به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ شعر را گاهی نظم می خوانند؛ البته که نظم نیست و این دو با هم تفاوت دارند. نظم به معنای به هم پیوستن و به رشته کشیدن دانه های جواهر است و در اصطلاح به سخنی که وزن و قافیه داشته باشد، نظم می گویند اما شعر کلامی است که علاوه بر وزن در آن تخیل وجود دارد. بنا بر این تعریف، قافیه داشتن خصوصیت شعر نیست. حال ببینیم شعری که تا این حد به نظم شباهت دارد، در بین مردم ما خوانده میشود یا نه؟
درست است وقتی به لیست کتاب هایی که در طرحهای عیدانه، تابستانه و پاییزه خانه کتاب نگاه میکنیم، مجموعه شعری دیده نمی شود؛ اما این به این معنی نیست که مردم ما شعر نمی خوانند و سراغ شعر نمی روند.
مردم ما از قدیم الایام و از همان دوره های نخستین ورود اسلام به ایران و حتی پیش تر از آن، با شعر فارسی عجین بوده اند و آثار شاعران روزگار خود را می خواندند. در زمان هایی شعر وسیله ثبت تاریخ بود. این را می توان در اشعار امثال منوچهری و فرخی سیستانی دید. در شعر این شاعران، حوادث تاریخی دیده می شود. در این زمان شاعران خبرنگاران روزگار خود بودند و شعر وسیله ثبت تاریخ بود.
در زمان هایی هم اشعاری سروده شدند که علم را برای طالبانش تبیین می کردند و شعر وظیفه انتقال علم را برعهده داشت. نمونه این شعرها را می توان در تذکره های فارسی دید.
زمانی شعر وسیله بیان احساس میان مردم شد و ایرانیان برای بیان احساس خود از شعر کمک گرفتند. زمانی هم حفظ و انتقال مفاهیم عرفانی را بر عهده داشت. این را می توان در حدیقة الحدیقه سنایی و منطق الطیر عطار و مثنوی معنوی مولانا دید.
شعر هر روز به شیوه ای در ادبیات و فرهنگ ایرانی جلوه گری کرد اما باید دید شعر روزگار ما چگونه است؟
شعر در دوران انقلاب اسلامی، پا به پای مردم ایران پیش رفت و مفاهیم انقلابی را بیان کرد. پس از آن به بیان مفاهیم دفاع مقدس پرداخت و مفاهیم مربوط به آن دوران را به مردم روزگارش و نسل های آینده منتقل کرد. اما امروزه شعر هم در لباس هیئت های مذهبی ظاهر می شود و شکل آیینی به خود می گیرد٬ هم منتقل کننده مفاهیم انقلابی متناسب با روزگارش است و هم وظیفه همیشگی خود را برعهده دارد.
این روزها شعر، زبان احساس مردم روزگارش است و مردم از آن برای بیان احساس خود استفاده می کنند. ظرف هر کسی اندازه ای و وسعش قدری دارد و بنابراین از دریای بیکران شعر بهره می برد.
مردم سرزمین ما هنوز هم شعر می خوانند؛ هنوز حافظ را دوست دارند و با کتابش فال می گیرند. هنوز سعدی را می شناسند اما میزان مطالعه شان با گذشته فرق کرده است و آن هم به دلیل دغدغه هایی است که زندگی امروز برای آنها به وجود آورده است. میزان آشنایی مردم با شاعران زمان خود و گذشته فرق می کند. شاعران گذشته را بیشتر از امروز می شناسند. این بدان معنا نیست که با شاعران روزگار خود بیگانه هستند. این را می توان از میزان فروش کتاب های شعر فهمید. شاعران امروز ما هم مانند پیشینیان خوانده می شوند. در بازار کتاب شاهد هستیم مجموعه های شعر با تیراژ های بیش از 1000 جلد به چاپ دوم می رسند. حتی برخی کتاب ها پس از گذشت سال های زیاد از زمان انتشار، به چاپ چهل و دوم هم می رسند. هرچند تعداد این کتاب ها در بازار کتاب زیاد نیست.
شکل شعر امروز با گذشته فرق کرده است.امروز شعر به غزل، قصیده، قطعه، رباعی، چهارپاره، مستزاد، ترکیب بند، ترجیع بند، نیمایی و سپید تقسیم نمی شود. قالب های شعری در دل خود انواعی یافته اند. برای مثال در غزل امروز شاهد سرایش غزل-قطعه، غزل سپید و غزل مثنوی هستیم.
در کنار آن غزل پست مدرن، کلاسیک و نئوکلاسیک هم دیده می شود و این قالب های جدید طرفداران خاص خود را دارد و برای مخاطب امروز جذاب است. در شعر سپید شاهد سرایش پریسکه و شعر سپید کوتاه هستیم. این ها هم نظر مخاطب را به خود جلب می کند و باعث می شود شعر امروز را بدون مخاطب ندانیم.
گزارش از محدثه محمدپور
انتهای پیام/