همزمان با وفات حضرت معصومه (س)، شما می‌توانید اشعار سروده شده درخصوص این حضرت را در اینجا بخوانید.

به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت  گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، حضرت فاطمه معصومه (س) در روز اول ذی‌القعده سال ۱۷۳ هجری قمری در مدینه منوره به دنیا آمد و دهم یا دوازدهم ربیع الثانى سال ۲۰۱ هجرى قمری و در سن ۲۸ سالگی در شهر قم، از دنیا رفت.

در آستانه وفات حضرت معصومه (س) خواهر علی بن موسی الرضا (ع)، شاعران کشورمان هرکدام ابیاتی را سروده‌اند که در زیر به آنها اشاره خواهیم کرد.

 

 

شعر قاسم صرافان به مناسبت وفات حضرت معصومه (س)

و دانه ریخت بیایی کبوترش باشی
دوباره آینه‌ای در برابرش باشی

نه اینکه پر بکشی و به شهر او نرسی
میان راه پرستوی پرپرش باشی

مدینه شهر غریبی برای فاطمه هاست
نخواست گم شده‌ای مثل مادرش باشی

خدا تو را به دل بی قرار ما بخشید
و خواست جلوه‌ای از حوض کوثرش باشی

به قم رسیدی و گم کرد دست و پایش را
چو دید آمده‌ای سایه‌ی سرش باشی

اجازه خواست که گلدان مرمرت باشد
و تا همیشه تو یاس معطرش باشی

نگاه تو همه را یاد او می‌اندازد
به چهره‌ات چه می‌آید که خواهرش باشی

خدا نخواست تو هم با جوادِ کوچکِ او
گواه رنج نفس‌های آخرش باشی

نخواست باز امامی کنار خواهر خود ...
نخواست زینبِ یک شام دیگرش باشی
 
بسته شعری ویژه وفات حضرت معصومه (س)

شعر مهدی رحیمی به مناسبت وفات حضرت معصومه (س) 

لبخند برلبان زمین آشکار شد
امسال در عزای تو فصل بهار شد

خجلت زده درخت به کنجی نشسته است
که با گل و شکوفه چرا هم‌قطار شد؟

مهتاب شمع سوخته در پیش گنبدت
خورشید هم ستاره‌ی دنباله دار شد

هر کفتری که صبح به دور شما نگشت
آن‌روز را به شب نرسانده شکار شد

پروانه‌ی عبور به غیر از حرم نداشت
پروانه‌ای که ظهر به گنبد دچار شد

غیر از حریم تو سر هر شاخه‌ای نشست
حق با پرنده بود، ولی سنگسار شد

بی‌بی کریمه است و برای گناهکار
در‌های صحن آینه راه فرار شد

زیباست سویت آمده این رود غم، ولی
هرجا که قلب رود شکست آبشار شد

اینجا نه! روبروی ضریحت مرا بخر
وقتی که خوب گونه‌ی من آبدار شد

اشک تو می‌چکید به خاک و می‌آمدی
ساوه به قم تمام درخت انار شد

گردیده ام به دور حرم هفت مرتبه.
اما چرا طواف شما هشت بار شد؟

غیر از سلام حامل"آه"ست هرکسی
از قم به سمت طوس سوار قطار شد

از جنس سنگ نیست از اشک ملایک ست
آن سنگ که برای تو سنگ مزار شد

در زیر پای اینهمه زائر به لطف تو
موری به زنده بودنش امیدوار شد
 
بسته شعری ویژه وفات حضرت معصومه (س)

شعر غلامرضا سازگار‌ به مناسبت وفات حضرت معصومه (س)

ای دختر و خواهرت ولایت
آیینۀ مادر ولایت

بر ارض و سما ملیکه در قم
آرام دل امام هفتم

معصومه به کینه و به عصمت
افتاده به خاکِ پات عفّت

در کوی تو زنده، جان مرده
بر خاک تو عرش سجده برده

گفتند و شنیده‌اند ز. آغاز
کز قم به جنان دری شود باز

حاجت نبود مرا بر آن در
قم باشدم از بهشت بهتر

قم قبلۀ خازن بهشت است
اینجا سخن از بهشت، زشت است

قم شهر مقدّس قیام است
قم خانۀ یازده امام است

قم شهر مدینه تو بتولش
صحنین تو مسجد الرسولش

قم تربت پاک پیکر توست
اینجا حرم مطهّر توست

گر فاطمه دفن شد شبانه
نبود ز. حریم او نشانه

کی گفته نهان ز. ماست آن قبر
من یافته‌ام کجاست آن قبر

آن قبر که در مدینه شد گم
پیدا شده در مدینۀ قم

مریم به برت اگر نشیند
این منظره را مسیح بیند

سازد به سلام سرو و قد خم
اوّل به تو بعد از آن به مریم

روزی که به قم قدم نهادی
قم را شرف مدینه دادی

آن روز قرار از ملک رفت
ذکر صلوات بر فلک رفت

تابید چو موکبت ز صحرا
شهر از تو شنید بوی زهرا

در خاک رهت ز. عجز و ناله‌
می‌ریخت سرشک همچو لاله

با گریۀ شوق و شاخۀ گل
برداند به ناقه‌ات توسّل

دل بود که بود محفل تو
غم گشت به دور محمل تو

آن پیر که سیّد زمان بود
رویش همه را چراغ جان بود

گردید به گرد کاروانت
شد، پای برهنه ساربانت

بردند تو را به گریه هودج
تا خانۀ موسی ابن خزرج

از شوق تو‌ای بتول دوّم
قم داد ندا به مردم قم

کای مردم قم به پای خیزید
از هر در و بام گل بریزید

آذین به بهشت قم ببندید
ناموس خدا مرا پسندید

قم شام نبود تا که در آن
دشنام دهد کسی به میهمان

قم شام نبود تا که از سنگ
گردد رخ میهمان ز خون رنگ

قم کوفه نبود تا که خواهر
بیند سر نی سر برادر

حاشا که قم این جفا پذیرد
مهمان به خرابه جای گیرد

بستند به گرد میهمان صف
قم با صلوات و شام با کف

قم مهمان را عزیز خواند
کی دخت ورا کنیز خواند؟

"میثم" همه عمر آنچه را گفت:
در مدح و مصیبت شما گفت:
 
بسته شعری ویژه وفات حضرت معصومه (س)

شعر علی اکبر لطیفیان به مناسبت وفات حضرت معصومه (س)

روی قبرم بنویسید که خواهر بودم
سال‌ها منتظر روی برادر بودم

بنویسید گرفتار نباشم چه کنم؟
من اگر منتظر روی برادر نباشم چه کنم؟

روی قبرم بنویسید جدایی سخت است
اینهمه راه بیایم، تو نیایی سخت است

یوسفم رفته و از آمدنش بی خبرم
سال‌ها میشود واز پیرهنش بی خبرم

روی قبرم بنویسید ندیده رفتم
با تن خسته و با قد خمیده رفتم

بنویسید همه دور ربرم ریخته اند
چقدر دسته‌ی گل روی سرم ریخته اند

چقدر مردم این شهر ولایی خوبند
که سرم را نشکستند خدایی خوبند

بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد
به خداوند قسم بال وپرم سنگ نخورد

چادرم دور وبرم بود وبه پایی نگرفت
معجرم روی سرم بود وبه جایی نگرفت

... من کجا شام کجا زینب بی یار کجا؟
من کجا بام کجا کوچه و بازار کجا؟

بنویسید که عشاق همه مال هم اند
هر کجا نیز که باشند به دنبال هم اند

گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید
من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید...

روی قبرش بنویسید برادر بوده
سال‌ها منتظر دیدن خواهر بوده

روی قبرش بنویسید که عطشان نشده
بدنش پیش نگاه همه عریان نشده

بنویسید کفن بود، خدایا شکرت
هرچه هم بود بدن بود خدایا شکرت

یار هم آنقدری داشت که غارت نشود
در کنارش پسری داشت که غارت نشود

اوکجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟
اوکجا نعل کجا پیکر پامال کجا؟

بنویسید سری بر سر نی جا می‌کرد
خواهری از جلوی خیمه تماشا می‌کرد
 
بسته شعری ویژه وفات حضرت معصومه (س)

شعر محمود ژولیده به مناسبت وفات حضرت معصومه (س) 

ای رئوفه که در تمام سفر
در امام رئوف گُم بودی
هیجده روز بیشتر نشده
میهمان دیار قم بودی

آری حق داشتی مریضه شوی
یا شهیده شوی به زهر ستم
معجر، اما ندیده ای، غارت
نشدی تو اسیر شهر ستم

داغ دیدی به روی داغ، اما یاد زینب ز خاطر تو نرفت
هیجده کشته دادی، اما باز
سرِ نیزه برادر تو نرفت

در مدینه اگر چه،‌ای بانو
همه جا با برادرت بودی
همسفر تا به قتلگاه آیا
شاهد قتل سَرورت بودی

قسمتت تل زینبیه نشد
و ندیدی هجوم نامردان
زیر شمشیر‌ها امامت را
که ندیدی تو پاره پاره دهان

تو ندیدی سه شعبه بر قلبش
لحظۀ آخرِ برادر را
تو ندیدی، بریده،‌ای خواهر
از قفایش سر برادر را

تو ندیدی میان گودالی
که رضا زیر سم اسب رود
تو ندیدی امام معصومت
طعمۀ گرگ‌های کوفه شود

تو اسیری نرفته‌ای بانو
تو نرفتی خرابه با حرَمت
تازه موسی بن خزرج آمد و گفت:
همۀ خانه‌های ما حرمت

در قم آیا در آستان ورود
هیچ جا سنگ بر سرت بارید
از سرِ بامهایشان آیا
شعله بر روی چادرت بارید

هیچ آیا شبیه کوفه و شام
نان و خرما به تو تعارف شد
بُردنَت مجلس شراب اصلاً
سیلی آیا به تو تعارف شد

وای از درد غربت زینب
اینهمه غربتِ تماشایی
همه را دید و عاقبت هم گفت:
من ندیدم به غیر زیبایی
 
بسته شعری ویژه وفات حضرت معصومه (س)

شعر علی اکبر لطیفیان به مناسبت وفات حضرت معصومه (س)

جود و کرامت از کرمش جاودان شده
هر چه دخیل هست به سویش روان شده

جبریل هم اگر برسد در حریم او
حس میکند که وارد صحن جنان شده

او ظاهرش بتول، ولی باطنش علی است
در پشت آن جمال، جلالی نهان شده

از چه تمام فاطمه‌ها عمرشان کم است
دنیا چرا به "فاطمه " نا مهربان شده

خواهر حریف هجر برادر نمیشود
بیهوده نیست اینهمه قدش کمان شده

با احترام آمد و با احترام رفت
هر آنچه شأن اوست در اینجا همان شده

دور و برش فرشته نگهبان معجرش
پس ما فدای زینب بی پاسبان شده

گاهی میان محمل نامحرمان شهر
گاهی میان محمل بی سایبان شده

شکر خدا مقام تو زخم زبان نخورد
شکر خدا برادر تو خیزران نخورد
 
بسته شعری ویژه وفات حضرت معصومه (س)

شعر محمد جواد پرچمی به مناسبت وفات حضرت معصومه (س)

باز هم می‌شوم کبوترتان
دور این گنبد منوّرتان

من نمک‌گیر سفره‌ات شده‌ام
دست خالی نرفتم از درتان

مادر من کنیزتان بوده
پدرم نیز بوده نوکرتان

جای کرب‌وبلا و طوس و نجف
شده‌ام خاکبوس محضرتان

ما عجم‌ها چقدر خوشبختیم
شده ایران مسیر آخرتان

اشک‌هایم دخیل می‌بندند
به ضریح فرشته‌پرورتان

از ضریح تو یاس می‌ریزد
مثل چادر نماز مادرتان

خسته از راه دور آمده‌ای
خسته‌ای از فراق دلبرتان

چقدر از مدینه دور شدی
پای دلتنگی برادرتان

مثل مادر خمیده‌ای، اما
نگرفته به میخ در پرتان

محملت پرده داشت؛ شکر خدا
سایه‌بان داشتی روی سرتان

گرچه شد حمله بر عشیره‌ی تو
شکر؛ غارت نگشته زیورتان

در میان هجوم درد نخورد
دست نامحرمی به معجرتان

شد خزان گرچه نوبهار شما
کم نشد لحظه‌ای وقار شما

غصّه‌ی از همه بریدن تو
غمِ روی رضا ندیدن تو

گرچه آواره گشته‌ای خانم
گرچه غم دارم از خمیدن تو

ناقه‌ات بین ازدحام نرفت
بی‌خطر بود این پریدن تو

زیر پا چادر تو گیر نکرد
لحظه‌ی تلخ پر کشیدن تو

بی برادر میان کوچه ندید
پشت مرکب کسی دویدن تو

ثبت شد بر جریده‌ی تاریخ
قصه‌های به قم رسیدن تو

آمدی شهر قم گلستان شد
پیش پایت زمین گل‌افشان شد

شهر قم بر تو احترام گذاشت
پیش رویت فقط سلام گذاشت

پیر قوم و بزرگ مردم قم
سر به پای تو، چون غلام گذاشت

با گل‌افشانی قدومت قم
لعن و نفرین برای شام گذاشت

بهر تو قم گذاشت سنگ تمام
کی دگر سنگ روی بام گذاشت؟

کِی به قم دختر ولیّ خدا
پای در مجلس عوام گذاشت

قم کجا رأس یک برادر را
پیش خواهر میان جام گذاشت

بهترین جای قم سرایت بود
کِی میان خرابه جایت بود؟

غم طفلی عزیز یادت هست؟
روضه‌ی پر گریز یادت هست؟

دختری با سر پدر می‌گفت:
آن همه چشم هیز یادت هست؟

بر سر غارت خیام حرم
بین دشمن ستیز یادت هست؟

وسط شعله‌ها مرا دیدی؟
پابرهنه گریز یادت هست؟

ماجرای شراب یادم هست
ماجرای کنیز یادت هست؟

بدنم درد میکند بابا
دهنم درد میکند بابا
 
بسته شعری ویژه وفات حضرت معصومه (س)

شعر وحید قاسمی به مناسبت وفات حضرت معصومه (س)

در مجلس عزای شما گریه می‌کنم
امشب فقط برای شما گریه می‌کنم

عطر گلاب مرقدتان بر مشام خورد
در گوشه‌ی سرای شما گریه می‌کنم،

چون اشک بین روضه به هر درد مرهم است
با نیت شفای شما گریه می‌کنم

با بال‌های بی رمق اشک دیده ام
در مشرق هوای شما گریه می‌کنم

من هم مسافرم، وطنم مشهد الرضا ست
دنبال رد پای شما گریه می‌کنم

خواندم چگونه پیر شدی در جوانی ات
دارم ز غصه‌های شما گریه می‌کنم

عمری برای هجر پدر گریه کرده‌ای
امشب منم به جای شما گریه می‌کنم
 
انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۸:۲۱ ۱۵ آبان ۱۴۰۱
سلام وخسته نباشید
بسیار زیبا و پر محتوا ومفید بود شعر هایی که در این صفحه گذاشته بودید خیلی ممنون از شما
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۱:۲۲ ۱۸ آذر ۱۳۹۸
خوبه
آخرین اخبار