به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛جواد اسدالله زاده فرزند غلامرضا سال ۱۳۳۹ در مشهد متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مشهد گذراند و سپس در دانشگاه تهران پذیرفته شد و در رشته اقتصاد فارغ التحصیل گردید. پس از گذراندن دوره خدمت نظام وظیفه عازم آمریکا شد و پس از اخذ مدرک فوق لیسانس اقتصاد در مقطع دکترای رشته مدیریت به تحصیل ادامه داد.
دوره اقامت او درآمریکا با فعالیت های سیاسی همراه بود. تأسیس انجمن های اسلامی در پنج شهرآمریکا و برگزاری نخستین تظاهرات افشاگرانه که بدون ماسک انجام گرفت و برپایی نماز جماعت با شرکت هفتصد دانشجوی مسلمان از جمله اقدامات او و همرزمانش بود.
هنگامی که امام خمینی(ره) اعلام نمودند که به ایران باز خواهند گشت جواد با ناتمام گذاشتن تز دکترای خود بلافاصله رهسپار فرانسه شد تا در کنار امام و با نیت شهادت در راه خدا به میهنش باز گردد. او در راه بازگشت به ایران طی اقامتی کوتاه در سوریه با همکاری تنی چند از همفکرانش سفارت ایران درآن کشور را اشغال کرد و پس از پاک سازی آن مکان از آثار طاغوت تصاویر امام خمینی (ره) را بر سر سفارت نصب کرد.
پس از ورود به ایران فعالیت های خود را در حزب جمهوری اسلامی شاخه مشهد آغاز کرد و در دبیرستان های این شهر به تدریس اقتصاد اسلامی پرداخت.
او میگفت: بعضی تصور می کنند اسلام راهی است بین سوسیالیسم و سرمایهداری در حالی که در واقع این چنین نیست اقتصاد اسلامی نظام بینابینی نیست بلکه نظامی است مستقل و برتر از این دو نظام، این استقلال و برتری به علت داشتن ویژگی های خاص آن است.
شهید اسداللهزاده درتهران به عنوان مدیر عامل صندوق ضمانت و صادرات برگزیده شد و همزمان در مدرسه عالی بازرگانی نیز به تدریس پرداخت.
وی پس از چندی به معاونت بازرگانی خارجی وزارت بازرگانی در دولت شهید رجایی برگزیده شد و پیشنهاد دولتی کردن تجارت خارجی را ارائه داد.
او به روحانیت مبارز و درخط امام و در رأس آن شهید مظلوم دکتر بهشتی عشق می ورزید و سرانجام نیز در کنار او و۷۲ تن از یاران خون پاکش را تقدیم اسلام نمود. این واقعه در هفتم تیر۱۳۶۰ در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی تهران اتفاق افتاد.
شهید اسداللهزاده از نگاه همسرش
با توجه به اینکه بعد از انقلاب شاهد ترورهای مردم و شخصیتها توسط منافقین بودیم، من آماده شهادت همسرم بودم؛ قطعاً کسی که وارد کارهای اجتماعی و سیاسی در راه اعتلای و پیشرفت اسلام میشود، خودش را برای شهادت آماده میکند.
* تأسیس انجمنهای اسلامی در چند ایالت آمریکا
همسرم در وزارت بازرگانی با جمعی از دوستان خارج از کشور فعالیتهای زیادی داشتند؛ بعد از شهادتش دوستانش تعریف میدکردند:« شهید اسداللهزاده در خارج از کشور فعالیتهای زیادی برای آشنایی جوانان با اسلام میکرد؛ جلسات زیادی میگذاشت، حتی در برخی از ایالتهای آمریکا، انجمن اسلامی تأسیس کرد»؛ آن موقع وظیفه انجمنهای اسلامی همین بود که مردم و جوانان را با عقاید اسلامی آشنا کند.
زمانی هم که او در دانشگاه تهران درس میخواند، با شهید مطهری و دکتر شریعتی در ارتباط بود و هم خودش با مسائل اسلامی آشنا میشد و هم اینکه دیگران را ارشاد میکرد.
* زنی در آمریکا به واسطه شهید اسداللهزاده باحجاب شد
یکی از خانمهایی که بعداً همکار من شد، میگفت: «من با همسرم به آمریکا رفتم، حجاب نداشتم. همسرم با شهید اسداللهزاده ارتباط داشت؛ گاهی من هم وارد جلسات آنها میشدم؛ رفتار و حرفهای او در آن زمان باعث شد که من متحول شوم، دیدگاههایم نسبت به حجاب و مسائل اسلامی تغییر کند. از همان زمان مقید به انجام دستورات اسلامی شدم».
* دنبال «منیت» نبود
همسرم با تقوا بود؛ در حرفهایش «منیت» نداشت؛ بعد از شهادتش او را شناختم؛ او در خانواده ما کارهایش را مطرح نمیکرد و بعد از شهادتش برادرم میگفت: «برای من عجیب است کسی این قدر فعالیت داشته باشد و دید وسیع داشته باشد و هیچگاه منم، منم نکند».
انتهای پیام/