به گزارش گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، زن ۲۰ ساله که به همراه یکی از دوستانش وارد کلانتری شده بود تا مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد، او را برای رهایی از مخمصهای بزرگ یاری دهد، درباره چگونگی وقوع ماجرا گفت: خواهرزاده ۱۷ ساله ام از مدتی قبل با پسر جوانی در فضای مجازی آشنا شده بود و با یکدیگر ارتباط تلفنی داشتند.
چند روز قبل خواهر زاده ام نزد من آمد و با بیان این که برای دیدار حضوری و گفت: وگو با جوان مورد علاقه اش در منطقه تفریحی طرقبه قرار ملاقات گذاشته است، از من خواست تا او را همراهی کنم. ابتدا خیلی مخالفت کردم، چون میدانستم اگر همسرم یا خانواده اش مرا با جوانی غریبه ببینند زندگی ام از هم میپاشد، ولی در برابر اصرارهای زیاد و خواهش و تمنای خواهرزاده ام دیگر نتوانستم مقاومت کنم به همین دلیل کودک خردسالم را در آغوش گرفتم و به محل قرار رفتیم.
پسر مورد علاقه خواهرزاده ام به همراه دوستش روی تختی نشسته و منتظر ما بودند. خواهرزاده ۱۷ ساله ام او را از روی تصویری که برایش فرستاده بود شناخت و بدین ترتیب ما هم روی همان تخت دور هم نشستیم. حدود دو ساعتی که آن جا بودیم با استرس و نگرانی روبه رو بودم، از طرفی هم نمیخواستم خواهرزاده ام تنها بماند. در همین لحظات پسر جوانی که همراه خواستگار خواهرزاده ام آمده بود از من خواست مدل انگشترم را به او نشان بدهم. من هم انگشترم را به او دادم، ولی او چند دقیقه بعد تقاضای دیدن النگویم را کرد! وقتی با مخالفت من روبه رو شد قصد داشت آن را به زور از دستم بیرون بیاورد، من که میترسیدم مقاومتم موجب درگیری شود یا مردم اطراف ما تجمع کنند به ناچار النگویم را نیز به او دادم چرا که اگر کار به کلانتری میکشید آبرویم در معرض خطر قرار میگرفت.
این درحالی بود که آن جوان تلفن همراهم را نیز از دست کودکم گرفته و با یک تماس، شماره تلفنم را به دست آورده بود. خلاصه با پایان این ملاقات، آن دو جوان درحالی ما را سوار خودرو کردند تا به مقصد برسانند که مدعی بودند شهرستانی هستند و گاهی برای فروش اجناس به مشهد میآیند و در هتل اقامت میکنند. در مسیر بازگشت، آن جوان که از من خواسته بود با او ارتباط داشته باشم، انگشتر و النگویم را از شیشه خودرو بیرون برد و تهدیدم کرد در صورتی که به خواسته شومش تن ندهم طلاها را بیرون میاندازد، ولی من که نمیتوانستم به همسرم خیانت کنم قاطعانه پاسخش را دادم. حالا هم با گذشت چند روز از این ماجرا تهدیدم میکند که اگر طلاهایم را میخواهم باید به خواسته اش تن بدهم و ...
از سوی دیگر میترسم از او شکایت کنم چرا که اگر همسرم در جریان ماجرا قرار گیرد مرا طلاق میدهد و زندگی ام متلاشی میشود اگر شکایت هم نکنم و به دروغ بگویم طلاهایم گم شده است معلوم نیست چند زن و دختر دیگر نیز با این شگرد طعمه هدف شوم آن دو جوان قرار بگیرند و ...
گفتنی است با دستور سرهنگ عباس زمینی (رئیس کلانتری سپاد) بررسیهای تخصصی پلیس در این باره آغاز شد.
منیع: رکنا
انتهای پیام/
چقدر نادان بودی که خواهر زاده ات را هدایت نکردی