زندگینامه سرلشکر حسن آبشناسان را در این گزارش بخوانید.

به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ امیر سرلشکر حسن آبشناسان، در 19 اردیبهشت 1315، در محله نازی آباد تهران دیده به جهان گشود و به سبب نزدیک بودن تولدش به روز شهادت امام حسن (ع) نام حسن برای او برگزیده شد. از ویژگی های شخصیتی آن شهید بزرگوار انس با قرآن و نهج البلاغه بود، همچنین در ورزش هایی چون؛ دو و میدانی، والیبال، بسکتبال، شنا و سوارکاری هم مهارت داشته و زبردست بود.

از سمت ها و مسئولیت های شهید آبشناسان در طول عمر بابرکت خود می‌توان به آموزش جنگ‌های چریکی و نامنظم، آموزش نیروهای سپاه مستقر در کاخ سعد آباد، فرمانده قرارگاه شمال غرب، عضویت در ستاد جنگ های نامنظم لشکر 21 حمزه، فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهداء و تلفیق نیروهای سپاه و ارتش جهت عملیات، فرمانده لشکر 23 نیروهای ویژه هوابرد، تشکیل قرارگاه کمیل در عمق خاک عراق و طراحی عملیات قادر و اجرای آن اشاره کرد. اما سرانجام این مرد بزرگ در ۸ مهر ۱۳۶۴ در جریان درگیری مستقیم با دشمن در منطقه سرسول کلاشین عراق، بر اثر برخورد ترکش موشک های گراد به مقام رفیع شهادت نایل شد.

زندگینامه شیر صحرا/ شهیدی که استاد آموزش جنگ های چریکی ونامنظم بود

* خاطراتی از شهید آبشناسان:

** ارتشی بود و بعد از عقد باید برای گذراندن دوره به اهواز می رفت، بنا بود بعد از دوره اش به تهران بیاید و مراسم عروسی را برگزار کنیم. هر چهارشنبه برای هم نامه می نوشتیم، هفت روز انتظار برای یک نامه خیلی سخت بود، بالاخره صبرم تمام شد. دلم طاقت نمی آورد، گفتم: من می روم اهواز، پدرم قبول نمی کرد؛ می گفت، بدون رسم و رسوم؟ جلوی مردم خوبیت ندارد، فامیل ها چه می گویند؟ گفتم: جشن که گرفتیم، چند بار لباس عروس و خنچه و چراغانی؟ مادر شوهرم گفت: خودم عروسم را می برم، اصلا چه کسی مطمئن تر از مادر شوهر؟ اینطور شد که با اصرار من و حمایت مادرشوهرم، زندگیمان بدون عروسی رسمی شروع شد. 
 
** یك روز چند تا از خانم های افسرها دور هم جمع شده بودند، یكیشان می گفت: شوهر من آنقدر دخترم را دوست داره كه اگر دخترم نصف شب بگه که من كنتاكی می خوام، میره و از هر جا که شد برایش می خره. گیتی گفت:جدی؟ شوهر من آنقدر دخترمو دوست داره كه اگه اون هر وقت روز بگه كه من كنتاكی می خوام می گه با نفست مبارزه كن دخترم.

** پسرمون باید می رفت سربازی. گفتم: هوای بچه مان را داشته باش.... گفت: اگر من پارتیش باشم،می فرستمش بدترین و سخت ترین جایی که ممکن است. چون با سختی، آدم ساخته میشه، پس بهتر است پارتیش خدا باشه نه من.

وصیت‌نامه شهید حسن آبشناسان:

«آرزو داشتم، حج را در زمان حیات انجام دهم، چنانچه شهید شوم، انجام شده است. محل دفن من، کربلا باشد، اگر راه کربلا را خود باز کردیم آسان است، ولی اگر زودتر شهید شدم، پیکرم به صورت امانی باقی بماند تا پس از باز کردن راه و انقلاب عراق، این کار انجام شود. از فرزندانم می خواهم در کسب دانش و خدمت به اسلام، کوشا باشند.»

روحش شاد و یادش گرامی

انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
فاطمه
۱۷:۴۴ ۲۰ فروردين ۱۳۹۸
عاااااالی بودکاش همه شهداروسرلوحه زندگی قراربدهیم