به گزارش خبرنگار حوزه سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، در روزهای گذشته و همزمان با پنجمین روز راهپیمایی «بازگشت» در نوار غزه، محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی، در اظهارنظری بیسابقه اعلام کرد اسرائیلیها نیز مانند فلسطینیها حق دارند در سرزمین خود زندگی کنند. همین یک جمله کافی بود تا این برداشت در ذهن مخاطبان شکل بگیرد که گفته بن سلمان میتواند به معنای به رسمیت شناخته شدن اسرائیل از طرف عربستان باشد؛ موضوعی که حداقل در 70 سال گذشته از خط قرمزهای کشورهای جهان اسلام بوده است. این اتفاق در حالی رخ داده است که پیش از این گامهای قبلی برای این رخداد از طرف ریاض برداشته شده بود و به همین دلیل این سوال پیش میآید که آیا میتوان این تصمیم را در ادامه اصلاحات بن سلمان دانست؟ و اگر این گونه است اهداف چنین رفتار پر ریسکی از طرف ولیعهد جوان سعودی چیست؟ چرا در برهه کنونی رژیم صهیونیستی در مرکز توجه سیاست خارجی آل سعود قرار گرفته است؟
محمد بن سلمان ولیعهد جوان سعودی در گفتوگو با مجله «آتلانتیک» از منافع مشترک کشورش با رژیم صهیونیستی خبر داد. از نظر بن سلمان، در صورت برقراری صلح، منافع مشترک زیادی میان عربستان و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس و دیگر کشورها از جمله مصر و اردن وجود دارد.
وی بیان کرده بود: معتقدیم این حق فلسطینیها و اسرائیلیها است که در سرزمینشان زندگی کنند. ولیعهد سعودی همچنین مدعی شده است که در قبال مسجد الاقصی و حقوق ملت فلسطین احساس نگرانی میکنیم، اما هیچ مشکلی با هیچ ملت دیگری نداریم.
وی ادامه داده بود: چنانچه صلح محقق شود، اسرائیل و کشورهای حوزه خلیج فارس مصالح مشترکی خواهند داشت و حق هر ملتی است که در کشور خود در صلح و امنیت زندگی کند. این در شرایطی است که عربستان همواره در شورای همکاری خلیج فارس نقش رهبری را داشته، بنابراین اظهارات بن سلمان میتواند در میان مدت بر مواضع دیگر کشورهای عربی نیز در قبال رژیم اشغالگر قدس تأثیر بگذارد، اما اینکه چه منافع و مصالح مشترکی بین ریاض و تل آویو شکل گرفته جای سوال است؟ شاید بتوان این فرض را مطرح کرد که منظور بن سلمان از منافع مشترک، دشمن مشترک است یعنی نیرویی که دستهای ریاض را در تحولات منطقه خالی گذاشته و مانع پیگیری اهداف متجاوزانه رژیم جعلی صهیونیستی در منطقه شده است.
به هر حال نمیتوان این رفتار ولیعهد سعودی را بدون پیش زمینه قبلی دانست، چرا که دیدارهای مخفیانه در سفر به تل آویو، تعدیل مواضع در قبال جنایات رژیم صهیونیستی، بازگشایی حریم هوایی ریاض بر روی پروازهای مستقیم دهلی به تل آویو، تعاملات و زد و بندهای سیاسی با دونالد ترامپ در انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به قدس از جمله مواردی هستند که در پروسه خیانت بن سلمان به فلسطینان و جهان اسلام در پرده آخر یعنی به رسمیت شناختن رژیم منحوس اسرائیل به نمایش در آمده است.
ولیعهد سعودی با مطرح کردن شناسایی رژیم صهیونیستی به دنبال اهداف جاه طالبانه جدیدی در منطقه است.
یک روزنامه لبنانی سال گذشته نامه محرمانه عادل الجبیر وزیر خارجه سعودی به محمد بن سلمان ولیعهد ریاض ا منتشر کرد که متن نامه حاکی از عادی سازی روابط این کشور با رژیم صهیونیستی بود. در این نامه عادل الجبیر مطرح کرده بود: محمدبن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، لازم است به شما درباره طرح ایجاد روابط میان عربستان و اسرائیل بر اساس توافق استراتژیک با آمریکا صحبت کنم. عربستان در توافق استراتژیک مشترک با دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا متعهد شد که هر نوع تلاش آمریکایی ـ سعودی کلید موفقیت است؛ زیرا در دو جهان عربی و اسلامی، عربستان بهترین کشور برای حل مشکلات است و مسئله فلسطین به هیچ وجه قابل حل شدن نیست، مگر اینکه عربستان از آن حمایت کند زیرا عربستان قبله مسلمانان است.
در ادامه این نامه ضمن تاکید بر تسلیحات هستهای اسرائیل و توان نظامی صهیونیست ها آمده است: در ابتدا، عادی سازی روابط عربستان با اسرائیل مورد قبول جهان عرب نخواهد بود، اما با توجه به توان و قدرت اسرائیل و وجود توان اقتصادی در کشورهای عربی، خاورمیانه شکوفا خواهد شد و صلح و ثبات به وجود خواهد آمد. در این نامه ادعا شده است: ایجاد روابط نزدیک میان عربستان و اسرائیل متضمن خطرپذیری از طرف عربستان علیه ملتهای اسلامی است و عربستان وارد این رابطه نمیشود مگر اینکه احساس کند دشمنی آمریکا با ایران صادقانه است. بنابراین سفر دو هفتهای بن سلمان به آمریکا در این تصمیم بی پروا بی تاثیر نبوده است.
به نظر میرسد که بن سلمان نوآوری و اصلاحات درونی عربستان را به خارج از مرزهای سعودی کشانده تا رویای جاه طلبی خود را حالا با امید به صهیونیستها به واقعیت تبدیل کند. این جوان سعودی پس از آنکه مخالفان خود را نسبت به گسترش قدرت خود آگاه کرد و برای مدتی چهل شاهزاده سعودی را به بهانه واهی فساد زندانی کرد،گستره قلمرو قدرت خود را تا حدودی مشخص کرد، اما حالا نوبت به خارج از مرزها رسیده و نیاز به یک کشور همراه دارد تا در عرصه بین الملل خود را به آن پیوند دهد. همانگونه که سیاست عربستان از دیرباز همراهی با قدرت برتر بود. به همین دلیل یک رابطه عرضه و تقاضا و بازار محور بین ریاض-واشنگتن شکل گرفته است. ترامپ به دنبال پول است و بن سلمان به دنبال امنیت با دپوی سلاحهای آمریکایی.
سیاستهای تجاوزگزایانه آل سعود مثل کشتار مردم یمن نیاز به سکوت غربیها دارد تا بن سلمان اهداف زیاده خواهانه و مداخله جویانه خود را در منطقه عملیاتی کند و در مقابل نیز آمریکا به دنبال ایجاد شکاف عمیقتر در جهان اسلام نسبت به مسئله فلسطین است. به نظر میرسد این امر نیز معامله سیاسی مطلوبی باشد. تحت چنین شرایطی بحثهایی همچون حقوق بشر، جنایات جنگی و تجاوز به خاک یک کشور مستقل در رابطه با جنگ سه ساله یمن رنگ میبازد تا زد و بندهای سیاسی سعودیها با غربیان به خوبی به نتیجه برسند.
محمد بن سلمان خود را در درون عربستان یک فرد مصلح و به روز نشان داده است و با ایجاد یک فضای باز نمایشی نسبت به زنان تلاش کرد نظر نسل جوان جامعه بسته عربستان را به خود جلب کند، اما محیط داخلی به تنهایی نمیتوانست خواستههای وی را برآورده کند، بنابراین عرصه سیاست خارجی گزینه دیگری بود تا رویای جاه طلبانه بن سلمان را به واقعیت تبدیل کند. در این میان دو گزینه پیش رو داشت تا بتواند نقشه قدرت گیری خود را عملی کند. یکی اینکه در رابطه با معضل اصلی جهان اسلام یعنی رژیم صهیونیستی تصمیمی راهبردی اتخاذ کند و دیگری در مورد عقب نماندن از تحولات و حفظ موقعیت قبلی و گسترش آن بود که این امر در تحولات سوریه و راه اندازی جنگ یمن نمود پیدا کرد.
اما معضل اصلی یعنی اسرائیل باید یک بار برای همیشه در عرصه سیاست خارجی ریاض حل و فصل میشد تا حمایت قدرت خارجی یعنی آمریکا به خوبی جلب شود. تعدیل مواضع، دیدارهای مخفیانه، اذعان به قدرت هستهای و نظامی رژیم صهیونیستی و در نهایت لغو ممنوعیت پرواز خطوط هوایی اسرائیل همه و همه در همین راستا بود تا جایی که کارشناسان سیاست خارجی کمتر نسبت به اظهارات ولیعهد آل سعود درباره شناسایی رژیم صهیونیستی دچار بهت و حیرت شدند.
بنابراین با توجه به برآیندهایی که در رابطه با عادی سازی روابط عربستان با رژیم صهیونیستی وجود دارد، میتوان سه دلیل عمده را مطرح کرد:
1- دستیابی به سلاح هستهای و ایجاد یک رابطه راهبردی با تل آویو؛ میتوان این احتمال را مطرح کرد که بن سلمان با اتکا به منابع غنی اورانیوم عربستان تلاش دارد یک معامله اقتصادی راهبردی با رژیم اشغالگر قدس ایجاد کند.
2- مصر جز اولین کشورهای جهان اسلام بود که توسط انور سادات رابطهاش با صهیونیستها عادی شد. از آنجایی که قاهره در رکود و بحران داخلی غرق است، حالا فرصت مناسبی است تا عربستان خود را به عنوان برادر بزرگتر کشورهای عربی معرفی کند و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نکند.
3- رقابت با ایران را میتوان از مهمترین دلایل عادی سازی این رابطه دانست ایجاد تقابل در مقابل محور مقاومت و شکست بدون دستاورد در تحولات اخیر منطقه، بن سلمان جوان را بیشتر نسبت به عادی سازی رابطه با تل آویو مصممتر کرده است.
اما همواره تمام پیش بینیها در جهان سیاست آن طور که مورد توجه بوده عملیاتی نشده است، بنابراین باید منتظر ماند و دید اصلاحات بدون ترمز فرزند سعودی به کجا خواهد رسید.
انتهای پیام /
مرگ بر آمریکا وآل سعود واسرائیل غاصب.
جنگ جنگ تا پیروزی.
انشالله نابودیشان
انشاالله به زودى نابودى مثلث خبثه ( عقربستان ، رژيم صهيونيستى ، امريكا) را جشن بگيريم
و خود من به شخصه دیدن این روز رو لحظه شماری می کنم و ایمان دارم که این روز رو خواهم دید....