به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، فصلنامه مطالعات سیاست خارجی تهران در مصاحبه با علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی به طرح پرسشهایی در حوزه سیاست خارجی و مسائل جاری در غرب آسیا پرداخت.
با توجه به اینکه پویائی و موفقیت سیاست خارجی در هر یک از کشورهای جهان، معطوف به قدرت و توان دیپلماتیک آن کشور در مدیریت تحولات، جلب منافع یا دفع تهدیدهای آن کشور قابل اندازهگیری است، در حال حاضر پس از چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی، موقعیت و مناسبات سیاسی جمهوری اسلامیایران با قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای را چگونه ارزیابی میکنید؟
قانون اساسی اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامیایران را مبتنی بر عزت، استقلال، حفظ امنیت و منافع ملی و البته حمایت از مستضعفان و محرومان و مقاومت در برابر سلطهطلبی مستکبران جهان تبیین نموده است؛ لذا از این منظر میتوان گفت که اصول بنیادین سیاست خارجی ایران مترقی، کارآمد و راهگشا و دارای ظرفیتهای بالایی برای تعامل و همکاری با طیف وسیعی از جامعه جهانی به ویژه کشورهای اسلامی و دولتهای مستقل در منطقه و جهان است. دیدگاهها و رهنمودهای امام راحل عظیم الشأن، به عنوان مهمترین نظریهپرداز حوزه سیاست در اسلام در دوران معاصر نیز تعیین کننده مسیر سیاست خارجی کشور به شمار میرود. امروز سلسله فرمانهای رهبری معظم انقلاب خطمشی سیاستهای کلان جمهوری اسلامی در همه حوزهها از جمله حوزهی سیاست خارجی را تعیین کرده است. ایشان سیاست خارجی جمهوری اسلامیایران را بر پایهی سه اصل عزت، حکمت و مصلحت بنا نهادهاند و در دورههای مختلف پس از انقلاب، کلیهی دوستیها و دشمنیها در عرصههای منطقهای و بینالمللی بر این سه اصل استوار بوده است؛ لذا اصول بنیادین مصرّح در قانون اساسی و هدایتهای حضرت امام (ره) و رهبری معظم انقلاب، ظرفیتهای بزرگی را در سطوح مختلف تصمیمگیری، سیاستگذاری و اجرای سیاستها در حوزهی سیاست خارجی و روابط با کشورها و مجامع بینالمللی ایجاد کرده است.
بیشتر بخوانید: شمخانی: ایران با آمریکا مذاکره نخواهد کرد؛ چراکه آنان غیر قابل اعتماد هستند
وی ادامه داد: به نظر من علیرغم وجود چالشها و نقاط ضعف در عملکرد برخی از دستگاهها، جمهوری اسلامیایران در عرصه سیاست خارجی کارنامه قابل قبولی از ابتدای انقلاب تاکنون داشته است. سیاست جمهوری اسلامی مبتنی بر حسن مناسبات با همه کشورها و تعامل سازنده با مجامع بینالمللی از جمله سازمان ملل متحد است. تنها خط قرمز ما در برقراری مناسبات خارجی، مذاکره و تعامل با آمریکا به دلیل روش سلطهطلبی و رویکردِ از بالا به پایین در همه دولتهای آمریکا از ابتدای انقلاب تاکنون است. البته جمهوری اسلامیایران، رژیم اشغالگر صهیونیستی را نامشروع میداند و بر همین اساس هیچگونه ارتباطی با آن نخواهد داشت. علیرغم اینکه با طراحی آمریکا و با بهرهگیری از خوی تجاوزکاری و ددمنشی صدام، برخی از دولتهای منطقه در دههی اول انقلاب رویکردهای غیردوستانهای در قبال جمهوری اسلامی اتخاذ کردند، ولی سیاست مبتنی بر تعامل سازندهی ایران، رویکرد دولتهای منطقه را تا حدود زیادی در قبال ما تعدیل نمود و این مسأله موقعیت جمهوری اسلامیایران در منطقه را ارتقاء بخشید.
دبیر شورای عالی امنیت ملی اظهار کرد: به دنبال تحولات در کشورهای منطقه از سال ۲۰۱۱، آمریکاییها که قدرت مردم مسلمان در کشورهای عربی را مشاهده کردند، از اینکه مدیریت تحولات از دست آنها خارج شود، هراسان شدند. از سوی دیگر، تقابل مستقیم با اراده مردم را نیز به مصلحت خود نمیدانستند؛ لذا در صدد بر آمدند با موجسواری بر ارادهی مردمی، مدیریت روند تحولات را در دست بگیرند. در این چارچوب با همراه نشان دادن خود با این تحولات و با شعار دموکراسی و حمایت از آزادی، رویکرد ضد استکباری و ضدّ صهیونیستی انقلابها را تعدیل کردند و در گام نخست تلاش کردند از همافزایی شعار ملتهای منطقه با رویکردهای اصولی جمهوری اسلامی بکاهند و در گام بعد، ایجاد تنش و اختلاف بر پایه انگیزههای قومیو مذهبی را در دستور کار قرار دادند و جنگ شیعه و سنی راه انداختند تا ظرفیتهایی که میتوانست در خدمت آزادی و استقلال ملتها و تقابل با اشغالگری و سلطهطلبی بهکار گرفته شود، مصروف تقابل داخلی و تفرقه گردد؛ لذا جمهوری اسلامیدر ابتدای دهه چهارم انقلاب، به لحاظ موقعیت سیاست خارجی با دشواری و فتنهانگیزی مواجه شد و تصمیم گرفت با فتنهافروزی و تخاصم ساختگی مقابله نماید. پاسخ مثبت جمهوری اسلامیایران به استمداد دولتهای عراق و سوریه برای مبارزه با تروریسم و تفکرات تکفیری در دو عرصهی نظامی-امنیتی و دینی-فرهنگی، بر همین مبنا انجام شد و ظرفیتهای جدیدی در حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامیخلق نمود. به نظر من در مقطع بسیار حساسی از تاریخ انقلاب قرار داریم. هم از جهات بینالمللی، هم از بعد مؤلفههای منطقهای و هم وضعیت اقتصادی در شرایطی قرار داریم که در تحلیل این وضعیت لازم است به این ابعاد توجه داشت. در این وضعیت، جمهوری اسلامی کشوری توانمند و متکی به ظرفیتهای نرمافزاری و بازدارنده بومی، قادر به دفاع از منافع و امنیت خویش و همپیمانان منطقهای میباشد.
مناسبات همسایگان با جمهوری اسلامیرا چگونه ارزیابی میکنید؟ به دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامیدر این زمینه چه توصیههایی دارید؟
اساس سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران روابط دوستی و برادرانه با همسایگان و کشورهای اسلامیاست. اهمیت تعامل سازنده با همسایگان حیاتی و غیرقابل اجتناب است. ما به دنبال نفوذ در کشورهای دیگر نیستیم. ما در دوستی خود با کشورهای دیگر پای دوستی خود میایستیم. جمهوری اسلامیدر دوستی با همسایگان و سایر کشورها صادق بوده است. گفتگو با همسایگان میتواند بهترین گزینه برای عبور از چالشهای امنیتی منطقه باشد. دستگاه دیپلماسی میتواند با افزایش فعالیتهای دیپلماتیک ضمن انتقال پیام دوستی و مودت جمهوریاسلامیایران به همسایگان، با رویکردی اطمینانبخش تأکید کند که قدرت و توانمندی جمهوری اسلامیایران ضریب امنیتی همسایگان را افزایش داده است. اکنون ایران، عراق، پاکستان، ترکیه و افغانستان همسایگان قدرتمند یکدیگر به شمار رفته و سرنوشت مشترکی دارند. این چند کشور با مرزهای گسترده، فرهنگ مشترک و ظرفیتهای بیشماری که دارند بیش از هر زمان بهیکدیگر وابسته و بالاتر از همسایه در حکم خویشاوند با هم میباشند. توصیهی اکید من افزایش همکاریهای اقتصادی، فرهنگی و امنیتی است. همکاری گسترده میان تمام همسایگان در مسألهی مبارزه با تروریسم، دستاوردهای امیدبخشی خواهد داشت. پیروزیهای ایران، عراق و سوریه بر گروههای تروریستی در این کشورها ابعاد بسیار گستردهای داشت؛ شما تصور کنید، سایر کشورهای منطقه نیز به این همکاریها بپیوندند، آیا در این صورت گروههای تروریستی مجالی برای تکثیر و شرارتآفرینی خواهند داشت؟
از نظر جنابعالی ریشه چالشهای سیــاست خارجی جمهوری اسلامی چیست؟ راه حلّعبور از این چالشها را چگونه میدانید؟
بزرگترین چالش بر سر راه سیاست خارجی جمهوری اسلامیایران، دشمنی آمریکا است. آمریکا در طول سالیان پس از پیروزی انقلاب اسلامیهمواره در مسیر پیشرفت ملت ایران مانعتراشی کرده است. جمهوری اسلامی درصدد دستیابی ایران به جایگاه برتر در منطقه است. کسب این جایگاه، اگر چه دور از دسترس نیست اما، با چالشها و محدودیتهایی روبهرو است. در عرصه سیاست خارجی، جمهوری اسلامیایران با بخشی از هنجارهای مورد توجه آمریکا از جمله روحیهی استکباری، اشغالگری، مداخلهجویی در سرنوشت کشورها و حمایت از تجاوزگران، تقابل راهبردی دارد. خاستگاه اعتقادی و آرمانهای انقلابی ایران با این هنجارها در نظام بینالملل، سازگار نیست. وجود روحیه ضدامپریالیستی و عدم سرسپردگی در برابر قدرتهای خارجی از یکسو و وجود مشکلاتی در روابط با قدرتهای منطقهای به جهت رقابت بر سر توزیع قدرت در منطقه از سوی دیگر، چالشها و محدودیتهایی برای ایران در عرصه سیاست خارجی ایجاد کرده است. خروج دولت آمریکا از مهمترین پیمان بینالمللی در دوران جدید، نه بر اساس منافع آمریکا، بلکه مترتب بر مواضع ضدّ ایرانی آقای ترامپ و تیم همراه او در کاخ سفید شکل گرفته است. البته خروج وی از برجام به معنای از دست رفتن تمام فرصتهای جمهوری اسلامینیست. جمهوری اسلامی قادر است با اتکاء به ظرفیتهای ملی این مرحله را پشت سر بگذارد. مسیر عبور از این چالش، تنها یک راهحلّ دارد و آن اینکه از نظر توان ملی کشور قوی شود. رهبر معظم انقلاب چند سال است بر روی «توان ملی»، «توان اقتصادی کشور» و «رونق تولید» تأکید میکنند. اگر میخواهید مشکلات در صحنههای دیگر حل شود، باید اقتصاد کشور بالا برود. علاوه بر شرارتهای آمریکا، پاسخ مثبت برخی از کشورهای منطقه به رویکردهای ضدّ ایرانی کاخ سفید و گرفتار شدن در توهم هراس از ایران، از دیگر چالشهای سیاست خارجی جمهوری اسلامیاست. متأسفانه سران برخی از کشورهای منطقه رویکردهای خود را با ایران بر اساس توهم توطئه تنظیم میکنند. این ارزیابی از ایران، تماماً به نفع رژیم صهیونیستی انجام شده و سیاست حمایت مظلومان فلسطین را به طور جدی تحت الشعاع قرار داده است.
هدف آمریکا از ترویج ایرانهراسی در منطقه چیست؟
آمریکاییها قدرت عملیات روانی و استعارهسازی دارند. دخالتهای منفی خود را به نام کمک به دموکراسی و تأمین حقوق بشر معرفی میکنند، امّا حضور مستشاری و امنیتساز ایران را دخالت در کشورهای دیگر بیان میکنند. دخالتهای فرهنگی خودشان را که نابودکنندهی هویت اسلامی است، توسعه ارزشهای لیبرال-دموکراسی مینامند امّا، رویکرد تقریبی و وحدتبخش ایران در کشورهای اسلامی را صدور انقلاب یا ترویج تشیع معرفی میکنند. متأسفانه با ایرانهراسی تلاش دارند، میان کشورهای منطقه تفرقه ایجاد کنند و خودشان را ناجی معرفی کنند.
ارزیابی جنابعالی از پیامدهای خروج آمریکا از توافق بینالمللی برجام (اعم از فرصتها و تهدیدهای مترتب بر آن) برای جمهوری اسلامیچیست؟ آمریکاییها به چه بهانهای از برجام خارج شدند؟ چرا دلایل دولت ترامپ برای خروج از برجام نتوانست دیگر کشورها را قانع کند؟
نگاه جمهوری اسلامیایران به برجام یک نگاه ابزاری است. ما برای برداشتن موانع پیشرفت کشور وارد گفتگوها شدیم. در برجام در زمینه منافع ایران توافق کردیم. دولت ترامپ برجام را توافقنامه زیانباری دانست و به صورت یکجانبه از آن خارج شد. سه بهانه از سوی آمریکا مطرح گردید؛ بهانه اول این بود که تعهدات و محدودیتهای هستهای ایران کافی نیست. بهانه دوم مربوط به موضوع موشکی بود. گفتند سازوکارهای بازدارنده درباره برنامه موشکی ایران پیش بینی نشده است؛ القای تهدیدآمیز بودن برنامه موشکی جمهوری اسلامیایران از برنامههای مهم آنها است. بهانه سوم، تهدیدآمیز تلقی کردن سیاستهای منطقهای ایران است. ورود ایران به سوریه و عراق برای مبارزه با داعش، جلوگیری از کشتار مردم بی گناه منطقه و یاری رساندن به دولتهای قانونی را سیاست تهدیدآمیز قلمداد میکنند ولی، در برابر کشتار مردم بی گناه یمن، حمله به بازار و اتوبوس حامل دانش آموزان از سوی جنگندههای سعودی سکوت اختیار میکنند. به هر حال، سیاستهای منطقهای ایران را نیز برای خروج از برجام بهانه کردند تا از انجام تعهدات خود در این توافقنامه شانه خالی کنند. در خصوص این مسائل تا حدود زیادی از سوی مسؤولان جمهوری اسلامیایران توضیحاتی ارائه شده است. در موضوع اول، ما طبق تعهدات و حقوق خود مطابق توافقنامه هستهای عمل کرده ایم و آژانس نیز همواره در گزارشهای متعدد خود بر پای بندی ایران به برجام تأکید کرده است. در موضوع موشکی، ما گفتهایم که درباره مسائل دفاعی کشورمان به هیچ وجه کوتاه نمیآییم و اجازه نمیدهیم دیگران در این مسأله دخالت کنند. البته توضیحاتی در این خصوص دادهایم و تأکید کردهایم که توان موشکی ما جنبهی دفاعی و بازدارندگی دارد. در مسأله ورود ایران به مبارزه با تروریسم، خود دولتهای منطقه، چه دولت عراق و چه دولت سوریه بارها اعلام کرده اند که ایران بر اساس درخواست رسمیدولت قانونی در این دو کشور ورود کرده و با داعش مبارزه نموده است. همهی طرفها حتی خود آمریکاییها نیز میدانند در صورتی که ایران وارد جنگ با تروریستها نمیشد، امکان شکست داعش، القاعده و جبهه النصره وجود نداشت. مسؤولان امنیتی اروپایی هم در موارد متعددی به ما گفتهاند که بدون اقدام سریع ایران، شکست داعش امکان پذیر نبود؛ لذا هر سه مورد فقط بهانهای برای آقای ترامپ بود که از برجام خارج شود.
وی ادامه داد: با خروج آمریکا از برجام وارد مرحله جدیدی شدهایم که ترامپ تصور میکند با فشار اقتصادی قادر است خواسته نامعقول و سلطهطلبانه خود را بر مردم ایران تحمیل کند. او باید بداند که ملت ایران ملتی توانمند است و ظرفیتهای عظیمی برای عبور از این مرحله در اختیار دارد. ما از عزت خود در برابر زورگویی ترامپ کوتاه نمیآییم؛ این پیام روشن دولت ایران به کاخ سفید است؛ تحریم به هیچ عنوان ابزاری برای مذاکرهی مجدد روی مسائلی که توافق شده است، نخواهد بود. آمریکا در آزمون برجام مردود شد، از این رو ایران نمیتواند در هیچ حوزه دیگری به آنها اعتماد کند؛ مذاکره با آمریکا بیفایده است. ما بیش از این اجازه نداریم که فرصت ملت ایران را صرف روندهای بیحاصل کنیم. ملت ما که با هوشیاری توانسته است تمام کارشکنیهای کاخ سفید طی چهل سال گذشته را خنثی کند، در این دوره نیز با اتکاء به ظرفیتهای داخل توطئه آمریکا را با شکست مواجه خواهد کرد. بدعهدی آمریکا در برجام به بیانضباطی در نظام بینالملل دامن زده و بیشتر از آنکه جمهوری اسلامیایران را متضرر کند، به جایگاه این کشور در جامعهی جهانی آسیب رسانده است. سیاست تاجرمآبانه ترامپ در حوزههای بینالمللی به افت جایگاه آمریکا منجر شده و بعید میدانم رهبران آمریکایی بتوانند از چالشهای به وجود آمده از رهگذر این اشتباه تاریخی ترامپ به راحتی عبور کنند.
به نظر شما تأثیر رویکرد ترامپ در این زمینه بر شرکای اروپایی آمریکا چیست؟ فرجام مسأله را چگونه میبینید؟
واکنش کشورهای اروپایی پس از خروج آمریکا از برجام این بود که ایران حق مقابله به مثل را دارد، ولی از ما درخواست داشتند که این کار را نکنیم و به توافق پایبند بمانیم. آنها گفتند ما شرایط اقتصادی را برای شما فراهم میکنیم که البته جمهوری اسلامی ایران چندان این موضوع را باور نداشت، ولی پذیرفتیم تا به اروپا فرصت بدهیم نشان دهد توان تصمیمگیری مستقل از آمریکا را دارد. ما میخواستیم مسیر دیپلماسی و گفتگو باز بماند. در مورد اصل برجام هم باید بگویم، هیچگاه برای نقض برجام پیشگام نبوده و نخواهیم بود امّا، اقدام ترامپ باعث افزایش قدرت و توان جمهوری اسلامیایران در عرصههای دیپلماتیک شده است. اروپا هم اگر در پرداخت هزینه حفظ برجام مردد است، باید بداند که ایران معطل آنها نیز نخواهد ماند. فرض ما در عمل این است که اروپا حاضر نیست ریسک خود را در برابر آمریکا افزایش دهد؛ بنابراین تلاش میکنیم مشکلات کشور را با اتکاء به توان ملی سامان بخشیم. آنها نباید انتظار داشته باشند که ما از حقوق خود و امکاناتی که برجام برای عمل متقابل در اختیار ما گذاشته است، صرفنظر کنیم.
با توجه به یکجانبهگرائی دولت آمریکا و تمرکز سایر قدرتها بر نظام چند قطبی در جهان، جمهوری اسلامی ایران چه راهبردی برای تقویت نظام چند قطبی و تعامل با قدرتهایی مانند روسیه و چین را در دستور کار قرار داده است؟
آمریکا پس از جنگ سرد، خواهان ایجاد جهان تکقطبی با محوریت ایالات متحده بود. این تفکر بر مجموعه راهبردها و اقدامات کاخ سفید سایه افکند. اما در عمل تحولات جهانی در مسیری قرار نگرفت که جهان تکقطبی با محوریت آمریکا شکل بگیرد. ظهور قدرتهای نوظهور مانند چین و احیای بخشی از قدرت راهبردی روسیه در مناسبات بینالمللی نظام تک قطبی را به افسانهای برای آمریکا تبدیل کرده است. جمهوری اسلامیایران قدرت مهمی در منطقه غرب آسیاست که تقابل جدّی با سیاست کلان آمریکا در منطقه دارد و موفقیتهای زیادی نیز کسب کرده است؛ لذا وجود ایران قدرتمند در منطقه نیز یک چالش جدی برای بسط سیطره آمریکا در غرب آسیا محسوب میشود. حوادث سوریه و شکلگیری همپیمانی سهجانبه ایران، روسیه و سوریه در مبارزه مؤثر با تروریسم یک ظرفیت مهم در همین زمینه به شمار میرود؛ لذا جهان در مسیر چند قطبی در حرکت است و جمهوری اسلامیایران در منطقه غرب آسیا کاملاً در این مسیر مؤثر عمل کرده است.
وی ادامه داد: امروز آمریکا گرفتار سیاستها و رفتارهای زیگزاگی و غیرقابل پیشبینی ترامپ است. حتی نخبگان آمریکایی انتقادهای زیادی به این رویکرد ترامپ دارند. سیاستهای ترامپ به ماجراجویی در عرصههای بینالمللی تبدیل شده است؛ لذا روش ترامپ، خودش کمک بزرگی به شکلگیری نظام چند قطبی و فاصله گرفتن جهان از آمریکا خواهد کرد. انتقال سفارت آمریکا به قدس چیزی جز ماجراجویی سیاسی ارزیابی نشد. این ماجراجوییها آمریکا را به نماد یک دولت شرور تبدیل کرده است. موضوع حمایت از تروریسم در عراق، سوریه و سایر نقاط منطقه از جمله همین شرارتها است. ماجراجوییهای اقتصادی که در جنگ تعرفهها در برابر چین، ترکیه، اتحادیه اروپا در حال وقوع است، بخشی از سیاستهای یکجانبهگرایانه کاخ سفید است که منافع مردم آمریکا را با خطر مواجه ساخته است. ترامپ در ادامه این سیاستها جایگاه پیمانها و نهادهای بینالمللی از جمله شورای حقوق بشر سازمان ملل را زیر سؤال برده و با نادیدهگرفتن تمام معیارهای بشردوستانه به طور مطلق از اقدامات ضدّ انسانی عربستان و رژیم صهیونیستی علیه مردم یمن و فلسطین حمایت میکند. بدین ترتیب واضح است که ایالات متحده کشوری دردسرساز برای سایر کشورهای جهان و منطقه شده است.
ارزیابی جنابعالی از ریشههای پیدایش گروههای تروریستی و مبارزات ضدّ تروریستی در منطقه چگونه است؟
تروریسم یک پدیدهی ساختگی و غیر اصیل در منطقهی ما است که برخی از قدرتها از جمله آمریکا هم به نوعی در پیدایش این پدیده نقش داشتهاند، هم به ابعاد آن دامن زدهاند و هم با مدیریت پدیدهی تروریسم در صدد مدیریت تحولات منطقه و جلوگیری از ایجاد روندهایی خارج از کنترل خود هستند. خانم کلینتون نیز در کتاب خاطرات خود به صراحت اعلام کرد که ما داعش را ایجاد کردهایم. آمریکا در برخی موارد به طور مستقیم در تشکیل و راهاندازی گروههای تروریستی نقش داشته و در مواردی نیز گسترش تروریسم، واکنشی به سیاستهای آنها در منطقه بوده است. اشغال افغانستان و عراق در دو دهه اخیر از سوی آمریکا و ایجاد اغتشاش در سوریه، در عمل باعث جذب جوانان به گروههای تروریستی شد. سیاست اشتباه آمریکا در تضعیف دولتهای قانونی منطقه باعث شد، تروریستها از اقصی نقاط جهان به سوریه و عراق بیایند و دهها گروه خشن و افراطگرا نظیر داعش و جبهه النصره تشکیل دهند. برخورد تاکتیکی و ابزاری قدرتهای بزرگ با تروریسم، خطای استراتژیک دهههای اخیر این قدرتها است که به رواج تروریسم دامن زده است. در تاریخچه شکلگیری و فعالیت اکثر جریانهای تروریستی ردپای سرویسهای اطلاعاتی برخی کشورهای بزرگ را میتوان یافت. آمریکا با سابقهی پرورش و حمایت گروههای تروریستی، نمیتواند ادعای رهبری مبارزات ضدّ تروریستی را یدک بکشد. آنها که داعش را به وجود آوردند، چگونه میتوانند مدعی مبارزه با تروریسم باشند. همچنین برخی از کشورها در منطقه با کمک به جریانهای افراطی، در اندیشه افزایش نفوذ یا نقشآفرینی هستند. گزارشهای متعدد در خصوص نقش عربستان در مهمترین اقدامات تروریستی در منطقه و جهان گویای همین مسأله است. ما به عنوان جمهوری اسلامیایران که جزء کشورهای خط مقدم مبارزه هستیم، از حضور همه کشورها برای مشارکت در رفع تهدید تروریسم استقبال میکنیم.
تحلیل جنابعالی در خصوص ضرورت ورود جمهوری اسلامیایران به تحولات منطقه و مبارزه با تروریسم چیست؟ به نظر شما آیا ورود ایران به عرصه تحولات منطقه هوشمندانه بوده است؟
سیاستهای منطقهای ایران بدون شک برگ برنده ما در تأمین امنیت ملی خودمان و منافع پایدار کشورهای منطقه است. ما امنیت ملی خود را در راستای منافع بلند مدت کشورهای منطقه و گسترش امنیت در این کشورها تعریف کردهایم. بر همین اساس دخالت در امور داخلی کشورها را مردود میدانیم و البته به کسی اجازه دخالت در امور داخلی خود را نمیدهیم. برای همین با درخواست دولتهای عراق و سوریه، به این کشورها رفتیم و با داعش و جبهه النصره مبارزه کردیم. از زاویه داخلی نیز باید گفت: امروز مسائل سیاست خارجی و امنیت بین الملل از مسائل داخلی و امنیت ملی قابل تفکیک نیست و بر یکدیگر اثرگذار هستند. سیاست منطقهای ایران در امتداد سیاست داخلی و مبتنی بر افزایش ضریب امنیت ملی است. بدین لحاظ ورود ایران به عرصه تحولات منطقه کاملاً هوشمندانه بوده و عامل مؤثری در تولید قدرت برای ایران و کشورهای همسایه به حساب میآید. حتی کشوری مثل عربستان که احساس میکند، مبارزه منطقهای ایران با تروریسم با منافع آنها متضادّ است نیز اگر به طور کلان بررسی کند، متوجه میشود که مبارزه ایران و محور مقاومت با تروریستها به طور کلان نفع آنها نیز هست. درست است که سعودیها در تولید تفکر افراطی نقش داشته اند ولی، خودشان هم هراسانند که این پدیده خودساخته، روزی دامنگیرشان شود. بر این اساس از بین بردن داعش در کنار مبارزه فکری با تفکرات افراطگرای آنها، به لحاظ راهبردی تأمین کننده امنیت و منافع عربستان نیز هست؛ آنها نباید این رویکرد جبهه مقاومت را به ضرر خود تفسیر کنند. اگر آنها اراده لازم را داشته باشند، امکان عبور از گذشته و اقدام مشترک برای تأمین منافع و امنیت همه کشورهای منطقه وجود دارد. ما قبلا گفته ایم و باز هم تکرار میکنیم که خواستار سقوط دولت سعودی نیستیم؛ چرا که جایگزین این دولت، یک دولت دموکراتیک با استانداردهای لازم در جهان اسلام نیست بلکه جایگزین آن، هرج و مرج و افراط گرایی است. در یمن، ما جریانهای داخلی و انصارالله را تشویق کردیم که علیرغم اشتباه طرف مقابل، وارد گفتگوها شوند. البته همه باید بدانند که با دخالت نظامیو زور جنگندههای عاریتی آمریکایی و هدایت اطلاعاتی رژیم صهیونیستی، نمیتوانند صحنه را علیه مردم یمن و انصارالله مغلوبه کنند و مردم یمن در طول این سهسالونهماه نشان دادند که در برابر زورگویی و دخالت خارجی کوتاه نمیآیند. طرح جمهوری اسلامیایران برای حل بحران یمن، طرح همه جانبه و تسهیل کننده آتش بس، شروع کمکهای انسان دوستانه و گفتگوهای یمنی-یمنی است. این طرح با برخی از دولتهای اروپایی نیز مورد بررسی قرار گرفته و میتواند مبنای خوبی در زمینه راه حلّ سیاسی باشد.
دبیر شورای عالی امنیت ملی گفت: به طور کلی باید بگویم، راهحل جمهوری اسلامیایران برای همه معضلات و چالشهای منطقه چه در فلسطین، چه در سوریه، چه در بحرین و حتی یمن، دموکراسی و مراجعه به صندوقهای رأی است. سالها پیش جمهوری اسلامی اعلام کرد، به جای راه حلهای تحمیلی به مردم فلسطین که هیچ کدام از آنها هم نتیجه بخش نبوده است، باید به آرای عمومیهمهی فلسطینیها اعم از مسلمان، مسیحی و یهودی مراجعه کرد تا خودشان سرنوشت سرزمین تاریخی فلسطین را تعیین کنند. این مسأله را در ابتدای بحران سوریه نیز مطرح کردیم و گفتیم به جای صادر کردن تروریسم به سوریه و پیچیدن نسخههای تحمیلی برای این کشور، زمینهی اظهارنظر مردم سوریه را فراهم کنید؛ گفتیم که دموکراسی از لولههای تفنگ بیرون نمیآید. آمریکاییها و متحدین آنها برای ایجاد دموکراسی گروههای غیر قانونی و ترویستها را مسلح کردند؛ اینها اشتباهاتی است که آنها مرتکب شدند. در بحرین هم راه حل، اجرای فرمول هر نفر یک رأی است. نباید از صندوق رأی و اجرای دموکراسی هراس داشته باشند. این به نفع امنیت منطقه است.
به نظر جنابعالی اهداف ترامپ از پیگیری طرح معروف به معامله قرن چیست؟ چه آیندهای برای آن تصور میکنید؟
در وضعیتی که مردم فلسطین در مظلومیت مضاعف بهسر میبرند و رژیم صهیونیستی فشارهای خود علیه این ملت را تشدید نموده و شهرکسازیها با تصویب کنیست در مناطق مختلف فلسطین ادامه دارد و قدس و کرانه باختری به انحاء مختلف از سوی افراطیون صهیونیسم تهدید میشود، رئیسجمهور آمریکا در یک اقدام یکسویه سفارت کشورش را به بیتالمقدس منتقل نموده و پروژهای تحت عنوان «توافققرن» را کلید زده است. بر اساس این طرح هویت فلسطینی تحت عناوین مختلف زدوده و آوارگان فلسطینی به جای بازگشت به سرزمینتاریخی خود در کشورهای پیرامونی هضم خواهند شد. به نظر ما این طرح قابلیت اجرا ندارد و به دلیل تناقضات متعدد زودتر از طرحهای قبلی سازش زمینگیر خواهد شد. همانطور که در مسأله انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس، این اقدام کاخ سفید برخلاف منویات آنها، به اقدامیعلیه تمامیتخواهی برای اسرائیل تمام شد و کشورهای مختلف حتی یاران اروپایی ایالات متحده هم واکنش منفی به آن نشان دادند، شکست طرح معامله قرن نیز هویدا خواهد شد. علیرغم اینکه برخی از کشورهای پیرامونی فلسطین، در مخالفت با این طرح، احتیاط میکنند ولی، ما اخبار موثقی داریم که مسؤولان آنها به شدت مخالف اجرای معامله قرن هستند و معتقدند، آمریکا میخواهد هزینه توسعهطلبی رژیم صهیونیستی و جبران بحران مشروعیت این رژیم را از جیب دولتهای منطقه پرداخت کند.
وی ادامه داد: متأسفانه حساب دولت سعودی جداست و آنها نیز برای جبران ضعف داخلی و بحرانهای مختلف خود در خارج، به همراهی با طرح ترامپ در مسأله فلسطین نیاز دارند. الگوی رفتاری آمریکا در حمایتهای بیدریغ از تلآویو ناشی از دلهرههای امنیتی کاخ سفید نسبت به آینده رژیم صهیونیستی است. حوادث جاری در غرب آسیا نشانگر آن است که بحرانهای امنیتی اسرائیل رو به فزونی است و مقاومت فلسطین از لحاظ نظامیو توان موشکی مجهزتر از هر زمان دیگر قادر به نقشآفرینی و دفاع از آرمان فلسطین است. رژیم صهیونیستی قادر نیست ضعف و نگرانی خود در برابر موشکهای مقاومت را پنهان کند. رئیسجمهور آمریکا باید بداند، مبارزان فلسطینیاین به اصطلاح بزرگترین معامله قرن را به بزرگترین شکست تاریخی برای آمریکا و اسرائیل تبدیل خواهند کرد. حتی برخی گروههای فلسطینی که با طرحهای سازش آمریکا سالیانی طولانی منتظر حداقلهایی برای تشکیل حکومت فلسطینی بودهاند، امروز متوجه شدهاند، راه اصلی احقاق حقوق ملت فلسطین، تنها مقاومت است.
دولتهای مختلف در آمریکا همواره برای پیشبرد سیاستهای خود در قبال مسأله فلسطین و اجرای طرحهای گوناگون در منازعه اعراب و رژیم صهیونیستی، به مسأله اجماعسازی در جهان از جمله در میان شرکای اروپایی خود توجه ویژهای داشتهاند. آمریکاییها همراه نمودن کشورهای عربی حول طرحهای سازشکارانه را بهعنوان یک اصل دنبال میکردند. دولت ترامپ در رویکردهایی که تاکنون در مسأله فلسطین اتخاذ کرده، نه تنها به مسأله اجماعسازی و همراهسازی دیگران بیتوجهی کرده، بلکه با اقدامات خود موجب زاویهدار شدن سیاست سایر بازیگران، از جمله کشورهای اروپایی، در این زمینه شده است. شکست آمریکا در مجمع عمومیسازمان ملل در تصویب قطعنامه علیه حماس نمونه بارزی در اینباره است. ارزیابی شما از این مسأله چیست؟
همانطور که اشاره کردید، آمریکا همواره اجماعسازی و لشکرکشی برای اجرای طرحهای خود را به عنوان یک اصل مورد توجه قرار داده است. این مسأله ناشی از این است که دنیای دو قطبی به پایان رسیده و آمریکا نیز قادر به تبدیل جهان به جهان تکقطبی نبوده است؛ لذا دولتهای مختلف در آمریکا همواره در صدد بودهاند که با همراهسازی شرکاء و اجماع در میان کشورها، دامنهی مخالفتها با سیاست خارجی آمریکا را کنترل و مدیریت کنند. امروز این اصل از سوی ترامپ نادیده گرفته میشود. ترامپ صحنه سیاست خارجی را با حاکمیت داخلی دولت آمریکا که در اجرای سیاستهای خود قوهی قاهره است، قیاس میکند. این در حالی است که کشورهای جهان حتی متحدین غربی آنها این رویکرد را از ترامپ نمیپذیرند. آنچه مزید بر علت شده این است که محاسبات ترامپ در عرصه سیاست خارجی کاملاً مبتنی بر رویکردهای تاجرمآبانه وی است؛ لذا طرحی را که در مسألهی فلسطین مطرح میکند، معاملهی قرن نامگذاری کرده است و ابعاد این طرح نیز مبتنی بر معاملات تجاری است. این رویکرد چالش بزرگی در مسیر اجماعسازی و ایجاد اتحاد میان شرکای غربی و منطقهای آمریکا، مشابه دورههای گذشته است. این مسأله را در موضوع قطعنامه پیشنهادی آمریکا در مجمع عمومیسازمان ملل علیه فلسطینیها مشاهده کردیم. رد قطعنامه پیشنهادی آمریکا در مجمع عمومیسازمان ملل شکستی بزرگ برای قدرت هژمونیک آمریکا در جامعهی بینالمللی محسوب میشود. همه تدابیری که دولت آمریکا قبل از رأیگیری در مورد این قطعنامه اتخاذ کرد، حتی تهدید کشورهای جهان به اینکه اگر به قطعنامه آمریکا علیه حماس رأی منفی بدهند، حامیتروریسم شناخته میشوند، بینتیجه بود. این شکست آنقدر برای صهیونیستها سنگین تمام شد که نماینده رژیم صهیونیستی به اعضای سازمان ملل متحد توهین کرد.
جنابعالی روند جنگهای متعدد رژیم صهیونیستی علیه مقاومت از زمان جنگهای ۳۳ روزه، ۲۲ روزه و ۵۱ روزه تا جنگ اخیر را به لحاظ راهبردی چگونه ارزیابی میکنید؟
با نگاه راهبردی رژیم صهیونیستی در تمام این جنگها نه تنها در رسیدن به اهداف خود در نابود کردن گروههای مقاومت ناکام بوده است بلکه، مقاومت اسلامیدر هر تجاوزی که این رژیم مرتکب شده، واقعیت استراتژیک جدیدی را به آن تحمیل کرده است. این رژیم در تجاوز اخیر خود به غزه نتوانست حتی یک روز در برابر قدرت موشکی مقاومت دوام بیاورد؛ لذا دست به دامن مصر و دیگر طرفها شدند تا آتشبس برقرار شود و مقاومت از موضع قدرت و در حالی که کابینهی اسرائیل دچار شکاف و سر در گمیشده بود، شلیک موشکها را متوقف کرد. این یعنی به لحاظ نظامیتوان بازدارندگی مقاومت افزایش چشمگیری داشته است. رشد توان موشکی مقاومت، چه به لحاظ دقت و چه به لحاظ برد موشکها، استراتژیستهای نظامیرژیم صهیونیستی را به فکر فرو برده است. آنها انتظار چنین پاسخ محکم و حسابشدهای از سوی حماس و جهاد اسلامی را نداشتند.
آمریکاییها با دامنزدن به نفوذ جمهوری اسلامیایران در کشورهای منطقه در صدد تخریب جایگاه ایران هستند؛ نظر جنابعالی در این زمینه چیست؟
همانطور که اشاره شد، جمهوری اسلامیبرای دفاع از مسلمانان و ملت مظلوم فلسطین بیشترین هزینهها را بر عهده گرفته است. ما به دنبال دفاع از مظلوم هزینههای زیادی داده و خواهیم داد. ما به دنبال نفوذ در هیچ کشوری نیستیم. ملتهای منطقه همه مسلمانند، تسلط آنها بر سرنوشت خودشان بهترین دستاورد برای ما و بزرگترین سرمایه برای حفظ امنیت منطقه بهشمار میرود. ما تلاش میکنیم، ملتهای منطقه روی پای خود بایستند. هدف آمریکا از دامن زدن به چنین توهمیفقط ناتوانسازیِ ظرفیتهای دفاعی کشورهای اسلامی است. نمیخواهند کمک ایران به عراق و سوریه موجب ریشهکن شدن تروریسم در منطقه گردد. میخواهند ویروس تروریسم هرچند به صورت ضعیف شده در کالبد منطقه باقی بماند تا در هر زمانی که اراده کردند، بتوانند از آن علیه ملتها و دولتهای منطقه استفاده کنند. جمهوری اسلامیایران برای تقویت بنیهی دفاعی سوریه به دعوت دولت قانونی این کشور به این کشور رفته است و موفقیتهای چشمگیری در مبارزه با داعش و جبههالنصره ثبت کرده است. امّا رفتار آمریکاییها در ائتلاف بهاصطلاح ضدّ داعش یک رفتار دوگانه است. هنوز لکهی کوچکی از داعش در شرق فرات از هجین تا آلبوکمال یعنی منطقهای که به لحاظ نظامی تحت اشراف آمریکاست، باقی مانده است. دهها عملیات نمایشی انجام دادهاند، ولی حاضر نیستند کار داعش را یکسره کنند؛ چون احساس میکنند همین ویروس ضعیف شدهی داعش ممکن است در آینده برای پروژههایی که علیه سوریه دارند، بهکارشان بیاید. رفتار آمریکا در قبال ایران تناقضآمیز است. از یکطرف، رئیسجمهور این کشور برای گفتوگوی بدون قید و شرط با ایران اعلام آمادگی میکند؛ و از سوی دیگر وزیر خارجهی آن در سخنانی سخیف سلسله شروطی برای ایران تعیین میکند. از ۱۲ موردی که وی در سخنان خود ایراد کرد، هفت مورد آن به مسائل منطقهای و حضور ایران در عراق و سوریه مربوط میشود که این نشان از این واقعیت دارد که موضوع آمریکا با ایران سر مسأله هستهای نیست. آنها در صدد تخریب جایگاه ایران در مبارزه با تروریسم وافراطگرایی هستند. البته این بر خلاف ارادهی دولتها و ملتهای عراق و سوریه است؛ لذا ایران تا زمانی که دولتهای قانونی در این دو کشور بخواهند، در مبارزه با تروریسم و ایجاد امنیت در کنار آنان خواهد بود.
رویکردهای عربستان سعودی در عرصه سیاست خارجی طی چند سال اخیر که عمدتاً متکی بر دو راهبرد همسویی با رژیم صهیونیستی و واگرایی از کشورهای اسلامیهمچون ایران، قطر و ترکیه تعریف شده است، چه تأثیری بر موازنه قوای منطقهای و ترتیبات امنیتی منطقه خواهد داشت؟
رفتار سعودیها در معادلات منطقه ناشی از ضعفهای داخلی و شکستهای خارجی است. آنها ثروت خود را در جهت تقویت همپیمانی با آمریکا و رژیم صهیونیستی بهکار گرفته و ضعیفترین کشور عربی را با تسلیحات غربی هدف قرار میدهند. آنها حاضرند، با یک تلفن ۲۵۰ میلیارد دلار برای بازسازی زیرساختهای آمریکا پرداخت کنند؛ یا ۱۱۰ میلیارد دلار تسهیلات نظامیاز آمریکا خریداری کنند؛ امّا تمایلی به کمک به مردم فلسطین ندارند. آنها با سکوت و همراهی خود در برابر طرح معروف به معاملهی قرن، بزرگترین اشتباه و خیانت را مرتکب میشوند. البته همانطور که اشاره کردم، حاکمان فعلی سعودی احساس میکنند، با وجود بحران مشروعیت در داخل، شکاف سیاسی در خاندان حاکم و شکست در برابر مردم یمن، تنها پناهی که برای آنها باقی مانده، آمریکاست، لذا بیچون و چرا با طرحهای منطقهای ترامپ همراهی میکنند. سعودیها گمان میکنند که جلب رضایت رژیم صهیونیستی حمایت بیشتر آمریکا را برای آنها تضمین میکند، لذا به معاملهی قرن چراغ سبز نشان میدهند و سعی دارند بقیهی اعراب را نیز همراه کنند. در مجموع نقش عربستان در معادلات منطقهای سازنده نیست و این کشور به دلیل فقدان پایگاه مؤثر در بین ملتهای منطقه و در مجامع حقوقی و حتی در بین همپیمانان غربی، ظرفیت اثرگذاری راهبردی در تحولات منطقه را ندارد و با حرکت کردن در مسیر خواستهی غرب و رژیم صهیونیستی قادر نیست توازن موجود در منطقه را مدیریت کند. خطاهای استراتژِیک سعودی در عرصه سیاست خارجی و در تعامل غیرسازنده با کشورهای منطقه موجب کاهش ظرفیت عربستان در هدایت و رهبری جهان عرب شده و کشورهای عربی حاضر نیستند، به سیاستهای غیرمنطقی و خطرناک سعودی تن دهند. در جنگی که علیه یمن راهانداختند، از میان ائتلاف بزرگی که از آن نام میبردند، فقط یک کشور یعنی امارات با آنها همراهی کرد که البته آنها هم در رقابت با سعودیها هستند؛ بقیهی کشورهای عربی آرامآرام صف خود را از عربستان جدا کردند و عملاً پای کار جنگ نیستند. همهی اینها نتیجه رویکرد غلط حکومت سعودی در جدایی از کشورهای منطقه و نزدیک شدن به رژیم نامشروع صهیونیستی است. راهبرد اشتباه موجب اتخاذ تصمیمات اشتباه میشود. این وضعیت موجب تغییر موازنه قوا در منطقه شده و کشورهای مستقل از سیاستهای عربستان مانند قطر تلاش میکنند رویکردهای مستقلانهای اتخاذ کنند که در آینده بر ترتیبات سیاسی و امنیت منطقه تأثیرگذار خواهد بود.
انتهای پیام/