطنت را برای دیدار و مذاکره با وی اعلام کرد. تهرانی هم با این امر موافقت نمود و استعفا داد و با این کار و قاطعیت امام(ره) ضربه مهلک دیگری به رژیم پهلوی وارد شد.
رهبری قاطع امام خمینی(ره) و سازشناپذیری گروههای انقلابی
در مقابل گروههای میانهرو، گروههای انقلابی و مذهبی به رهبری امام خمینی(ره) وجود داشتند که در زمان اوج گیری انقلاب حاضر به سازش با رژیم پهلوی نبودند. این در حالی است که امام خمینی به عنوان رهبر انقلاب اسلامی در ابتدای فعالیت سیاسی خود خواهان انقلاب نبود و در نخستین سالهای مبارزه تلاش میکرد تا شاه را مجاب به رعایت قانون کند و در سیاستهای خود به اسلام توجه داشته باشد. این امر در اندیشه امام خمینی به خوبی دیده میشود.
امام(ره) در ابتدا بهدنبال سروسامان دادن هویت دینی جامعه بود و معتقد بود حکومت باید شرایط اجرای شرع و اسلام را در جامعه فراهم کند. ایشان برای تحقق این امر، سازو کاری اصلاحطلبانه در پیش گرفتند و از متمم قانون اساسی مشروطه که نظارت هیاتی از علما بر قوانین مجلس را مصوب کردهبود، حمایت نمودند. امام(ره) در نوشتههای خود در این راستا تاکید داشت:«شما فقط یک مادة قانون مشروطه را عملی کنید که هر قانونی که بر خلاف قانون شرع باشد قانونیت ندارد تا تمام افراد این مملکت با هم هماواز شوند و وضع کشور به سرعت برق تغییر کند و با عملی شدن آن تمام این مشکلات اسف آور به تشکیلات نوین خردمندانه تبدیل شود و با تشریک مساعی همة تودة عارف و عامی، کشور رنگ و رویی پیدا کند که در جهان نظیر آن را پیدا نکنید.»5
امام(ره) برای اصلاح شیوه حکومت شاه، سخنرانیهای روشنگرانه و ارسال نامه به شاه را در دستور کار خود قرار داد و حتی زمانی که قانون جنجالی ایالتی و ولایتی تصویب شد امام به شاه هشدار داد که دست از مبارزه برنخواهد داشت تا این شیوه اصلاح شود. در واقع این اقدامات تلاشی بود برای زیر فشار قراردادن رژیم شاه برای عمل به قوانین شرع و اسلام.
با شتاب گرفتن اقدامات ضد دینی شاه، به مرور زمان و به تدریج امام خمینی از اصلاح رژیم نا امید شد و کم کم به سمت رویارویی و مخالفت با کل سیستم پیش رفت و در سخنرانیهای خود عملا به شاه حمله میکرد و با زبان تهدید با او سخن گفت.
درواقع این موضعگیریها نشان از آن داشت انقلابیگری در دستور کار امام(ره) قرار گرفته است و فشار رژیم شاه با زندانی کردن و تبعید هم نمیتوانست در این تفکر امام اندک تعللی ایجاد کند. بدیهی است نفی اساس نظام شاهنشاهی (باتوجه به اصلاح ناپذیری حکومت شاه ) از یک سو و ترسیم یک نظام مطلوب جایگزین با توجه به معیارهای اسلامی از سوی دیگر سبب شد تا گروههای مختلف سیاسی و انقلابی گرد امام(ره) جمع شوند و امام خمینی(ره) با دوراندیشی مثالزدنی لزوم انقلاب سیاسی تمام عیار را پیشبینی کنند و اجازه قیام علیه حکومت وقت را صادر کنند، قیامی که با پاسخ آحاد ملت منجر به سرنگونی رژیم شاه شد.
چرا امام خمینی مخالف سازش با شاه بود؟
دیدار آیت الله سید شهابالدین مرعشی نجفی با امام خمینی پس از آزادی در منزل شخصی ایشان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.یرواند آبراهامبان،ایران بین دو انقلاب (از مشروطه تا انقلاب اسلامی)، کاظم فیروزمند، حسن شمسآوری، محسن مدیر شانهچی، تهران، مرکز، 1381، ص 40-48.
2.همان، ص 422.
3.ماهنامهی مهرنامه، سال چهارم، شمارهی 33، دیماه 1392، ص 155.
4.حسین مسعودنیا، اصغر سکر نوری،تجزیهوتحلیل نقش نهضت آزادی در تحولات سیاسی ایران، از تشکیل شورای انقلاب اسلامی (22 دی 1357) تا استعفای بازرگان (14 آبان 1358)، نشریهی پژوهشهای سیاسی، شمارهی 2، پاییز 1390.
5.امام خمینی در کشف الاسرار به نقل از:
http://jamejamonline.ir/Shared/NewsPrint/1518595895515965620
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
انتهای پیام/