شاهد علوی هنرمندی جوان است که با نگاهی متفاوت به زباله های روزانه، خالق دنیایی متفاوت شده است.

مردی که خود را یک گالری سیار می‌داندبه گزارش خبرنگار حوزه تئاتر گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛  هنر دنیایی وسیع است، وسعتی گسترده که با برقراری پیوندی عمیق با روح و جان افراد چون دریچه‌ای منجر به ظهور ویژگی‌های روحی و شناختی آنها  می‌شود.

شاهد علوی یکی از هنرمندان این عرصه است، جوانی 33 ساله که سالهاست با نگاه و درکی شخصی‌ در پی بروز درونیات و تفکر خویش میان این روزگار است. در ادامه گفتگوی ما با این جوان هنرمند را مشاهده می‌کنید.

در ابتدا از گذشته کاری و مسیری که تا به امروز سپری کرده‌اید بگویید.

اهل جنوب هستم و در زمان جنگ از آبادان به کرج نقل مکان کردیم. پدرم مجسمه ساز است  و در خانواده‌ای هنرمند بزرگ شده‌ام. با وجود اینکه از کودکی بصورت مستمر نقاشی و مجسمه سازی کردم، اما بنابر  شرایطم در دانشگاه رشته کامپیوتر خواندم. حضور کوتاه مدت در بازار کار و شغل مرتبط با رشته تحصیلی من را از لحاظ روحی ارضا نکرد، پس به سمت نقاشی و فروش کار رفتم. خیلی اتفاقی شروع به ساخت عروسک کردم و پس از مدتی ضایعات را وارد کار کردم.

تا به امروز حدود 7 هزار عروسک ساخته‌ام که بیش از 300 مورد آنها با کفش خلق شده است. حدود 2 هزار عروسک را نیز با شیوه‌ای کاملا متفاوت و با مطرح کردن سه سوال از افراد خلق کرده‌ام. نزدیک به  300 سانس پرفورمنس داشته‌ام و در حال حاضر تئاتر و نقاشی هم کار می‌کنم، به ده ساز مسلط هستم، یک جلد کتاب تمام شده و یک رمان هم در دست کار دارم.

چه شد که به فکر ساخت عروسک از ضایعات افتادید؟

کاملا اتفاقی، مدتی بر اساس احساسم عروسک می ساختم و بعد دیدم می شود جور دیگری ساخت. فضای کاری فعلی ام حاصل یک پروژه تقریبا  9 ساله است.

این شیوه کار پیش از این هم وجود داشته است؟

در دنیا مجسمه‌های زیادی با ضایعات ساخته می‌شود اما تفاوت کارهای من با نمونه‌های جهانی سورئال بودن آنهاست. ادعا دارم که اولین کسی هستم که در ایران این کار را انجام داده‌ام.

برای مثال در شعر از کلمات استفاده می‌شود و من در کارهایم از مواد دور ریز بهره می‌برم، روانکاری خاصی را در کارهایم دنبال می‌کنم و با پرفورمنس‌هایی کاملا پیشرو، خطوط موجود را می‌شکنم.

تا حالا به فکر  ثبت کارهایتان بوده‌اید؟ 

در حال حاضر بدلیل عدم جایگاه تعریف شده  قانون کپی رایت در کشور، ثبت کار بی معنی است. بسیاری از عروسک‌هایی که هدیه دادم بدون هیچ امضایی از من بوده است.

شیوه کاریتان بر چه مبنای چه تفکری قرار گرفته است؟

اعتقادم در هنر امروز به هنر اینتر اکتیو است؛ هنری که مخاطب را به تفکر و چالش وادار می‌کند، مواد دور ریز، مفهوم اصلی زندگیم است و من را به پدر عروسک‌های بازیافتی می‌شناسند.  

حضورم در اجتماع نوعی پرفورمنس است، حضوری متفاوت که منجر به بازخوردهای مختلف افراد و گویای این مصرع می‌شود؛ هر کسی از ظن خود شد یار من. 

اعتقادی به هنر ایستا ندارم و مخاطبِ پرفورمنس هایم  ایستا نیست بلکه داستان با خودِ مخاطب ساخته می شود، از اینکه مخاطب بنشیند، چیزی ببیند و در نهایت برای من دست بزند متنفرم، به نظر من دوره این مسائل گذشته است، باید مخاطب وارد فضا و ذهنش درگیر کار شود.

در مورد کمیت کارهایم هم باید بگویم که نهایت ظرفیت ذهن یک انسان 50 دقیقه دیالوگ است و زمانِ کوتاه تاثیری به مراتب بیشتر از تئاتر پردیالوگ دارد، پس از کارهای طولانی و پردیالوگ پرهیز می‌کنم.

هنرمندی که یک گالری سیار است ///نمایه ندارد

هنرمندی که یک گالری سیار است ///نمایه ندارد

مردی که خود را یک گالری سیار می‌داند

برخورد مردم با این فضا چطور است؟

قضاوت در مورد تیپ کاری من زیاد است. حضور من در بطن مردم نکته‌ای مثبت است، اما در این بین دو چیز ناراحتم می‌کند.  اول اینکه مردم از عروسک هایم بترسند. ما باید ادبیات یکدیگر را یاد بگیریم و با هم صحبت کنیم. در این بین هم کلامی با افراد مختلف جامعه، از روحانی گرفته تا بچه کوچک اطلاعات زیادی را عاید من کرده است.

هدفتان از ساخت این عروسکها چیست؟

سعی بر فرهنگ سازی دارم و اینکه مردم احترام به طبیعت را یاد بگیرند. تمام اجزای کوله ای که من همراه دارم از مواد بازیافتی است. شما ببینید در طول زمان چقدر آشغال می ریزید؟ تا حالا فکر کرده اید که می شود جور دیگر از این ها استفاده کنید؟ در کفش گل بکارید، رنگش بزنید. هم به طبیعت ضرر نمی‌زنید و هم دید هنری به زندگیتان وارد می کنید.

مشکل دنیای امروز سیاست و قدرت و ... نیست، طبیعتی است که دائما در حال تخریبش هستیم. مشکل بعدی هویت است، مردم خودشان را نمی شناسند، تفکر و تامل به خویشتن؛ مردم از درک شخصی خودشان دور شده اند، اینکه که هستی و آرزویت چیست؛

هنرمندی که یک گالری سیار است ///نمایه ندارد

مردی که خود را یک گالری سیار می‌داند

آیا هنر را برای قشر خاصی می دانید؟

خیر، هنر برای همه و در ذات همه نهادینه است، ما همه هنرمندیم. به نظر من هنرمند واقعی کودک پنج ساله ای است که بدون قانون خودش می کشد. به هیچ‌وجه به هنرمند رادیکالِ روشنفکر نما اعتقادی ندارم. هنر برای پولدارها نیست و به شدت مخالف گالری و محدود کردن هنر هستم. الان فلان آقا تابلویش را به قیمت بالا می‌فروشد اما واقعا چند نفر توانایی خرید آن را دارند؟ آیا حق هر کسی نیست که در خانه اش یک تابلوی زیبا داشته باش؟ ولی قیمت آثار من در حدی است که همه توانایی خرید آن را داشته باشند. هنرمند باید مردمی باشد.

 مردمی  بودن یک هنرمند را چگونه تعریف می کنید؟ 

مردمی بودن را به معنای در خدمت مردم بودن معنا می کنم. من ساعات زیادی را در داخل مترو و زندگی جاری می گذرانم. عاشق بچه های کار هستم و در هر فرصتی که دست بدهد با آنها کار می کنم.

مردم دنیای امروز از شناخت خودشان دور شده اند. چون دروغ را یاد گرفته اند؛ تفکر و تامل به خویشتن گمشده است. هنر اصلی دیدن و باورکردن است. من دوست دارم آدمها ببینند و یکی از خوشبختیهای واقعی ام این است که این عروسک ها آنقدر هویت پیدا می کنند که تا انتهای زندگی می‌مانند. یک مجمسه ساز فندانسیون می‌ریزد و من بر اساس الهام درونی به کارهایم می رسم، یعنی نوعی پالایش درونی و بیرونی.

من با خاطرات انسانها کار می‌کنم. در اصل خاطره می گیرم  و خاطره می سازم. همه چیز به نوع دیدن ما بستگی دارد، کثیفی و تمیزی، زشتی و زیبایی، .... همه بستگی به نگاه و نوع دید ما دارد. جور دیگر باید دید.

مردی که خود را یک گالری سیار می‌داند

از لحاظ مالی مشکلی ندارید؟

خوشبختی را در پول نمی‌بینم و هیچ وقت نخواستم پولدار باشم اما خوشبختم. همین که از هستی‌ات  لذت ببری خوشبخت هستی، با خلق یک اثر حس خلق کردن بودن را در درونت حس می کنی.

از مشکلات پیش رویتان بگویید.

شاید یکی از مشکلات من در ایران, مافیاهای هنری و فضای گالری ها و جامعه بسیار فرمایشی هنرمندان باشد.  به خاطر روحیه جنگنده و ایدیولوژی حاکم بر دنیایم که هنر را برای همه می داند، همیشه از جامعه بیمار هنری دور بوده ام. تجارت هنر را در فضای مسموم و فرمایشی , هیچ وقت قبول نداشته ام. به همین دلیل حتی در جایگاههایی که با بعضی از افراد سرشناس همکاری داشته ام، در انتها به خاطر فضای بسیار تاثیرگذار در کارهایم, مورد حسادت رفتاری قرار گرفته ام. تاکنون در خانه هنرمندان, خانه نمایش دا, موزه طراحی و کافه های متعدد و حتی در مترو, اجراهای متعددی داشته ام.

 من با سنگینی کوله پشتی ام, مانند یک نمایشگاه سیار در میان مردم طراحی می کنم و آثارم را به هدیه می دهم. آثاری که از لحاظ نوع کیفیت شاید هر کدام در گالری ها و در دست این افراد میلیونها تومان فروخته می شد. همچنین به دنبال ادبیاتی بسیار متفاوت و تاثیر گذار در آثارم هستم. به دلیل فضای پرکار و تاثیر گذار هنرم، همیشه حسادت را در اطرافم حس کرده ام. همواره بطور مستقل به دنبال تاثیر گذاشتن و تاثیر کرفتن از انسانهای اطرافم هستم.

گفتگو از سمیه سلامت

 

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار