به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، شاید برخی اخبار مربوط به حضور همجنسبازان در پارک دانشجوی تهران را شنیده باشید. یا اگر در یک شهر بزرگ زندگی کنید احتمالاً با آقایانی که مانند دختران آرایش میکنند و رفتارهای بارز زنانه دارند مواجه شدهاید.
پرویز رزاقی -روانپزشک- معتقد است سبک راهرفتن، آرایشکردن و لباس پوشیدن زنانه توسط آقایان ناشی از اختلال هویتی جنسی است. این در حالی است که حامیان همجنسگرایی نه تنها این عوامل ظاهری را دلیل اختلال جنسی و هویتی یا شخصیتی نمیدانند، که حتی از ازدواج و همباشی همجنسها نیز دفاع میکنند و امید دارند روزی این افراد به رسمیت شناخته شده و توسط عموم مردم مورد احترام و توجه قرار گیرند.
لیدرهای این نوع گرایشهای جنسی ساختارشکن که عموما در اقلیت هستند، سعی میکنند با استفاده از مفاهیم عمومی که مورد توافق همگان است خود را به اکثریت بقبولانند. از جمله این مفاهیم عمومی، مفاهیم و ارزشهای علمی و دینی است. برای این دستورالعمل میتوان مثالهای متنوعی آورد؛ از جنش فرشتهها در امریکا تا روشنفکرانی همچون آرش نراقی که دین را مستمسک قرار میدهند برای موجه جلوه دادن همجنسبازی و تا امثال نیلوفر بیضائی (فرزند بهرام بیضائی) کارگردان و از فعالان پرکار در ترویج همجنسگرایی در ایران که علاوه بر حذف اخلاق، با تحریف علم، سعی میکند آن را مبنای دفاعیات خود از همجنسبازان قرار دهد.
در خصوص سوءاستفاده همجنسگرایان از دین، بد نیست جنبش «فرشتهها» در امریکا را مورد توجه و بررسی بیشتری قرار دهیم؛ این جنبش بیش از هر چیز از آزادی ازدواج همجنسبازان دفاع کرده و سعی در مشروع جلوهدادن و قانونیکردن آن دارد. «فرشته» نامیدن این جنبش توسط پایهگذاران آن، نشانه تحریف مفاهیم مذهبی و مشخصاً آموزههای مسیحی است. همچنین تشبیه قتل چهره مشهور همجنسباز یعنی متیو شپارد به بهصلیبکشیدهشدن مسیح و دفن او در یک کلیسا و سپس «قدیس سکولار» خواندن او، همه و همه قطعاتی از یک برنامه است که برای رشد سریعتر خود راهی میانبر به نام «دین» را در نظر دارد۱. شپارد جوانی همجنسگرا بود که پس از آشنایی با دو مرد جذب آنها شده و نسبت به مفعول آن دونفرشدن تمایل نشان داد. این دو مرد پس از این که شپارد را به خارج شهر میبردند او را به قتل میرسانند. پس از این حادثه، شپارد بدل به مهمترین چهره و اسطوره همجنسبازان در امریکا شد.
رد پای سوءاستفاده از دین در تمام ماجرای شپارد به چشم میخورَد. مثلا چرا خاکستر شپارد در کلیسای ملی واشنگتن که خانه معنوی ملت است به خاک سپرده شد؟ ماجرا از این قرار است که فرقههای انحرافی همواره کوشیدهاند نمادهای مذهبی را مورد تمسخر و قداستزدایی یا سکولارسازی قرار دهند.
ایران و مسأله همجنسگراییهرچند پدیدههایی مانند همجنسگرایی در ایران به قدری وسعت نیافتهاند که بتوان از آنها به عنوان بحران یاد کرد، اما کانونهای ضدایرانی در این مسیر بیکار ننشستهاند. رسانههای این گروه حتی اگر نتوانند این رفتار را در ایران ترویج دهند، سعی میکنند دستکم ارزشهای ذهنی و فرهنگی مردم را تغییر داده و از فرهنگ آنها و نیز مفهوم خانواده قداستزدایی کنند.
در رابطه با ایران، بیبیسی فارسی یکی از اصلیترین بنگاههای تبلیغ همجنسبازی محسوب میشود. بهعنوان مثال، این رسانه با راهاندازی بخشی بهنام «صدزن»، سعی در الگوسازی و مدلسازی برای ترویج و توجیه همجنسبازی دارد. توصیههای ویژه این رسانه برای زنان در جوامع شرقی و بالاخص ایرانی، حکایت از برنامهریزی مدون و راهبردی برای تحریف و انحراف فرهنگ ایران دارد؛ توصیهها و تجویزهایی از قبیل: ازدواج صوری با غیرهمجنس به عنوان پوشش برای ازدواج با همجنس از جمله مصادیق برنامهریزی این رسانه و اتاق فکرهای جنگ نرم علیه ایران و فرهنگ بومی آن است.
در تکمیل پروژه بنگاههایی مانند بیبیسی، افرادی مانند آرش نراقی نیز در نقش روشنفکر دینی از همجنسبازی دفاع دینی کرده و حتی سعی میکنند با تحریف دین، راهی به سوی مشروعساختن همجنسبازی بگشایند. این درحالی است که همجنسبازی نهتنها در اسلام، که در ایران باستان و خصوصاٌ دین زرتشت و دوران ساسانی امری بهشدت مذموم بوده و مجازاتهای سنگینی برای این قبیل افراد در نظر گرفته میشده است.
علاوه بر این افراد که رهبری جنبش همجنسگرایانه در سطح نخبگانی و فکری را برعهده دارند، هنرمندان نیز وارد میدان شدهاند. کسانی مانند نیلوفر بیضائی به عنوان فعال در سطح میانی و تبلیغی، مدام از این سازمان بینالمللی به سازمانی بینالمللی دیگر و از این رسانه به رسانه دیگر میروند تا بتوانند پروژه تخریب و تحریف فرهنگ ایران را عملی سازند. آنان تلاش میکنند تا با تمسک به برخی ادعاهای بهظاهر علمی، مسأله را تحریف کرده و با تعمیمی ناروا، تمام روانشناسان را مدافع همجنسگرایی معرفی کنند.
این تلاشها برای علمی جلوهدادن همجنسبازی، در حالی است که اغلب روانشناسان سرشناس حتی در خود کشورهای غربی این پدیده را یک انحراف جنسی و نشانه عدم سلامت روانی میدانند. این روانشناسان در پی درمان این افراد و برگرداندن آنان به هویت اصیلشان هستند.
بیضائی (که یک هنرمند است و نه روانشناس و یا پزشک) مدعی است که فرد همجنسگرا به طور مادرزاد همجنسگرا بوده و هویت او را نمیتوان تغییر داد تا همچون دیگران با جنس مخالف ازدواج کند. در مقابل این ادعای غیرکارشناسانه، بسیاری از روانشناسان اعتقاد دارند که هویت و گرایش جنسی ممکن است تحتتأثیر رواندرمانی، انجمنهای حمایتی و رخدادهای زندگی تغییر یابد و بنابراین دستکم در این مورد، همجنسگرایی به هیچ وجه امری ژنتیک و ذاتی و غیرقابل تغییر نیست. در خصوص درمانپذیری همجنسگرایی کسی مانند زیگموند فروید باور داشت روانکاوی و تلقین از طریق هیپنوتیزم میتواند منجر به درمان همجنسگرایی شود.
افزون بر اینها، طبقهبندی همجنسگرایی به منزله یک بیماری توسط جنبش سکسشناسی در اروپا شکل گرفت. در سال ۱۸۸۶، سکسشناس معروف، ریچارد فن کرافت ابینگ در کتاب اثرگذارش یعنی «آسیبشناسی جنسی»، همجنسگرایی را به عنوان انحراف جنسی قلمداد کرد۵.
حتی بعضی روانپزشکان قدیمی مانند فروید که پدر روانکاوی و بزرگترین ساختارشکن در نظریه جنسی است اعتقاد داشتند که همجنسگرایی، امری طبیعی نیست.
کارشناسان معتقدند طبیعینمایی همجنسبازی، بخشی از پروژه عرفیسازی، نرمالیزاسیون یا عادیسازی است. تنها پس از عادیسازی این رفتار در جامعه است که رسانههایی همچون بیبیسی فارسی، رادیو فردا، صدای امریکا، هرانا، رادیو زمانه از یک سو و افرادی مانند آرش نراقی و نیلوفر بیضائی از سوی دیگر میتوانند در هدف خود که همان ترویج همجنسبازی است، موفق باشند.
آنها برای به ثمر نشستن این پروژه که نام دیگر آن را میتوان سکولارکردن یا قداستزدایی نامید، به هر ابزاری دست میزنند؛ از تحریف اطلاعات و دانشهای موجود پیرامون همجنسبازی و مصادره به مطلوب آنها گرفته تا استفاده از تکنیکهایی مانند بزرگنمایی رسانهای و مغالطههایی مانند «تعمیم ناروا».
منبع: فارس
انتهای پیام/