به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ آن دسته از تهرانیهایی که هر روز از چهارراه ولیعصر عبور میکنند، میدانند که محدوده این چهارراه اکنون به ملک طلق خودروها بدل شده و شهروندان ناچارند از دالانهای زیرزمینی برای رفتن از این سوی خیابان به آن سوی خیابان استفاد کنند. ساخت زیرگذرهای انسانی دیگری هم در دستور کار است و این موضوع ظاهرا ادامه دارد. اما آیا میتوان به تداوم این روند اعتراض کرد؟ شهرهای دیگر جهان در این خصوص چه کردهاند؟
«پلازا» که در زبان اسپانیایی به معنی «میدان» است، به آن دسته از فضاهای عمومی اطلاق میشود که در دل شهرها قرار دارند و در واقع، فارغ از ابعاد تجاری، صرفا کارکردی پاتوقگونه برای شهروندان دارند. پلازاها عمدتا محل شکلگیری بخشی از خاطرههای جمعی شهروندان هستند که در پارهای از موارد، این خاطرهها میتوانند شکل سیاسی هم به خود بگیرند.
پلازاها محلی برای جمع شدن شهروندان، قرار ملاقات و گفتو گو هستند و به همین دلیل، برای لحظاتی شهروندان را از استرسهای شهری دور میکنند. مالکیت پلازاها هم معمولا عمومی است و این اماکن کارکردی غیرتجاری دارند.
«پلازا» که در زبان اسپانیایی به معنی «میدان» است، به آن دسته از فضاهای عمومی اطلاق میشود که در دل شهرها قرار دارند و در واقع، فارغ از ابعاد تجاری، صرفا کارکردی پاتوقگونه برای شهروندان دارند.
به عنوان نمونهای از مشهورترین پلازاهای جهان، میتوان به میدان سرخ در مسکو، میدان التحریر در مصر و یا میدان نقشجهان در اصفهان اشاره کرد. تهران هم البته پلازاهایی دارد: میدان آزادی و میدان امام حسین (ع) که به تازگی عبور و مرور در آن به روی اتوموبیلها بسته شده و آیینهای مذهبی عاشورا در آن انجام میگیرد. پل طبیعت هم نمونهای به شدت مدرن از پلازاها است که فضای عمومی جدیدی در تهران ایجاد کرده است. چندی پیش هم صحبت از مسدود شدن عبور و مرور خودروها در میدان آزادی تهران به میان آمده بود و قرار بود این میدان تاریخی تهران، به پیاده راه بدل شود. اما این سکه روی دیگری هم دارد.
شهرداری تهران در دوره قالیباف طرح زیرزمینی کردن بخشی از فرآیند عبور و مرور در تهران را کلید زد و از جمله، تبلیغات گسترده ای حول و حوش ساخت تونلهای توحید، نیایش، امیرکبیر و آرش به عمل آورد. طرح محدود کردن عبور و مرور شهروندان تهرانی در میادین و چهارراههای شلوغی مانند میدان ونک، تقاطع ولیعصر-نیایش و نیز میدان امام خمینی (ره) هم از جمله طرحهایی است که آغاز شده و در آیندهای نزدیک اجرایی میشود.
با اجرایی شدن این طرحها، افرادی که میخواهند تهران را پیاده ببینند، ناچار خواهند بود از پله برقیها بالا و پایین بروند. به عبارت سادهتر، تهران روز به روز بیشتر زیرزمینی میشود. در تازهترین مورد، مدیر گروه تونل و فضاهای زیرسطحی سازمان مشاور فنی و مهندسی شهر تهران در حالی از مطالعه طرح انتقال عابران پیاده به فضای زیرسطحی در میدان راهآهن خبر داد که کارشناسان اعتقاد دارند سبکسازی تراز همسطح به نفع تردد خودروها، تعرض به حقوق شهروندان و مغایر با سیاستهای روز شهرهای بزرگ در زمینه توسعه شهری است.
به گزارش تجارتنیوز به نقل از دنیای اقتصاد، فرهاد بکیاسا با بیان اینکه طرحی به منظور ساماندهی میدان راهآهن با استفاده از ظرفیت فضاهای زیرسطحی در سازمان مشاور فنی و مهندسی مورد مطالعه قرار گرفته است، گفت:«وجود ایستگاه راهآهن، ایستگاه خط ۳ مترو و پایانههای متعدد اتوبوس و تاکسی در میدان راهآهن موجب افزایش حجم تردد خودروها و عابران پیاده در این میدان شده است. همچنین حجم سفرها در این میدان به عنوان یکی از نقاط تبادل مسافر بین مدهای مختلف حملونقل شهری و بینشهری و همچنین با توجه به طرحهای توسعه راهآهن رو به افزایش است. از این رو بهرهگیری از فضاهای زیرسطحی در محدوده اطراف میدان، در دستور کار سازمان مشاور فنی و مهندسی شهر تهران قرار گرفته است.»
وی با بیان اینکه ایجاد فضاهای مخصوص تردد عابران پیاده در تراز زیرسطحی و فراهم کردن امکان دسترسی به ایستگاه راهآهن، مترو، بیآرتی، معابر پیرامونی میدان راهآهن و در نهایت پایانههای اتوبوس و تاکسی، تردد خودروها روی سطح زمین را روانتر خواهد کرد، افزود:«حذف تردد عابران پیاده از میدان راهآهن، بهبود وضعیت ترافیک برای وسایل نقلیه عمومی و خودروهای شخصی را به دنبال خواهد داشت؛ ضمن اینکه در چنین حالتی فضای لازم برای ارائه خدمات مناسب رفاهی به مسافران نیز فراهم می شود.»
بکیاسا انجام پژوهشهای دقیق اجتماعی در مطالعات فضای زیرسطحی میدان راهآهن را با توجه به بافت خاص فرهنگی – اجتماعی این محدوده از شهر تهران ضروری خواند و تاکید کرد مطالعات و بارگذاری ترافیکی طرح با توجه به لزوم تغییرات گسترده ترافیکی، از سایر مواردی است که باید در فرآیند مطالعات لحاظ شود.
نظریه حق به شهر میگوید هر شهروند، به اعتبار اینکه در شهر زندگی میکند، سهمی از منابع و تصمیمگیریها در آن شهر دارد که نمیتوان و نباید از او سلب کرد. به عنوان مثال، دولت و شهرداریها نمیتوانند و نباید بدون آنکه از شما بپرسند، در نزدیکی محل زندگی شما محلی را برای دفن زباله ایجاد کنند.
وی به سرانجام رسیدن مطالعات مربوط به ساماندهی میدان راهآهن در سازمان مشاور فنی و مهندسی شهر تهران را مستلزم مشارکت تمام ذینفعان طرح از قبیل شرکت راهآهن جمهوری اسلامی، مترو، اتوبوسرانی، تاکسیرانی و همچنین شرکتهای خدماترسان شهری دانست. این دومین اظهارنظر مدیران شهری درباره اخراج شهروندان پیاده از روی سطح به فضاهای زیرسطحی در سه هفته سپری شده از دوره جدید مدیریت شهری است و قدری عجیب به نظر میرسد. پیش از موضوع میدان راهآهن نیز، شهردار تهران از ایجاد پلازا در میدان امام خمینی (ره) در آینده سخن گفته بود که با توجه به انتقاد کارشناسان از نحوه اجرای پلازا در میدان ولیعصر(عج) که در آن نفع خودروها به عابران پیاده ترجیح داده شد، تعجببرانگیز بود.
برخی متفکران معاصر، همچون دیوید هاروی، جغرافیدان و انسانشناس انگلیسی، میگویند هر شهروندی حقی به شهر دارد و این حقوق را نمیتوان از شهروندان سلب کرد. به عنوان مثال، خیابانها، پارکها و در یک کلام، فضاهای عمومی شهر را نمیتوان در ازای نفعِ شخصی به افراد فروخت. اصطلاح «حق به شهر» (Right to the city) را برای نخستین بار آنری لوفور، جامعهشناس مارکسیستِ فرانسوی به کار برد و البته، این اصطلاح امروز آن قدر همهگیر شده که دیگر منشا آن چندان اهمیتی ندارد.
نظریه حق به شهر میگوید هر شهروند، به اعتبار اینکه در شهر زندگی میکند، سهمی از منابع و تصمیمگیریها در آن شهر دارد که نمیتوان و نباید از او سلب کرد. به عنوان مثال، دولت و شهرداریها نمیتوانند و نباید بدون آنکه از شما بپرسند، در نزدیکی محل زندگی شما محلی را برای دفن زباله ایجاد کنند. دلیل این موضوع آن است که دفن زباله در نزدیکی محل زندگی شما موجب ناراحتیِ ناشی از بو، افت قیمتِ ملک و مواردی از این قبیل میشود که همه و همه شرایط زندگی شما را تغییر میدهند، بدون آنکه شما در جریان بوده باشید.
اگر کتابهای هاروی را بخوانید و به این نتیجه برسید که استدلالهای او در مورد حق به شهر منطقی و پذیرفتنی است، بسیاری از اقدامات امروز در شهری مانند تهران به نظرتان تاملبرانگیز خواهد آمد. به عنوان مثال، تاسیس یک مجتمع تجاری در نقطهای شلوغ و پر تردد از شهر، هر چند مزایای اقتصادی فراوانی به دنبال دارد، میتواند زندگی کسانی را که در آن محله زندگی میکنند تحتالشعاع قرار دهد.
افزون بر این، قطع شبانه درختان چندده ساله در یک خیابان برای پیشبرد پروژههای عمرانیِ شهری هم تصمیمی است که منوط به اظهار نظر همگانی است، نه دلخواه این یا آن مدیر شهری. عوض کردن نام خیابانها و گرفتن هویت شهری از شهر هم از جمله دیگر مثالهای اعمال نفوذ بر حق عمومی بر شهر است.
گفته میشود اکنون حدود ۳۰۰ مجتمع تجاری یا «مال» در تهران در دست ساخت است و برای شهری که همین حالا هم بیش از اندازه تجاری شده، فرصتهای تجاری بیشتری وجود دارد. با این همه، میتوان پرسید چرا باید به بهای سنگین کردن ترافیک خیابانها، به جیب عدهای خاص پول ریخت. در طول چند دهه گذشته، تهران نه فقط درختان خود را از دست داده، که با ساخت بزرگراههایی که محلهها را تکهتکه میکنند، هویت شهری خود را هم از دست داده است. تهران پلازا میخواهد.
منبع:تجارت نیوز
انتهای پیام/
شایدبهتر باشد بپرسیم چراغ های خطر ، قرمز و به عبارتی چراغهای عبور و مرور برای چیست؟
چقدر نحوه ی شهرسازی ما در مقابل تغییراتی که با سرعت به لحاظ ساخت و ساز انجام می پذیرد، درست هست؟
و سوالات زیاد دیگری که می توان بر شمرد