آمارها نشان می دهند که 90 درصد از افرادی که بیش از 110 سال سن دارند، زنان هستند. با این اوصاف، به نظر می رسد که این اصل که زنان شانس بیشتری برای عمر طولانی تر دارند، اصلی کاملا علمی است و اختلاف بین امید به زندگی مردان و زنان در جوامع علمی پذیرفته شده است.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، همه ما در میان نزدیکان خود، زنان سالخورده ای را داریم که همسر، فرزندان پسر و حتی نواده های پسر خود را از دست داده اند ولی خود همچنان به زندگی ادامه می دهند. این موضوع ممکن است ما را به فکر وادارد که آنچه در رسانه ها مبنی بر قوی تر بودن بدن زنان و طولانی تر بودن عمر آنان می شنویم واقعیت دارد.
 
درواقع، آنچه به این شکیات در ذهن ما پاسخ خواهدداد، روش های علمی هستند که در قالب آمار و شاخص های آماری در می آیند. یکی از این شاخص ها، امید به زندگی است. نرخ امید به زندگی، شاخصی آماری است که برای سنجیدن سطح بهداشت و رفاه یک جامعه به کار برده می شود. این شاخص در طی یک قرن اخیر، در برسی های اجتماعی حول مفهوم توسعه، بسیار موثر بوده است. اما بزرگ ترین تاثیر آن در سال های پس از جنگ چهانی دوم و با ورود رویکردهای توسعه ای به عرصه سیاست بین الملل، همزمان با شکل گیری سازمان ملل متحد نمایان شده است.

چرا نرخ امید به زندگی زنان بیشتر از مردان است؟

درواقع، امید به زندگی شاخصی است که متوسط طول عمر انسان را عمدتا در بدو تولد می سنجد و عموما عواملی چون سال تولد، جنسیت، مکان تولد در آن دخیل هستند. اما نرخ امید به زندگی زنان در جهان چگونه است؟ آیا همه زنان جهان به یک میزان عمر می کنند؟ آیا این موضوع که زنان بیشتر از مردان عمر می کنند، صحت دارد؟ چنانچه این موضوع صحیح است، چه عواملی بر این طولانی شدن عمر تاثیرگذار بوده و هستند؟ این مقاله به این سوالات پاسخ می دهد.
 
زنان، ثروت و امید به زندگی

یکی از مهم ترین شاخصه های توسعه در دنیای مدرن، نرخ امید به زندگی در بدو تولد است. این شاخص خصوصا با ورود به بحث های توسعه اجتماعی و توسعه پایدار و با اهمیت پیدا کردن موضوع جنسیت در روند توسعه، مهم تر نیز شده است. سال ها مطالعه و بررسی موشکافانه، نشان دادها ست که نرخ امید به زندگی، در کشورهای توسعه یافته بیشتر از کشورهای در حال توسعه است و این رقم حتی در میان کشورهای در حال توسعه نیز بسیار متغیر است. عواملی چون جنگ، خشکسالی و عدم دسترسی به منابع بهداشتی و درمانی در تغییر این شاخص تاثیرگذار هستند. اما این بخش از مقاله قصد دارد، با توضیح ارتباط امید به زندگی و دو عامل مهم شرایط اقتصادی و جنسیت، به تشریح توزیع نامتعادل بهداشت و درمان برای زنان در سطح جهان بپردازد.

بر هیچ کس پوشیده نیست که شرایط اقتصادی بر شاخص امید به زندگی تاثیرگذار است. برای مثال، در بریتانیا، نرخ امید به زندگی در مناطق ثروتمند، چندین برابر بیشتر از مناطق فقیری است که دستمزد اغلب مردم، دستمزد پایه است. این موضوع ممکن است نتیجه این مهم نیز باشد که افرادی که بیماری های سخت درمان و مزمن دارند، کمتر ثروتمند هستند و امکان ساکن شدن در محله های برخوردار را ندارند. همچنین ممکن است این را نیز یادآور شود که بیماری به صورت دوجانبه هم مانع از این می شود تا فرد کسب درآمد داشته باشد و هم هزینه های درمان که عمدتا فقرزا و کمرشکن هستند، ثروت انباشته شده یک یا دو نسل از یک خانواده را از بین می برد.

در همین راستا، نرخ امید به زندگی مردان در محله کالتون گلاسکو که یکی از محله های فقیرنشین این شهر است 54 سال بوده و درواقع با محله دیگری که تنها 8 کیلومتر با آن فاصله دارد و ساکنان آن ثروتمندند، شاهد 28 سال اختلاف در امید به زندگی است.

مشاغل پرخطر، آلوده و سخت که عموما مشاغل کم دستمزدی نیز هستند، یکی دیگر از عوامل کمتر شدن امید به زندگی در اقشار خاص و کم درآمد جامعه هستند. برای مثال کارگران معدن های زغال سنگ که بیشتر در معرض آلودگی هستند و کار پرخطر آن ها با دستمزد کم و اغلب بیمه های سلامت ناکارآمد جبران می شود، معمولا در انگلستان 30 سال کمتر از مدیران عالی و میانی عمر می کنند.

چنانچه این شاخص را در سطح جهانی بررسی کنیم، با الگوی نامتوازنی رو به رو خواهیم شد که در آن کشورهای توسعه یافته نرخ امید به زندگی بالایی دارند. در میان کشورهای توسعه یافته این رقم در ژاپن با 83 سال بیشترین و در آمریکا با رقم تقریبی 80 سال کمترین مقدار را به خود اختصاص داده است. در کشورهای در حال توسعه نیز، بسته به میزان درگیری آن ها با بیماری های مسری، جنگ و قحطی، نزخ امید به زندگی بین کمتر از 50 تا 80 سال در نوسان است.

ایران به تازگی با افزایش چشمگیری در نرخ امید به زندگی در بدو تولد واجه شده است و آنگونه که توسط سازمان بهداشت جهانی اعلام شده، نرخ  امید به زندگی در ایران، در سال 2015، بیش از 75 سال بوده است. این بدین معناست کودکانی که در سال 2015، متولد شده اند، به طور میانگین بیش از 75 سال خواهندزیست. گفتنی است این رقم در نقاط  مختلف ایران نیز متفاوت است و الگوی ثروت و طول عمر در مورد ایران نیز صدق می کند. برای مثال امید به زندگی در استان های سیستان و بلوچستان و کهگیلویه و بویراحمد، با تقریب نزدیک به 5 سال کمتر از استان های برخورداری چون تهران و اصفهان است.
 
 زنان محکم تر از مردان می خندند

سوی دیگر قضیه امید به زندگی و توزیع نامتعال بهداشت و درمان، زنان هستند. به نظر می رسد که با توجه به فقیرتر بودن زنان در اقصی نقاط جهان، باید نرخ امید به زندگی آنان نیز کمتر باشد. اما مدت هاست که آمار و ارقام جهانی از بالاتر بودن نرخ امید به زندگی زنان نسبت به مردان خبر می دهند. جدول پیوست این گزارش تصویر تقریبا کاملی از آمارها سال 2016 را ارائه می کند.

نکته بسیار مهم در جدول های شبیه به جدول فوق و تحلیل های مبتنی بر آن ها، برجسته کردن اختلاف امید و به زندگی مردان و زنان است. اگر برای مثال، امید به زندگی زنان در کشوری چون چاد یا سیرالئون (در حدود 51 سال) را در نظر بگیریم، خواهیم دید که با امید به زندگی مردان در کشورهای توسعه یافته ای چون ژاپن (80 سال) و با امید به زندگی زنان در همین کشور (86.5 سال) اختلاف چشمگیری دارند.
 
بنابراین آن اختلافی که باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد، نه اختلاف کمتر از 5 سال در امید به زندگی زنان و مردان در یک کشور، بلکه اختلاف فوق العاده زیاد امید به زندگی (تقریبا 30 سال) زنان با مردان و زنان در کشورهای ثروتمند جهان است. موضوعی که غالبا در تحلیل های موجود در رسانه ها نادیده گرفته می شود.

در راستای تشریح رویکردهایی که سعی دارند اختلاف بین امید به زندگی زنان و مردان در یک جامعه را تحلیل کنند، موضوعات بسیاری مطرح شده اند. از جمله اینکه زنان بیشتر به سلامت خود بها می دهند، غذاهای سالم تری می خورند،  لوازم بهداشتی بیشتری تهیه می کنند و در مجموع به بهداشت و سلامت خود بیشتر اهمیت می دهند.

عادت ماهیانه با کاهش غلظت خون از بروز سکته مغزی زوردرس در زنان جلوگیری می کند. زنان برون گراتر هستند و بنابراین کمتر دچار مشکلات و بیماری های روانی می شوند. زنان کمتر کار می کنند و استرس گذران زندگی را ندارند، در حالی که مردان کار سخت، پرخطر و پراسترس دارند و زودتر می میرند. کاهش غلظت سلول های سفید خونی که با خود کروموزم Y حمل می کنند به مرگ زودتر مردان منجر می شود و صدها دلایل زیست شناسانه، روان شناسانه و محیط محور و تربیت شناسان دیگر.
 
اما آیا این دلایل برای توجیه این امر کافی هستند؟ چطور می توان فقر عمومی زنان چه در جوامع در حال توسعه و چه در جوامع توسعه یافته را در نظر نگرفت و بر مبنای داده های آماری که حتی خود متخصصان آمار نیز بر آن واف هستند، توجیه تراشی کرد؟ برای این منظور، در بخش بعدی این مقاله، برخی دستاوردهای جدید علم پزشکی را که به شکلی متفاوت از توضیحاتی که تا به حال ارائه شده اند، مورد بررسی قرار خواهیم داد.

چرا نرخ امید به زندگی زنان بیشتر از مردان است؟

مطالعات اخیر نشان می دهند که در رحم زن و در مراحل اولیه تشکیل نوزاد، جنین نر شانس کمتری برای لانه گزینی و بعدتر رشد و نمو دارد. درواقع نسبت مرگ و میر جنین نر به جنین ماده 107 بر 100 است. در آمریکا این نرخ 105 بر 100 است. همچنین گفته می شود که در میان نوزادان نارس و زود متولد شده، یعنی آن دسته از نوزادانی که زیر 900 گرم وزن دارند، نوزادان دختر شانس بیشتری برای نجات دارند.


آمارها نشان می دهند که 90 درصد از افرادی که بیش از 110 سال سن دارند، زنان هستند. با این اوصاف، به نظر می رسد که این اصل که زنان شانس بیشتری برای عمر طولانی تر دارند، اصلی کاملا علمی است و اختلاف بین امید به زندگی مردان و زنان در جوامع علمی پذیرفته شده است. در این بخش به توضیح رویکردهای مختلف در مورد چرایی طول عمر بیشتر زنان، خواهیم پرداخت.

درست است که بنا بر داده های آماری زنان بیشتر از مردان عمر می کنند، اما این اختلاف امید به زندگی و طول عمر، در بین جوامع مختلف و حتی در یک جامعه مشخص نیز در طی سال های مختلف، متفاوت است. برای مثال، در آمریکا، اختلاف نرخ امید به زندگی زنان و مردان از رقم 7.8 سال در سال 1979 به رقم 5.3 سال در سال 2005 کاهش یافته است. البته، شرایط مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مجددا بر این نرخ اثر گذاشته و در طی دو سال اخیر، این رقم مجددا به 5 سال افزایش یافته است.

شاخص امید به زندگی مداول، شاخص امید به زندگی در بدو تولد است و درواقع اختلاف مورد نظر در نرخ امید به زندگی زمان بدو تولد در نظر گرفته می شود. همانطور که پیشتر نیز گفته شد، میزان مرگ و میر نوزادان پسر بیش از نوزادان دختر است و این موضوع در ایجاد این شکاف جنسیتی در امید به زندگی موثر واقع شده است. البته موضوع به همین جا ختم نمی شود؛ مطالعات اخیر در بریتانیا نشان داده اند، اختلاف امید به زندگی در سنین بالاتر، خصوصا در جوانی و میانسالی، بین زنان و مردان، کمتر شده و گاه حتی در شرایط اقتصادی و اجتماعی خاص معکوس بوده است.

این موضوع می تواند نگرش قدیمی به اختلاف امید به زندگی زنان و مردان و طول عمر بیشتر زنان را به کلی دگرگون کند. که علی رغم طرح این ادعا در رسانه های مترقی دنیا، اطلاعاتی در مورد نرخ امید به زندگی در سنین جوانی و میانسالی در دسترس نیست و بیشتر داده ها شانس زنده ماندن نوزادان تازه متولد شده را بررسی کرده و از طول عمر احتمالی جوانان و میانسالان غافل مانده اند.

در گذشته، نرخ مرگ و میر زنان در سن باروری بیشتر از همسن و سالان مرد آن ها بود. این موضوع عمدتا به دلیل عدم دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی در زمان بارداری، زایمان و پس از زایمان بود. امروز چنین موضوعاتی دست کم در مناطق ثروتمند و نسبتا ثروتمند جهان قابل رویت نیست و احتمالا بنا به همین دلیل امید به زندگی زنان بیشتر از امید به زندگی مردان است. البته، همانطور که پیشتر نیز گفته شد، دلایل این موضوع چندان واضح نیستند.

در این راستا توضیحات بسیاری ارائه شده است. برخی از این توضیحات با هدف قرار دادن مفهوم سبک زندگی و تعاملات محیطی بر این باورند که مردان از دیرباز بیشتر از زنان مصرف کننده الکل، مواد مخدر، سیگار و تنباکو بوده اند و بنابراین بیشتر از زنان جامعه خود در معرض خطر مرگ بر اثر بیماری های مرتبط مانند سرطان ریه، سل و ناکارآمدی دستگاه تنفسی و دستگاه گوارش بوده و هستند. همچنین گفته می شود که مردان به دلیل حضور بیشتر در فضای عمومی و خارج از خانه، بیشتر در معرض جراحات، تصادفات و خطرات خارج از منزل هستند.

یکی دیگر از فرض های مطرح شده برای پاسخ به این سوال که چرا امید به زندگی زنان بیشتر است، این است که مردان در طول زندگی خود با مشکلات بیشتری دست و پنجه نرم کرده، استرس بیشتری متحمل شده و بیشتر در معرض ابتلا به بیماری های روانی هستند و همین مستقیما بر بالاتر بودن نرخ خودکشی آن ها اثرگذار بوده است. همچنین بیماری هایی که مردان بیشتر قربانی آن ها هستند، کشنده تر از بیماری های زنان است. برای مثال، سرطان پروستات و بیماری های قلبی و عروقی، خطرناک تر از سرطان پستان و سرطان رحم یا دهانه رحم هستند.

علاوه بر این دلایل، برخی بر این باورند که کوتاه تر بودن امید به زندگی مردان، نشانه ای از این فرضیه عمومی است که در پستانداران طول عمر و اندازه بدن با هم نسبت عکس دارند. به این معنا که چون مردان از نظر جثه به طور عمومی بزرگ تر از زنان هستند، کمتر عمر می کنند و زنان به واسطه کوچک تر بودن جثه خود در مقابل عفونت ها و بیماری هایی که به مرور اندام های بدن را از بین می برند، مقاوم تر هستند.

با این وجود، پاره ای از دیدگاه ها موضوع را به نحو دیگری تحلیل می کنند. یکی از این دیدگاه ها، مربوط به باربارا کالین، جامعه شناس آمریکایی است. او معتقد است که این گزاره که زنان بیشتر از مردان زندگی می کنند، موضوع جدیدی نیست و عمر آن به اواسط قرن هجدهم میلادی یعنی بیش از 250 سال پیش باز می گردد. در مطالعات او، از بین 72 عامل بیماری مرگ آور در سال 1998 در آمریکا، فقط در 6 مورد زنان قربانی بیشتری داده اند. همین طور در اغلب حیوانات بررسی شده نیز، به جز پرندگان، حیوانات نر بیشتر از ماده های همسن و سال خود تلفات داشته اند.

با این اوصاف به نظر می رسد که ارائه توضیحات یک جانبه در مورد کمتر بودن امید به زندگی مردان نسبت به زنان و تقلیل آن به عوامل صرفا زیست شناختی و ژنتیکی یا عوامل صرفا اجتماعی، راه به جایی نخواهدبرد.

در رویکرد کالبن، نرخ مرگ و میر زنان با شروع انقلاب صنعتی در 1880، به سرعت کاهش یافت. این در حالی بود که نرخ مرگ و میر مردان همچنان ثابت مانده بود، زیرا بیماری های مردان مربوط به سنین میانسالی و پیری بود، در حالی که مرگ و میر زنان عمدتا در سنین باروری آنان اتفاق می افتاد. همین امر، به تثبیت بیشتر بودن امید به زندگی زنان نسبت به مردان در طی دو قرن اخیر کمک کرده است.

در کنار این دیدگاه، دیدگاه برتراند دسژاردین، محقق و استاد دانشگاه مونترال کانادا نیز قابل توجه است. او معتقد است، مردان زودتر از زنان می میرند و این از لحاظ بیولوژیکی معنادار است، زیرا به ازای هر 100 زن، 105 مرد متولد می شود. اما نکته قابل توجه این است که با وجود اینکه زنان در طی دهه اخیر، تقریبا در همه نقاط جهان، بیشتر از همسن و سال های مرد خود زندگی کرده اند، اندازه این اختلاف در نقاط مختلف جهان متفاوت است.

برای مثال، در آمریکا امید به زندگی مردان 73.4 سال و امید به زندگی زنان 80.1 سال بوده است و این به معنای اختلافی 6.7 ساله است. این در حالیست که در فرانسه، این رقم 7.3 و در بریتانیا، 5.3 سال، در روسیه 12 سال و برعکس در هند 6 ماه و در بنگلادش کمتر از یک ماه بوده است.

درواقع، این مقایسه ساده نشان می دهد که موضوع فقط مربوط به زیست شناسی نمی شود و عوامل اجتماعی مختلفی در ایجاد این اختلاف دخیل بوده اند. البته این بدین معنا نیست که زنان از نظر بیولوژیک از مردان مقاوم تر نیستند، همانطور که به این معنا نیست که مقاوم تر هستند. همانطور که پیشتر نیز گرفته شد، روش آماری به کار برده شده در شاخص امید به زندگی و متداول بودن شاخص امید به زندگی در بدو تولد، احتمالا ایجاد این خطا را بالا می برد که طول عمر زنان به طور مطلق و طبیعی بیشتر است، در حالی که چنین نیست و عوامل اجتماعی و اقتصادی بی شماری در روند افزایش امید به زندگی هم مردان و هم زنان تاثیرگذارند.

عدالت اجتماعی یا جنسیت محوری

این مقاله تلاش داشت با ارائه رویکردهای متداول در مورد امید به زندگی مردان و زنان، تصویر واضحی از آنچه در جهان نامتوازن امروز اتفاق می افتد را به تصویر بکشد. جهانی که در آن با وجود کوتاه تر بودن عمر زنان و مردان در کشورهای در حال توسعه و فقیر نسبت به کشورهای ثروتمند (در حدود 30 سال)، اختلاف امید به زندگی به طور میانگین سه ساله زنان، رسانه ها را به خود جذب می کند و فقر و عدم دسترسی به بهداشت و درمان در کشورهای در حال توسعه ندیده گرفته می شود.

در این مسیر، رویکردهایی که موضوع را صرفا زیست شناسانه در نظر گرفته و رویکردهایی که سعی داشتند با ورود مباحث اجتماعی، فضای گنگ موجود را روشن تر سازند، ارائه شدند. همچنین تلاش شد که عدم قطعیت در ارائه چرایی نیز تا حد ممکن تشریح شود، که این امر نیز کفه ترازو را بیش از پیش به سمت عوامل اجتماعی و لزوم برقراری عدالت در توزیع منابع ثروت جهان و عدالت در دسترسی به امکانات رفاهی، بهداشتی و درمانی تغییرداد. در پایان اما هنوز این سوال باقی است که چرا باید اختلاف امید به زندگی در جوامع توسعه یافته و در حال توسعه، طبیعی انگاشته می شود، محل پرسش صدها رسانه و هزاران محقق در جهان باشد.
 
چرا نرخ امید به زندگی زنان بیشتر از مردان است؟

منبع:ماهنامه زنان و زندگی

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.