به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ تولید سربازانی که مغزشان قابل کنترل باشد و همزمان بتوانند با حدود ۳۰۰ نفر ارتباط برقرار کنند، بخش دیگری از پروژههای مخفی سازمان تحقیقاتی ارتش بود که بعد از سالهای از حالت محرمانه خارج شده و اکنون در دسترس عموم قرار گرفته است. جزییات این پروژهها هنوز در حالت محرمانه قرار دارد و بعید نیست که فاز دیگری از آن در حال انجام باشد، اما اطلاع از همین بخش پروژهها هم نشان میدهد که برخی از ارتشها برای پیروز شدن در جنگ چه راهکارهای عجیبی را به کار میگیرند.
غیرفعال کردن ژن ترس، در کنار افزایش تودههای عضلانی و قدرت بدنی، بخشی از پروژه فوق محرمانه سازمان «دارپا» موسسه تحقیقاتی وابسته به ارتش آمریکا بود که قرار بود با پیشبرد آن، سربازانی باروحیه، نترس و گوش به فرمان بسازد.
دارپا از اسرارآمیزترین سازمانهایی است که تحت نظر ارتش ایالات متحده کار میکند. این سازمان که پروژههای عجیب و غریب زیادی را طرح ریزی و اجرا کرده در نهایت به دنبال این است که به هر قیمتی شده، یک ارتش قوی و تاثیرگذار در تمام دنیا شکل دهد.
رسیدن به این هدف با اجرای پروژههای تحقیقاتی مفصلی شکل میگیرد که بسیاری از آن ها، از دسترس عموم مردم دور بوده و سالها بعد جزییات شان در اختیار دیگران قرار میگیرد. یکی از مهمترین پروژههای این سازمان مجموعهای از دستکاریهای ژنتیکی است که ادعا میشود هدفش ایجاد سربازانی نترس و گوش به فرمان بود.
مهمترین هدف این بود که بچه ها، حتی پیش از این که به دنیا بیایند، عضو ارتش باشند و قوانین ارتشی در مغزشان شکل گرفته باشد. ایده عجیبی به نظر میرسد، اما سازمان پروژه تحقیقات پیشرفته ارتشی آمریکا (دارپا) آن چنان این پژوهشها را جدی گرفته و روی آن با شیوههای مختلفی آزمایش میکرد که هر سال حدود دو میلیارد دلار بودجه کشور را میبلعید.
این تحقیقات قرار بود در نهایت منجر به تولد کسانی بشود که از همان آغاز سرباز به دنیا میآمدند، میتوانستند رد جنگها شرکت کرده یا در گروههای ضدشورش مشغول کار شوند. دست اندرکاران این پروژه آن قدر از حرف هایشان مطمئن بودند که حتی تعهد کرده بودند برای مادرانی که فرزندان ارتشی به دنیا بیاورند، از همان آغاز تولد فرزندشان، مقرری ویژه ارتش رد میکنند و استخدام شان در ارتش آمریکا هم ردخور ندارد.
هدف پروژه پروازانه چه بود؟
این پروژه بزرگ چند شیوه مختلف را دنبال میکرد. یکی از اصلیترین آنها این بود که ژنهای نهفته هر کسی را بیدار کنند. آنها برای رسیدن به این مقصود که روی بچههای خردسال و نوجوان کاربرد داشت، با روشهای طبیعی مثل ورزشهای ویژه، کاری میکردند تا به گفته خودشان «ژن ورزشکاری» این افراد بیدار شود. این دانشمندان میگفتند با استفاده از ورزشهای خاصی که طراحی کرده اند، تواناییهای نهفته آدمهای معمولی را بیدار میکنند.
این پروژه بخشهای دیگری هم داشت. یکی از آنها بخشیدن یک توانایی خاص به بدن سربازان بود تا در صورت زخمی شدن، بدن شان زودتر بهبود پیدا کرده و در مدلی بلندپروازانه ماهیچههای جدید در بدن شان ساخته شود.
پروژه شجاع سازی یکی از مهمترین بخشهای این برنامه میلیارد دلاری بود که به طور مختصر این طور هدف گذاری میشد: «با از بین بردن حسن همدلی و مهربانی در سربازان، آنها خواهندتوانست بدون ذرهای حس همدلی و مهربانی در سربازان، آنها خواهند توانست بدون ذرهای رحم و لحظهای فکر، در جنگها شرکت کرده و دشمن را نابود کنند، آنها میتوانند در جنگهای فرسایشی و طولانی مدت شرکت کرده و، چون انرژی بی پایانی دارند، خستگی خیلی دیر به سراغ شان میآید. اگر هم اتفاقی برایشان بیفتد یا خراشی بردارند خیلی زودتر از افراد عادی و با کمترین داروی ممکن بهبود پیدا میکنند. در یک کلام، آنها ماشینهایی با ظاهر انسان خواهندشد.
پروژههایی برای کاهش بودجه بهداشت
مصرف کم و بازدهی بالا در سربازان، هدف بعدی گروه تحقیقاتی بود که برای رسیدن به آن تلاش میکردند. آنها که سربازان را به چشم ماشینهای جنگی میدیدند، دنبال روشی بودند تا به وسیله آن بتوانند مصرف مواد خوراکی را در آنها کمتر کرده و بازدهی شان را افزایش دهند.
اگر این پروژه به موفقیت میرسید، زمان بستری شدن آنها در بیمارستان هم کمتر شده و بیمارستانهای ارتش بودجه کمتری لازم داشتند، همین صرفه جوییها از نظر متخصصان این پژوهش، ارزشش را داشت که دست به هر کاری بزنند.
«جوئل گارئو»، استاد دانشگاه آریزونا که با دارپا همکاری میکرد، بدون این که به سربازان ارتش کاری داشته باشد، یک پروژه ویژه تحقیقاتی را جلو میبرد که بودجه اش را مستقیما از «دارپا» میگرفت. پروژه ویژه استاد «گارئو» سعی میکرد تا چربی بدن را با مواد مغذی جایگزین کند، به طوری که سرباز- یا هر فردی- بتواند با ورزش کردن یا با انجام حرکات معمولی، این مواد آزادشده را بدون این که دستگاه گوارش را درگیر کنند، وارد جریان خونش کند.
بیشتر بخوانید:سربازان آمريکايي يا موش هاي ژنتيکي دستکاري شده؟!
چطور به هدف شان میرسیدند؟
برای رسیدن به چنین هدف عجیبی، تحقیقات گستردهای شکل گرفت. یکی از اولین پروژهها که بعدها لو رفت و جزییاتی از آن نیز در اختیار رسانهها قرار گرفت، شناخت مکانیزم درد و تحمل افراد بود.
عدهای از پزشکانی که روی این پروژه کار میکردند در آغاز کار اصلا نمیدانستند داستان از چه قرار است. فقط فکر میکردند قرار است کاری برای کم کردن سربازان یا آدمهای عادی در شرایط خاص انجام دهند. بعد از این مرحله، نوبت تست خستگی بود. در این مورد هم مکانیزم خستگی و روش رسیدن پیامهایی که کوفتگی عضلانی یا ناتوانی موقت مغز را به انسان تلقین میکردند شناسایی شده و سعی کردند تا آن را خاموش کنند.
یکی از اهداف بزرگ این پروژه، دستکاری ژنتیکی سربازان بود، اما برای این که چنین پروژههایی در مقیاس بزرگتر قابل انجام باشد، گروهی از فلاسفه و تاریخ دانها نیز به مجموعه تحقیقاتی اضافه شدند. کار اصلی آنها فلسفه بافی و تاریخ سازی برای چنین پروژههایی بود.
البته در کنارشان کسانی مثل دکتر «جاناتان مورنو» هم بودند، فیلسوف و تاریخ نویسی که یک پروژه مفصل تحقیقاتی راه اندازی کرده و سال ۴۰۰ میلیون دلار بودجه میگرفت. کار او در این بخش تحقیقاتی این بود که بررسی کند که سربازان تغییر یافته از نظر مغزی چه رفتاری بروز میدهند، چطور فکر میکنند و رفتارشان در آینده چطور خواهدبود.
پروژه پلیس آهنی
پروژه تحقیقاتی سازمانهای دفاعی ارتش ایالات متحده آن قدر بلندپروازانه و عجیب است که گاهی شباهت زیادی به فیلمهای علمی- تخیلی پیدا میکند. یکی از این پروژهها که مدتها جزو پروژههای سری سازمان «دارپا» بود، دستکاری ژنتیکی پلیسها و تغییر بدن سربازان ارتش بود، هدف از این تغییر این بود که این سربازان در بخشی از مغزشان توانایی گستردهای در زمینه محاسبه اعداد، تخمین مسافت و... داشته باشند.
این پروژه سری که مجله «نیوزویک» هم در گزارش کوتاهی به آن پرداخته فقط روی ژن آدمها کار نمیکند. بلکه دنبال این است که با کارگذاشتن یک سری دستگاههای ویژه روی مغز، جمجمه، مردمک چشم و دست سربازان از آنها رباتهایی فرمان بردار بسازد.
شاید باورش عجیب به نظر برسد، اما این پروژه تحقیقاتی که در بین مردم عادی به «پروژه پلیس آهنی نیز شهرت پیدا کرده، دنبال این است که از سربازها فقط مغزشان را مورد استفاده قرار دهد. البته این یک هدف بلندپروازانه است که برای محقق شدن آن دست کم باید تا سال ۲۰۴۵ منتظر ماند، اما ایدهای که در حال حاضر دنبال رسیدن به آن هستند، جای گذاری یک سری تراشه کوچک در مغز سربازان است که آنها را مستقیما به رایانه مرکز فرماندهی متصل میکند.
این چیپ کامپیوتری که به سیستم جهت یاب هم متصل است، میتواند بخشهای مختلف مغز را تحت کنترل گرفته و در مواقع لزوم اختیار تمام حرکات سرباز را به دست یک اپراتور در مغز فرماندهی جنگ بسپارد.
اطلاعات چندانی از شیوه کار این سیستم مفصل و پیچیده به بیرون درز نکرده، اما گفته میشود که «برای کارایی بیشتر سیستم، فقط یک چیپ کوچک درون یا بیرون جمجمه کار گذاشته میشود، اما برای اتصال به بخشهای مختلف مغز باید از راهی به غیر از بستهای فعلی که از جنس فلز، با روکش پلاستیک هستند استفاده کرد. دانشمندان برای رسیدن به این هدف شان از «اتصالهایی که در خود مغز به صورت فیزیولوژیک و رخدادی قرار گرفته» استفاده میکنند.آنها درباره این که این ویژگیها دقیقا چه ساختاری دارند و چطور میتوانند چنین امکانی را برای ارتش فراهم کنند اطلاعاتی ارائه نکرده اند.
منبع:مجله همشهری
انتهای پیام/