انسان خاکی به خوبی می داند که خلقتش تصادفی و بی علت نیست و از زمانیکه انسان پا به کره خاکی گذاشته و زندگی خود را آغاز نموده ، پیوسته به دنبال اصل و پیدایش خود بوده است.

به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از مشهد اسلام ، آیین به حق الهی است و کامل ترین و بهترین و آخرین دین در تأمین سعادت بشری و جامع ترین دین در تأمین مصالح دنیوی و اخروی انسان هاست.

اسلام ، کلامش و اصلش و همه چیزش خداوند است ، خدایی که زیباست و زیبایی را دوست می دارد، پس کلامش و آنچه برای بشر می خواهد جز زیبایی نیست.

فقط اندکی تاملِ بدون جهت گیری برای رسیدن به آن شاید کافی باشد اما اگر طالب سعادتی باید در پی یافتنش جستجو کنی.

آنجا ببر مرا که هوایم نبرده است

به سراغ کسی رفتم که خود را شکافت تا به مخزن زیبایی ها و حقائق برسد ، کسی که دل در گرو امام مهربانی ها داشته و دارد و از فراز و نشیب های زندگی اش حکایت می کند ، نام او دوک مارک بوده و از آلمان آمده است.

دوک مارک را در هتلی در مشهد پیدا کردم و با وی هم صحبت شدم .

این شهروند آلمانی  از خودش و راهی که سپری کرده است تا به اینجا برسد اینطور می گوید:من در اشتوتگارت جنوب آلمان زندگی می کنم ، در این شهر پر هیاهو همه در اطراف من هستند اما من همیشه گمشده ای در زندگی داشتم ودر پی آن بودم.

آنجا ببر مرا که هوایم نبرده است

وی  افزود:مطالعه کردن و اینترنت فضای خوبی برای تحقیقات درباره تمام ادیان و فرهنگ ها و آنچه در زندگی جستجو می کردم بود.

دوک مارک با اشاره به اینکه به ایران و اسلام علاقه دارد افزود:علاقه ام به ایران و دین اسلام باعث شد تا به ایران بیایم ، سفری که سرنوشتم را تغییر داد.

به اتفاق مارک و یکی از مترجمان آستان قدس رضوی به حرم رضوی مشرف شدیم ، حضور و رفتار او در محیط حرم برای من هم جذابیت و هیجان خاصی داشت.

از دوک مارک همانند دیگر تازه مسلمان شده ها درباره حس و حالش پرسیدم و وی گفت:واقعا احساس خوب و بی نظیری دارم مخصوصا در کنار پنجره فولاد احساس خیلی خوبی در قلبم داشتم و سفر من به مشهد یک مسأله شانسی نبوده و نیست و من از وقتی به ایران سفر کرده ام احساس یک ماهی را دارم که به دریا رسیده است.

دوک مارک مایل بود تا از فرهنگ ایرانی اسلامی ما بیشتر بداند. به اتفاق او به موزه حرم مطهر رضوی  رفتیم ،برخی آثار معنوی استاد فرشچیان را نیز از قبل می شناخت؛آثاری که نسخه ی اصلی برخی از آنها در موزه حرم مطهر رضوی بود.

آنجا ببر مرا که هوایم نبرده است

در موزه محو تماشای تابلوهای استاد فرشچیان شده بود وبا دیدن تابلوی ضامن آهو گفت:در این تابلو نورانیت خاصی را می بینم و این اثر بسیار جذاب و زیباست.

آنجا ببر مرا که هوایم نبرده است

ساعت ها با او بودم و دوشادوش او راه می رفتم تا ببینم چه اتفاقی در حال رخ دادن است و می خواهد به چیزی برسد ؛ از حال و هوایش فهمیدم دوک مارک دیگر احساس تنهایی نمی کند و به خوبی می داند که دیگر تنها نیست.

 او آنچه که به دنبالش بوده را یافته ؛ جا ماندن از بیراهه رفتن بهتر است ؛ عشق امام رضا در کجای دلش خانه داشت که جا ماند تا بیراهه نرود؟

دوک مارک اسلام و شیعه را اینگونه تعبیر کرد و گفت : آنچه در اسلام و بخصوص شیعه به نظر من جالب آمد این است که خدا را دوست داشته باشید و برای رضای خدا کار و جهاد کنیم و بتوانیم درون خودمان را کنترل کنیم.

برای رسیدن به حقایق و آنچه که سزاوار انسان است تنها یک تلنگر کافیست ، دوک مارک خویش را در خویش زندانی نکرد و پرواز را یاد گرفت و در حرم علی ابن الموسی المرتضی(ع) رستگار شد .

بدون بال هم می توان پرید ؛ آنان که پرواز را آموخته اند می دانند بدون بال هم می توانند در آسمان آبی و بی ابر پروردگار پرواز کنند.

انتهای پیام//ج.ر

گزارشگر : سید جواد رحمانیان

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.