به بهانه درگذشت محسن سيف، منتقد پيشكسوت؛
به بهانه درگذشت محسن سيف، منتقد پيشكسوت؛
به گزارش خبرنگار
حوزه سینماگروه فرهنگیباشگاه خبرنگاران جوان؛ [شماره موبایل رو هم بنویس؛ البته من خیلی حواسم به گوشی همراه نیست. تلفن منزل رو میدم اگر کار داشتی با اونجا تماس بگیر] و بعد گوشی تلفن همراهاش را به من داد تا شماره خودم را در آن ذخیره کنم که اگر تماس گرفتم من را بشناسد. میدانستم که برای شروع آشنایی نباید بین آخرین دیدارم و اولین تماسم با او فاصله زیادی بیفتد، چون ممکن است من را فراموش کند.
پس یکی دو هفته بعد تماس گرفتنم و باب بحث را در مورد سینمای کمدی ایتالیا و پیوند و گسستگیهایش با نئورئالیسم ایتالیا باز کردم. الحق که بعضی اطلاعات را جز از کسانی مثل محسن سیف، از هیچ کتاب مقاله و فتاوهای نمیشد بیرون کشید. فقط اینها که از چهل-پنجاه سال پیش مشتریهای پا به جفت سینما بودهاند بهتر از هرکسی بلدند که فلان فیلم عامهپسند فرانسوی و ایتالیایی و... کدام است و میتوانند درباره حال و هوایی که حول و حوش نمایش آن در آن روزها وجود داشته حرف بزنند.
محسن سیف یکی از پیشکسوتان فعال عرصه نقد فیلم بود. او هنوز مینوشت و بهاریه معروفاش در ماهنامه فیلمِ یکی-دو سال پیش، یکی از نمونههایی است که نشان میدهد این تیپ آدمها فقط درباره سینما و کات و شات و مسائلی از این دست، حرف برای گفتن ندارند، آنها میتوانند بهترین و آموزندهترین و عمیقترین بحثها را راجعبه کلیت زندگی پیش بکشند؛ درباره کلیت زندگی با یک جزئینگری دقیق و کشّاف و موشکاف.
سیف کسی بود که علیرغم شیوایی نگارشش و ارزشی که در هر مطلب منتشر شدهای از او میشد پیدا کرد، قدر و ارزشهای واقعیاش را طی سالهای اخیر هیچ وقت آنطور که بایسته است نتوانست بروز دهد. او همیشه معترض بود که چرا حقالتحریر نویسندگان ایرانی اینقدر متوسط و ناکافی است و میگفت اگر بیشتر میپرداختند و زندگی را میشد چرخاند، ماهی یکی-دو تا بیشتر نمینوشتیم و حسابی رویش کار میکردیم.
این جمله را همه نویسندگان ایران درک میکنند و لااقل شخصاً کسی را مثل محسن سیف ندیدهام که مرتب دغدغه آن را داشته باشد. به نظر میرسد اگر خوانندهها هم مثل جماعت نویسنده، چنین جملهای را درک میکردند و دغدغهشان کیفیت بالای مطالب بود، خود بخود انتشاراتیها یا دبیران و سردبیران نشریات مجبور میشدند در رویهی کاریشان تجدید نظر کنند.
من همیشه به این فکر میکردم که منتقدی مثل محسن سیف، با این درجه کیفیت در نگارش نقدها، تازه به قول خودش تند تند و سرسری مطالب را نوشته و اگر طبق آنچه که میگفت زمان بیشتری برای تمرکز بر کار پیدا میکرد، ببین آن وقت دیگر شاهکارهایی از آب در میآورد...
مکالمهمان خیلی طول کشید. آخر سر با صداقتی عجیب برگشت و گفت [عزیزم گوشم درد گرفت. خسته شدم] که من هم معذرتخواهی کردم و چشم گفتم و گفتم که البته هر چیز لازم بود را فهمیدم. بعد هم گفت [البته نمیگم دیگه حرف نزنیم. الان دیگه نمیتونم. بعداً اگر خواستی صحبت کنیم] باز تشکر کردم و همین الان میخواهم به منزلشان زنگ بزنم؛
استاد!
سینما خیلی بزرگ است. کارگردان دارد، بازیگر دارد، فیلمبردار و تدوینگر و تهیهکننده دارد. خیلی از این حرفهها معروفتر میکنند، خیلیها پولدارتر؛ آیا راضی هستید که نویسنده شدید؟
یادداشت از میلاد جلیلزاده
انتهای پیام/