پرونده جدال درباره مدارس غیرانتفاعی و دولتی از دیرباز در میان مردم و مسئولان گشوده شده است. در یک سوی این جدال بی پایان، مردم همواره از هزینه های گزاف تحصیل در این «پایگاه های استراتژیک» گلایه داشته اند و در دیگر سو مسئولان وجود این مدارس را اجتناب ناپذیر قلمداد کرده اند اما واقع امر چیزی غیر از این است.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، پرونده جدال درباره مدارس غیرانتفاعی و دولتی از دیرباز در میان مردم و مسئولان گشوده شده است. در یک سوی این جدال بی پایان، مردم همواره از هزینه های گزاف تحصیل در این «پایگاه های استراتژیک» گلایه داشته اند و در دیگر سو مسئولان وجود این مدارس را اجتناب ناپذیر قلمداد کرده اند اما واقع امر چیزی غیر از این است.

داد از این بیداد!

صراحت لهجه ائه معصومین در بیان برخی از واقعیات و مسائل روز گاهی به حدی است که درک آن را در فضای امروزین جامعه برای ما دشوار کرده است. امام صادق (ع) در فرازی از بیان ویژگی های حکومت صالح این گونه می فرمایند: «نظر بعضی از عالمان و (معلمان) این است که دانش را به فرزندان خانواده های ثروتمند و اشراف منش بیاموزند، نه به افراد خانواده های نیازمند. این گونه عالمان و معلمان در قعر سوم جهنم جای دارند».

بیان ائمه معصومین به روشنی فلسفه وجود برخی از مدارس امروزی و شیوه های نوین آموزشی را زیر سوال می برد و این تضاد طبقاتی در جامعه ای که داعیه اجرای فرمان های پیشوایان دین را داراست به واقع عجیب و حیرت انگیز است.
 
 دوپینگ تحصیلی در ایران با مدارس پولی

اما آنچه در این راستا قابل توجه است و ذهن خواننده به سوی آن تداعی می شود، ماجرای عدالت مثال زدنی انوشیروان عادل است. در بسیاری از متون تاریخی و حتی آموزشی ما از دوران دبستان تا دبیرستان و از دیرباز تا به امروز ماجرای عدالت انوشیرون در امر حکومت داری و آموزش همواره تکرار شده است.

ماجرا از این قرار بود که در جامعه طبقاتی ایران عهد ساسانی، آموزش برای عموم مردم تقریبا وجود نداشت چون اگر مردم آن دوران تحت تعلیمات دینی و اندیشه ای قرار می گرفتند صدارت شاهی ساسانیان و کاهنان با تزلزل مواجه می شد. در چنین فضایی که روایتگران تاریخ نیز به وجود آن صحه نهاده اند صحبت از حکایتی می شود که به واقع فاصله آموزه های ایران باستان با اسلام را به خوبی نشان می دهد.

در عصر ساسانیان رژیم حکومتی ایران شدیدا تحت تاثیر قواعد و نظام طبقاتی بود آن چنان که اشراف و موبدان در طبقه عالی جامعه قرار داشتند و سایر مردم به طزر ظالمانه ای از حداقل حقوق شهروندی محروم بودند. در متون باستانی ایرانی آمده است که در زمان جنگ های ایران و روم در عصر زمامداری انوشیروان خزانه حکومتی برای تامین مخارج جنگ دچارکسری شد. وزرای انوشیروان دست به تدبیر بردند تا چاره ای بیندیشند اما هرچه کوشش کردند راه به جایی نبردند.
 
در این میان کفشگری پرتلاش که از ماجرا باخبر شده بود برای انوشیروان پیغامی فرستاد که من حاضرم اموال خود را به شما هدا کنم تا هزینه جنگ تامین شود بدنی شرط که به فرزند من اجازه دهید تا کسب دانش کند و دبیر شود. انوشیروان حاضر به پذیرش این مسئله نشد و درجواب او گفت هر وقت که پسر کفش دوز دبیری و وزیری کند پسر دبیر و وزیر کفش دوزی باید کرد.
 
ابومنصور محمد بن عبدالملک تعالی نیز در کتاب «غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم» که به شاهنامه ثعالبی مشهور است، درباره انوشیروان می گوید که او از تعلیم و تربیت فرزندان طبقا پایین جامعه جلوگیری می کرد و می گفت همین که فرزندان مردم پست تعلیم و تربیت صحیحی ببینند به فکر مقامات عالیه می افتند.

معلم شهید مرتضی مطهری در «خدمات متقابل اسلام و ایران» در این باره نوشته است: «در شاهنامه فردوسی که منابع اش همه ایرانی و زرتشتی است داستان معروفی آمده است که به طور واضح نظام طبقاتی عجیب و طبقات بسته و مقفل آن دوره را نشان می دهد که تحصیل دانش نیز از مختصات طبقات ممتاز بوده است».

علاوه بر شهید مطهری، مورخان و اندیشمندان دیگری نیز در حاشیه ایران شناسی شان در این باره مباحثی نوشته اند. از جمله این افراد می توان به آرتور کریستین سن اشاره کرد مرتضی راوندی به نقل از کریستن در کتاب «تاریخ تحولات اجتماعی ایران» می نویسند: «این حکایت، اهتمام پادشاه را در حفظ حدود طبقات نشان می دهد و کفشگر در اغلب روایات عهد ساسانی نمونه طبقه دانیه است که هر جا مثالی آورده اند، از کفشگر سخن رانده اند».

در حاشیه این داستان اما باید به نکته مهم دیگری نیز اشاره کرد و آن این که در عهد باستان نیز میان تحصیلات و کسب مناصب حکومتی ارتباط مستقیمی وجود داشته است. یعنی هر فردی که قادر به کسب و فراگیری علوم بود می توانست در آینده به جایگاه بالایی دست پیدا کند که رسیدن به آن برای همگان میسر نبود. از این رو امکان کسب علوم برای افراد طبقات متوسط یا پایین در این جوامع ممکن نبوده است. این ارتباط دوسویه در نهایت به سود افراد طبقات ثروتمند و برتر جامعه است؛ ارتباطی سراسر به دور از عدالت و شایستگی که در روایت ابتدای نوشتار کاملا نکوهش شده است.

در روزگار معاصر نیز همین رویه ادامه یافته است؛ فرزندان خانواده های متمول به لحاظ برخورداری از پایگاه های ثروت و قدرت، توانی دسترسی به امکانات آموزشی برتر و بهتر را دارند و هر چند چرخه رقابت میان تمامی افراد جامعه با یک میزان سنجیده شود اما به سبب آن که حاضران در این رقابت از مراحل آمادگی یکسانی عبور نکرده اند و با شیوه و شرایط برابر آماده حضور در این رقابت نشده اند، نمی توان آن را ماراتنی عادلانه نامید. به هر حال آن ها که توان مالی بیشتری دارند بهتر از دیگران آماده شرکت در رقابت شده اند و این طبیعی است که نتایج بهتر نیز در دست این گروه باشد.
 
یکی از مهم ترین نمودهای بارز اسباب این رقابت نابرابر، همین مدارس غیرانتفاعی یا خصوصی است.

حسان معلم از امام صادقی (ع) درباره شغل معلمی سوال می کند: «از امام صادق (ع) درباره شغل معلمی پرسیدم. فرمود: «برای آموختن مزد مگیر» گفتم: «درباره آموختن شعر و نویسندگی (ادبیات و...) قرار می گذارم و مزد می گیرم، چطور است؟» فرمود: «باشد، به شرط این که شاگردان در نظر تو مساوی باشند و کسی را بر دیگری ترجیح ندهی»».

در حاشیه این روایت باید به دو نکته اشاره کرد: نخست این که برقراری مدارسی که برای پرورش نخبگان و استعدادهای خاص برقرار شده است از نظر اسلام بلامانع است چه این که پرورش استعداد این افراد که در شرایط نخستین چند قدم از دیگران جلو هستند مغایرتی با پرورش استعداد دیگر افراد ندارد.

نکته دوم این که نمونه بارز این روایت، مدارسی هستند که شرط پذیرش دانش آموزان در آن ها پرداخت شهریه های چند میلیون تومانی و برخورداری از تمکن مالی است. تاسیس این نوع مدارس در اسلام توصیه نمی شود.

همچنین با دقت در شیوه آموزشی این مدارس می توان به درستی دریافت که بیاری از آموزگاران در این مدارس و مدارس عمومی عملکرد متفاوت دارند. در این باب دلایل متفاوتی وجود دارد اما بارزترین آن ها برخورداری از تمکن مالی بهتر و مطئن تر در مدارس این چنینی است. آموزگاری که با تدریس پاره وقت در این مدارس می تواند حقوقی مشابه تدریس تمام وقت در مدارس دولتی دریافت کند چرا باید برای تدریس به مدارس دولتی برود؟
 
چرا باید تمام انرژی خود را صرف دانش آموزانی کند که مدارس متبوعه آن ها از عهده تامین مخارج اولیه آموزگار بر نمی آید؟! این چنین است که بسیاری از آموزگارانی که کیفیت کار آن ها از سایر همکاران خود بالاتر است تمایلی به تدریس در مدارس عمومی ندارند و مایل به تدریس در مدارس خصوصی هستند. این چنین است که پیامد اشاره شده در روایت منقول از حضرت صادق پیش خواهد آمد.
 
با این وضعیت نگاه آموزگار به دانش آموزان یکسان نیست و ماحصل عملکرد این دو دسته از مدارس نیز یکسان نخواهدبود. آیا می توان این نتیجه را غیر از بی عدالتی آموزشی، آن هم به روشن ترین وجه نامید؟

ارتباط مستقیم پایگاه طبقاتی دانش آموز، مدرسه و کسب موقعیت شغلی و اجتماعی در آینده گزاره ای است که برای اهالی این حوزه روشن و غیرقابل انکار است. نقش مدارس غیر انتفاعی نیز در این میان نقشی پررنگ و قابل توجه است که وضعیت سلبی آن هر روز بیشتر از دیروز برای همگان روشن می شود اما در این میان مقصر کیست؟
 منبع:ماهنامه همشهری ماه
انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.