مصطفی ضمن تحصیل، همواره در کارهای منزل، پدر و مادرش را یاری میکرد و از آنجا که رنجهای خانواده را به خوبی درک میکرد، بدون آن که کسی او را مجبور کند، در تعطیلات به قالیبافی مشغول میشد.
پس از اتمام دوره دبستان، وارد مدرسه راهنمایی شهید خدمتی (نظام وفا ) شد. در این مقطع از تحصیلات بود که در جلسات مذهبی دانشآموزان حضوری فعال داشت.
ورودش به دبیرستان با تظاهرات علیه رژیم منحوس پهلوی مقارن شد و همانند بسیاری از جوانان، در راهاندازی تظاهرات نقش بسزایی داشت.
از خصوصیات اخلاقی او که زبانزد خاص و عام بود، خلق و خوی پسندیده همراه با تبسّم و سکوت او بود، به ندرت ناراحت میشد و فردی با گذشت بود.
وقتی که امام فرمان داد جوانان در برداشت محصولات کشاورزی به کشاورزان کمک کنند مصطفی هم عازم دشت و صحراها شد و در هوای گرم و مشقتآور همراه دیگر دانش آموزان به کشاورزان کمک میکرد.
علاقه زیادی به مطالعه کتب غیردرسی داشت و در کارهای فرهنگی فعالیت میکرد و به همین علت در انجمن اسلامی دبیرستان یکی از فعالان به شمار میرفت.
وقتی دیپلم گرفت، یک سال از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران گذشته بود. تا قبل از اینکه به جبهه اعزام شود، همراه دیگر رفقایش به دیدار خانوادههای شهدا و جانبازان میرفت. عشق و علاقه او به نظام جمهوری اسلامی و دفاع از آن باعث شد که برای اولین مرتبه به سیستان و بلوچستان اعزام و در جهاد سازندگی مشغول شود.
پس از مدتی برای ثبتنام در تربیت معلم و دریافت دفترچه خدمت سربازی به آغوش گرم خانواده برگشت و پس از انجام امور اداری و استخدامی خود، به فکر حضور در بین رزمندگان جبهههای نبرد بود و روح پرخروشش آرام نگرفت.
از این رو به پادگان آموزشی معرفی و پس از گذراندن دوره آموزشی به جبهه اعزام و در عملیات بیتالمقدس شرکت کرد و در این عملیات مجروح شد که پس از بهبودی نسبی به جبهه اعزام و در عملیات والفجر مقدماتی شرکت کرد.
نیمه دوم ماه مبارک رمضان بود که از طرف بسیج برای اعزام به جبهه اعلام همگانی شد. ایشان هم با خیل بسیجیان به جبهه اعزام و در حالی که میرفت تا با پاکسازی میادین مین، راه را برای گردانهای عملکننده رزمندگان برای یورش به دشمن بعثی باز کند، در تاریخ 1362.5.1 با ترکش خمپاره دشمن به آرزوی دیرینهاش که همان شهادت بود رسید.
فرازی از وصيتنامه شهيد مصطفی امیدی بیدگلی
پیام من به دانشآموزان و محصلین عزیز این است که هر چه بیشتر به مطالعه بپردازید تا بتوانید در آینده هر چه بیشتر به اسلام و کشور اسلامی خدمت کنید و آگاه باشید که مبادا افراد منحرف و منافق شما را گول بزنند و خدای نکرده به انحراف بکشانند که این بزرگترین ضربه است که به اسلام وارد میآید.
پدر و مادر گرامی، گرچه خیلی دلم میخواست که در میان شما باشم و از محبّتها و دوستیهای شما بهرهمند شوم، لیکن اسلام به من اجازه نمیدهد که در خانه بمانم و کفار به دین و کشور ما تجاوز کنند و امیدوارم که هم چنان که با رضایت کامل شما به جبهه آمدهام، اگر إنشاءالله به آرزوی دیرینه خود که همان شهادت در راه خداست رسیدم؛ هیچ گونه ناراحتی به خود راه ندهید که موجب خوشحالی دشمن شود و با شادی و خوشحالی خود، ضربهای محکم به دشمنان اسلام بزنید.
معبودا، مرگ مرا شهادت در راه خود قرار بده و مرا از گمراهی نجات بده.
محبوبا، به من آگاهی شناختن راه پیامبران و ائمه؛ به دوستان، صداقت و بردباری و به مادرم، صبر فاطمه (س) گونه و به پدرم، پایداری و بردباری علی گونه (ع) و به برادرانم، مقاومت و به خواهرانم، پیامرسان خون شهیدان همانند زینب سلامالله علیها و به خویشان و آشنایان، شناخت و بینشی که راه را از چاه بشناسند و به مردم، شناختی که دست از وحدت خود برندارند و به مسئولین مملکت ما تعهد و به همه و همه ایمان عطا بفرما تا در راه تو و برای تو به عبادت مشغول باشیم.
روحش شاد و یادش گرامی
انتهای پیام/