بنیاد تبیین اندیشه‌های امام خمینی (ره) در دانشگاه‌ها به تحریف محکمات اندیشه امام خمینی (ره) توسط علی مطهری پاسخ داد.

رؤیای واهی تحریف امام (ره)به گزارش حوزه احزاب و تشکل‌های گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، بنیاد تبیین اندیشه‌های امام خمینی (ره) در دانشگاه‌ها به تحریف محکمات اندیشه امام خمینی (ره) توسط علی مطهری پاسخ داد.

متن این بیانیه به‌ شرح زیر است:

جناب آقای علی مطهری

سلام‌علیکم

پیرو اظهارنظر جنابعالی در رد انتساب نامه امام خمینی (ره) به وزیر کشور وقت آقای محتشمی‌پور درباره نهضت آزادی و نیز نامه‌های حضرت امام خمینی (ره) به مرحوم منتظری به تاریخ‌های ۶ و ۸ فروردین ۱۳۶۸ با توجه به آنچه در برنامه «رودررو» و نیز مصاحبه با خبرنگار «خبرآنلاین» و همچنین در جوابیه خود به مطلب پایگاه اطلاع‌رسانی جماران منتشر کرده‌اید. برآن شدیم تا با شما سخن بگوییم.

همه آنچه از رفتار، گفتار، نوشته‌ها و سیره و شخصیت امام خمینی (ره) برای ملت ایران و مردم آزاده جهان باقی مانده است مطمئنا بایستی مورد تکیه و تبیین قرار گیرد همان‌طور که رهبرمعظم‌انقلاب فرمودند: «مواضع امام بایستی به‌طور روشن و واضح - همان‌طور که خود او گفت، همان‌طور که خود او نوشت - تبیین شود؛ این ملاک راه امام و خط امام و صراط مستقیم انقلاب است. یک نفر صریح می‌گوید من امام را قبول ندارم - این بحث دیگری است - خیلی خوب، پیروان امام و طرفداران امام با کسی که صریح بگوید من امام را قبول ندارم، راه او را غلط می‌دانم، حساب‌شان روشن است؛ اما اگر قرار است در خط امام، با اشاره انگشت امام، این انقلاب پیش برود، باید معلوم باشد، روشن باشد و مواضع امام بزرگوارمان به‌درستی تبیین شود. نباید برای خوشامد این و آن، برخی از مواضع حقیقی امام را یا انکار کرد یا مخفی نگه داشت. بعضی اینجور فکر می‌کنند - و این فکر غلطی است - که برای اینکه امام پیروان بیشتری پیدا کند، کسانی که مخالف امام هستند، آن‌ها هم به امام علاقه‌مند شوند، بایستی ما بعضی از مواضع صریح امام را یا پنهان کنیم یا نگوییم یا کمرنگ کنیم؛ نه، امام هویتش، شخصیتش به همین مواضعی است که خود او با صریح‌ترین بیان‌ها، روشن‌ترین الفاظ و کلمات، آن‌ها را بیان کرد. همین‌ها بود که دنیا را تکان داد. همین مواضع صریح بود که توده‌های عظیم را مشتاق ملت ایران و بسیاری را پیرو ملت ایران کرد. این نهضت عظیم جهانی که شما امروز در گوشه و کنار دنیای اسلام نشانه‌های آن را می‌بینید، از این طریق به راه افتاد.» البته در مورد مطالب مطرح‌شده توسط شما باید گفت که هیچ‌گونه ادله‌ای در سخنان جنابعالی نیست و نهایتا در فقدان استدلال پناه بردن به این عبارت که «البته این نظر شخصی من است» خود گواهی است که رد انتساب این نامه‌ها به حضرت امام خمینی (ره) چقدر از پشتوانه استدلالی بهره‌مند و مبتنی‌بر واقعیت است. همچنین سیر اظهارنظر جنابعالی نشان می‌دهد حتی دقت نکرده‌اید در گفتگو‌های قبلی چه گفته‌اید و آشکارا، ناآگاهانه به تکذیب سخنان و ادعا‌های قبلی خود پرداخته‌اید و در انتها باز هم به انحای مختلف و عبارات گوناگون ادعای مجعول خود را پس نگرفته‌اید و تنها با تصدیق گفته موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) مبنی‌بر اصالت نامه‌ها مجددا اقدام به تحریف محتوایی نامه حضرت امام (ره) کرده‌اید. گویا شدت علاقه شما به نهضت آزادی شما را یعمی و یصم کرده و شما را به اینجا کشانده که آرزو‌های خود را به امام راحل (ره) نسبت می‌دهید و در تحریفی آشکار می‌گویید که «ای کاش این دو نامه از امام خمینی نمی‌بود و جعلی بود، ولی اکنون که موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی آن را اصیل می‌داند، ما نیز می‌پذیریم، ولی معتقدیم باید محتوای این دو نامه را با توجه به شرایط زمان نگارش آن در نظر گرفت و مثلا در مورد حکم نهضت آزادی آن را موقت تلقی کرد نه دائمی، تا ساحت آن بزرگمرد از هر شائبه‌ای پاک بماند.» بی‌شک ساحت قدسی امام راحل عظیم‌الشان و ابراهیم زمان از هر شائبه‌ای پاک و مبراست و نیازی نیست به دلسوزی‌هایی که با تحریف امام (ره) می‌خواهند از آن چهره تابناک تصویری مجعول و مورد علاقه شخص خود و دوستان و هم‌مسلکان‌شان ایجاد کنند.

این چنین سخن گفتن بدون هیچ پشتوانه مستدل و منطقی از جنابعالی که عنوان فرزند شهید عالی مقام مطهری را به همراه دارید، بسیار ناپسند است و زیبنده عنوان نایب‌رئیس مجلس شورای اسلامی نیز نیست. به دلیل پاسخگویی قائم‌مقام موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) به مطلب اول شما و نیز پاسخگویی پایگاه خبری جماران به مصاحبه شما با خبرآنلاین در این نوشته تنها به اظهارات شما در پاسخ به مطلب پایگاه خبری جماران پرداخته و به بررسی صحت و سقم مطالبی که در آن گفته‌اید می‌پردازیم.

در سومین اظهار نظر خود گفته اید: "با اهداء سلام، در پاسخ آن پایگاه اطلاع رسانی به اظهارنظر اینجانب درباره دو نامه منسوب به امام خمینی (ره) در خصوص نهضت آزادی و مرحوم آیت الله منتظری، یکی روی این نکته تاکید شده بود که امام (ره) از فروردین ۱۳۶۷ تا خرداد ۱۳۶۸ در سلامت بودند. این درحالی است که اینجانب در مصاحبه با خبر آنلاین گفته بودم «امام از فروردین ۱۳۶۸ در حال بیماری بودند» نه از فروردین ۱۳۶۷، و اشتباه ظاهرا از خبرنگار خبرآنلاین بوده است.

دیگر اینکه در جوابیه «جماران»، برای این مطلب که آن دو نامه به خط امام خمینی است دلایلی ذکر شده بود، در حالی که تاکید اصلی من روی دستخط نبود بلکه روی این مطلب بود که محتوای این دو نامه با سیره و شخصیت امام خمینی چندان سازگار نیست. نامه نهضت آزادی در پاسخ به وزیر کشور وقت در زمانی صادر شده که آن نهضت با ادامه جنگ مخالفت می‌کرد و به نوعی پشت جبهه تضعیف می‌شد و امام (ره) از دست آن‌ها ناراحت بودند و حکم به منع ورود آن‌ها در قوای سه گانه صادر و آن‌ها را از حقوق اجتماعی‌شان محروم نمودند، که البته این می‌تواند یک امر موقت بوده باشد، و نامه ۶/۱/۱۳۶۸ مربوط به آیت الله منتظری نیز در شرایط سخت روحی و جسمی امام عزیز صادر شده و شامل تعابیر تندی است؛ لذا این دو نامه با ادبیات امام اندکی فاصله دارد و ما نباید زیاد روی آن‌ها تکیه کنیم.

در واقع حرف من این بود که‌ای کاش این دو نامه از امام خمینی نمی¬بود و جعلی بود، ولی اکنون که موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی آن را اصیل می‌داند ما نیز می‌پذیریم، ولی معتقدیم باید محتوای این دو نامه را با توجه به شرایط زمان نگارش آن در نظر گرفت و مثلا در مورد حکم نهضت آزادی آن را موقت تلقی کرد نه دائمی، تا ساحت آن بزرگمرد از هر شائبه‌ای پاک بماند. وقتی برای درک مقصود حدیث معصوم توجه به شرایط زمان و مکان و سئوال کننده را لازم می‌شماریم چرا در این موارد به این عناصر توجه نداشته باشیم. "

الف. – با جابه‌جایی تاریخ فروردین ۶۷ به فروردین ۶۸ و انتساب اشتباه صورت گرفته در درج تاریخ به خبرنگار خبرآنلاین، مجددا تهمت ناروای قبلی خود را تکرار و تایید کرده که گفته بودید: «از فروردین ۶۷ به بعد امام بیمار بودند و خیلی در جریان امور نبودند.» و در این میان تنها تاریخ آن را اصلاح کردید. گویا شما اصلا متوجه نیستید که اشتباه صورت گرفته توسط شما و اشکال وارده به گفته جنابعالی در محتوای جمله‌ای است که گفته‌اید نه اینکه تاریخ آن فروردین ۶۷ بوده است یا فروردین ۶۸ و با بیان این جمله می‌خواهید بگویید نامه ۶ فروردین ۶۸ دستخط امام راحل (ره) نبوده است. مساله جدی در این جمله شما تهمت ناروایی است که به حضرت امام (ره) وارد کرده‌اید.

اساسا به ما بگویید این چطور در جریان امور نبودنی است که حضرت امام (ره) برای روشن شدن مساله و آگاهی‌بخشی به نمایندگان وقت مجلس شورای اسلامی در توضیح چرایی مساله عزل مرحوم منتظری به آن‌ها در تاریخ ۲۶ فروردین نامه می‌زنند و به روشنگری پرداخته و می‌فرمایند: «همین‌قدر بدانید که پدر پیرتان بیش از دو سال است در اعلامیه‌‏ها و پیغام‌ها تمام تلاش خود را نموده است تا قضیه به اینجا ختم نگردد، ولی متاسفانه موفق نشد. از طرف دیگر وظیفه شرعی اقتضا می‏کرد تا تصمیم لازم را برای حفظ نظام و اسلام بگیرد؛ لذا با دلی پرخون حاصل عمرم را برای مصلحت نظام و اسلام کنار گذاشتم.» چطور حضرت امام (ره) در جریان امور نبودند و در این نامه از تلاش دو ساله خود برای جلوگیری از ختم نشدن مساله به عزل مرحوم منتظری اشاره می‌کنند و تاکید دارند که خودشان برای مصلحت نظام و اسلام و اقتضای وظیفه شرعی «با دلی پرخون» «حاصل عمر» شان را کنار گذاشتند. مگر اینکه جنابعالی بگویید نامه ۲۶ فروردین هم از حضرت امام (ره) نیست و جعلی است! عبارات «با دلی پرخون» و «حاصل عمر» که در این نامه آمده در ابتدا و متن نامه ۶ فروردین هم آمده است و قرینه دیگری است بر اینکه نامه ۶ فروردین را هم خود حضرت امام (ره) نوشته‌اند. همچنین عبارت «حاصل عمر» در نامه ۸ فروردین هم آمده است.

چطور حضرت امام (ره) در جریان امور نبودند و نامه ۶ فروردین به گفته شما هم از نظر دستخط و هم از نظر محتوا مربوط به حضرت امام (ره) و مورد تایید ایشان نبوده است! حال آنکه مرحوم منتظری در پاسخ به نامه ۶ فروردین حضرت امام (ره) نوشته است: «پس از سلام و تحیت، مرقومه شریفه مورخ ۶/۱/۶۸ واصل شد» و حضرت امام (ره) قطعا پس از خواندن نامه استعفای مرحوم منتظری در جریان نامه ۶ فروردین قرار گرفته‌اند پس چگونه جویای چگونگی نامه ۶ فروردین نشدند؟! چطور در جریان امور نبودند که برای آگاهی نمایندگان مجلس نامه‌نگاری کردند؟ چطور در جریان امور نبودند و به نخست‌وزیر دستور برچیدن عکس‌های مرحوم منتظری را از ادارات و سازمان‌های دولتی دادند؟ حال آنکه می‌دانیم در نامه نخست‌وزیر وقت به تاریخ ۶ فروردین ۶۸ عبارت «بنا به دستور مقام معظم ولایت فقیه، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی مدظله العالی» آمده است و دیگر آنکه تاریخ این بخشنامه خود گواه دیگری بر تایید محتوا و نامه ۶ فروردین حضرت امام (ره) است. همچنین خاطرات مرحوم هاشمی‌رفسنجانی و دیگر مسئولان وقت نظام همگی تایید‌کننده نامه ۶ فروردین و محتوای آن است و حضرت امام (ره) حتی نامه ۶ فروردین را برای رسانه‌ای شدن به رادیو و تلویزیون داده بودند و با اصرار مسئولان و پافشاری مرحوم هاشمی‌رفسنجانی از انتشار آن خودداری کردند. چطور می‌شود حضرت امام (ره) در جریان امور نبوده باشند و حال آنکه تصمیم ایشان جهت رسانه‌ای شدن نامه خود گواهی بر تایید محتوا و خود نامه ۶ فروردین است؟ پس ایشان به قرائن و شواهد و ادله گوناگون که ذکر شد مطمئنا خودشان نامه ۶ فروردین را نوشته بودند و در جریان امور بوده‌اند. چگونه می‌شود این همه مستند تاریخی از حضرت امام (ره) و مواضع منتشرشده ایشان در صحیفه و رنج نامه مرحوم سید احمد خمینی و خاطرات مرحوم هاشمی‌رفسنجانی و شهادت مسئولان بلندمرتبه نظام و بخشنامه‌های اداری مسئولان وقت و حتی نامه خود مرحوم منتظری را نادیده گرفت؟ و در کمال ناباوری بر این پایه که «این نظر شخصی من است» همه‌چیز را انکار کرد؟

ب- گفته‌اید: «تاکید اصلی من روی دستخط نبود بلکه روی این مطلب بود که محتوای این دو نامه با سیره و شخصیت امام خمینی چندان سازگار نیست.» نگاهی به گفته‌های قبلی شما گواهی می‌دهد که حداقل ۳ مرتبه در سخنان خود به صراحت به دستخط و خط امام اشاره و در آن تشکیک کرده‌اید. همچنین ۴ مرتبه دیگر نیز با عباراتی نظیر: «واقعا از امام باشد»، «بعید می‌دانم از امام باشد»، «به نظر نمی‌رسد که نامه ۶/۱/۶۸ و ۸/۱/۶۸ هر دو از امام باشد» و «من بعید می‌دانم که این نامه از امام باشد» به‌طور تلویحی در نوشته شدن این نامه‌ها توسط حضرت امام (ره) تشکیک کرده‌اید. ۷ مرتبه تشکیک در دستخط و نوشته شدن نامه‌ها توسط امام (ره) در چند سطر مصاحبه اگر نشان از تاکید جنابعالی بر تشکیک در دستخط و نوشته شدن این نامه‌ها توسط حضرت امام (ره) نیست پس نشان از چه دارد؟ نکته دیگر اینکه اگر اصرار و تاکیدی روی تشکیک در دستخط امام (ره) ندارید؛ بلکه تاکیدتان بر سازگار نبودن محتوای دو نامه با سیره و شخصیت امام خمینی (ره) است می‌شود پاسخ دهید چگونه حضرت امام (ره) نامه‌ای را نوشتند که محتوای آن را قبول نداشتند و با سیره شخصیت ایشان سازگار نبوده است؟ درباره سازگار بودن محتوای نامه‌ها با شخصیت و سیره حضرت امام (ره) شما را به بررسی‌های محتوایی این متن و نیز صحیفه امام (ره) ارجاع می‌دهیم.

ج- گفته‌اید: «امام (ره) از دست آن‌ها ناراحت بودند و حکم به منع ورود آن‌ها در قوای سه‌گانه صادر و آن‌ها را از حقوق اجتماعی‌شان محروم نمودند»، تقلیل انحرافات نهضت آزادی در فهم دین و مسائل سیاسی و نیز تقلیل اشتباهات راهبردی این جریان در طول دوران پیش از انقلاب و پس از انقلاب اسلامی و همچنین تقلیل حمایت‌های بی‌دریغ و عدم فاصله‌گذاری نهضت آزادی و سران آن‌ها با منافقین و تقلیل طرفداری جدی نهضت آزادی به وابستگی کشور به آمریکا و تقلیل ارتباط و جاسوسی برخی از اعضای نهضت آزادی برای سفارت آمریکا بر اساس اسناد لانه جاسوسی به یک مساله مخالفت آن‌ها با ادامه جنگ و نتیجه‌گیری بر مبنای ناراحتی حضرت امام (ره) از این یک مساله اشتباه بزرگ و جفای به تاریخ و شخصیت امام بزرگوار است. حال آنکه می‌دانیم اعلام مخالفت نهضت آزادی با ادامه جنگ مربوط به پس از فتح خرمشهر و در سال ۶۱ است و نامه حضرت امام (ره) به آقای محتشم‌پور درباره عدم رسمیت نهضت آزادی و عدم صلاحیت آنان برای هیچ‌امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی مربوط به بهمن ماه سال ۶۶ است. امام (ره) نهضت آزادی و افراد و سران آن را به‌خوبی می‌شناختند و در طول دوران مبارزه و پس از پیروزی انقلاب اسلامی عملکرد آنان در دولت موقت و پس از آن را به‌خوبی و روشنی دیده و شناخته بودند و مطمئنا همچنان که از نامه ایشان پیداست دلایل مخالفت حضرت امام (ره) با نهضت به اصطلاح آزادی، مسائلی ریشه‌ای و عمیق است که در اندیشه و عمل این جریان ریشه دوانده بوده و هست.

تهمت ناروای دیگری که شما در این جمله به حضرت امام (ره) وارد کرده‌اید این است که امام (ره) نهضت آزادی را منع کرده از ورود به قوای سه‌گانه و آن‌ها را از حقوق اجتماعی‌شان محروم کرده‌اند! در صورتی که عبارتی که حضرت امام (ره) در نامه خود به کار برده‌اند «صلاحیت» است و پیداست که نداشتن صلاحیت امری است که به خود افراد و جریان نهضت آزادی برمی‌گردد درحالی که آنچه شما گفته‌اید متضمن این معناست که حضرت امام (ره) مانع بهره‌مندی این افراد و جریان نهضت آزادی شده‌اند و آن‌ها را از به اصطلاح حقوق اجتماعی‌شان به تعبیر شما محروم کرده‌اند!

د- گفته‌اید: «نامه ۶/۱/۱۳۶۸ مربوط به آیت‌الله منتظری نیز در شرایط سخت روحی و جسمی امام عزیز صادر شده و شامل تعابیر تندی است؛ لذا این دو نامه (منظور شما براساس حرف¬های قبلی نامه‌های ۶ فروردین ۶۸ و ۳۰ بهمن ۶۶ است) با ادبیات امام اندکی فاصله دارد و ما نباید زیاد روی آن‌ها تکیه کنیم.» اینکه شما پس از تذکر قائم‌مقام موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) و مطلب پایگاه خبری جماران در پاسخ به ادعای شما مبنی‌بر عدم شباهت متن نامه‌ها با ادبیات حضرت امام (ره) باز هم با ادبیات دیگری اصرار بر عدم مغایرت ادبیات دو نامه مذکور با ادبیات حضرت امام (ره) دارید بسیار جای تعجب است. زمانی که ادله گوناگون وجود دارد مبنی‌بر تایید نوشته شدن نامه و محتوای نوشته شده در نامه توسط حضرت امام (ره) شما بر چه اساسی اصرار دارید که ادبیات این دو نامه با ادبیات حضرت امام (ره) فاصله دارد؟ آیا صرف وجود تعابیر تند در هر متن و بیانی از حضرت امام (ره) مجوزی است که ما آن متن و بیانات را از امام (ره) ندانیم؟ چرا اصرار لجاجت‌گونه دارید بر حرف اشتباهی که بی‌پشتوانه و دلیل بر زبان رانده‌اید؟

در اینجا جهت روشن شدن مساله به ذکر دلایل متعدد جهت اثبات مورد تایید بودن محتوای نامه‌ها از سوی حضرت امام (ره) و نوشته شدن آن‌ها توسط حضرت امام (ره) می‌پردازیم.

بررسی انتساب نامه‌های حضرت امام (ره) به مرحوم منتظری مورخ ۶ و ۸ فروردین ۱۳۶۸سوای اینکه ادله واضح و روشن در انتساب هر دو نامه ۶ و ۸ فروردین به حضرت امام (ره) در بالا ذکر شد که نوشته شدن نامه‌ها توسط حضرت امام (ره) را تایید می‌کرد؛ لازم است درباره مورد تایید بودن محتوای نامه‌ها نیز بگوییم که جنابعالی گویا حتی یک بار هم این دو نامه را نخوانده‌اید. حضرت امام (ره) در نامه ۶ فروردین نوشته‌اند: «والله‏ قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده‌‏لوح می‏دانستم که مدیر و مدبر نبودید، ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزه‏‌های علمیه بودید و اگر این‌گونه کارهاتان را ادامه دهید مسلما تکلیف دیگری دارم و می‏‌دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی‌‏کنم... سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرال‌ها نریزد. از آنجا که ساده‏‌لوح هستید و سریعا تحریک می‏‌شوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد. دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه را اسرار مملکت است به رادیو‌های بیگانه بدهند. نامه‌‏ها و سخنرانی‌های منافقین که به وسیله شما از رسانه‌‏های گروهی به مردم می‏‌رسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان روحی له الفداء و خون‌های پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمک‌تان کند.» و در نامه ۸ فروردین در قبول استعفای مرحوم منتظری نوشته‌اند: «همان‌طور که نوشته‌‏اید رهبری نظام جمهوری اسلامی کار مشکل و مسئولیت سنگین و خطیری است که تحملی بیش از طاقت شما می‌‏خواهد؛ و به همین جهت، هم شما و هم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودیم، و در این زمینه هر دو مثل هم فکر می‏‌کردیم. ولی خبرگان به این نتیجه رسیده بودند؛ و من هم نمی‏‌خواستم در محدوده قانونی آن‌ها دخالت کنم... برای اینکه اشتباهات گذشته تکرار نگردد، به شما نصیحت می‏‌کنم که بیت خود را از افراد ناصالح پاک نمایید؛ و از رفت‌وآمد مخالفین نظام، که به اسم علاقه به اسلام و جمهوری اسلامی خود را جا می‏‌زنند، جدا جلوگیری کنید. من این تذکر را در قضیه «مهدی هاشمی» هم به شما دادم. من صلاح شما و انقلاب را در این می‌‏بینم که شما فقیهی باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند.» همان‌طور که می‌بینیم در هر دو نامه حضرت امام (ره) به نکات و موضوعات و مسائل مهمی اشاره کرده‌اند که به صورت مشترک در هر دو نامه موجود است و به‌طور دسته‌بندی‌شده در اینجا می‌آوریم.

۱/ بیان مخالفت خود با قائم‌مقامی مرحوم منتظری
۲/ بیان دلایل مخالفت خود با مساله قائم‌مقامی مرحوم منتظری اعم از ساده‌لوح بودن و زود تحریک شدن ایشان و خطیر بودن رهبری نظام
۳/ دستور پاک کردن بیت مرحوم منتظری از امثال مهدی هاشمی و افراد ناصالح
۴/ بیان فقیه بودن و عالم بودن مرحوم منتظری و استفاده حوزه علمیه از بحث و نظرات فقهی ایشان
۵/ مخاطب قرار دادن مردم و توضیح دادن دلیل عزل مرحوم منتظری از قائم‌مقامی رهبری بنابر انجام وظیفه شرعی و مصلحت نظام

همان‌طور که می‌بینید امهات موضوع و محتوای نامه‌های ۶ و ۸ فروردین در عزل مرحوم منتظری یکسان است و اندکی تفاوت لحن طبیعی است چراکه اولین نامه ابتدائا صادر شده است و نامه دوم حضرت امام (ره) در پاسخ به نامه آقای منتظری است که در نامه خود ابراز ارادت به حضرت امام (ره) نموده و نظر حضرت امام (ره) را پذیرفته و از سمت قائم‌مقام رهبری استعفا داده است؛ بنابراین طبیعی است که کمی لحن دو نامه با هم تفاوت داشته باشد.

نکته بعدی که دلیلی بر تایید انتساب نامه ۶ فروردین به حضرت امام (ره) از لحاظ محتوایی است؛ وجود قرائن محتوایی نامه در بیانات حضرت امام (ره) پیش از تاریخ ۶ فروردین است که از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱/ در نامه ۶ فروردین حضرت امام (ره) نوشته اند: "من کار به تاریخ و آنچه اتفاق می‏‌افتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفۀ شرعی خود عمل کنم. " و در پیام خود به مهاجرین جنگ تحمیلی در تاریخ ۲ فروردین نوشته اند: "ما باید تمام عشقمان به خدا باشد نه تاریخ. " و این هر دو اشاره دارد به سخنان مرحوم منتظری که گفته بود: "آن‌چه برای من مهم است... این‌که تاریخ چه قضاوتی می‌کند. "

۲/ در نامه ۶ فروردین حضرت امام (ره) نوشته اند: "نامه‌‏ها و سخنرانی‌های منافقین که به وسیلۀ شما از رسانه‌‏های گروهی به مردم می‏‌رسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان روحی له الفداء و خون‌های پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید" و در پیام خود به مهاجرین جنگ تحمیلی در تاریخ ۲ فروردین نوشته اند: " کسانی که از منافقین و لیبرال‌ها دفاع‏‎ ‎‏می کنند، پیش ملت عزیز و شهید دادۀ ما راهی ندارند. اگر ایادی بیگانه و ناآگاهان گول‏‎ ‎‏خورده که بدون توجه بلندگوی دیگران شده اند، از این حرکات دست برندارند، مردم ما‏‎ ‎‏آن‌ها را بدون هیچ گونه گذشتی طرد خواهند کرد. "

۳/ در نامه ۶ فروردین حضرت امام (ره) نوشته اند: " من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشم‏ پوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بسته‌‏ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمی‏‌دارم. " و در پیام خود به مهاجرین جنگ تحمیلی در تاریخ ۲ فروردین نوشته اند: " من بار‌ها اعلام کرده ام که با هیچ کس در هر مرتبه‌ای که باشد عقد اخوت نبسته ام. ‏‎ ‎‏چهارچوب دوستی من در درستی راه هر فرد نهفته است. دفاع از اسلام و حزب الله اصل‏‎ ‎‏خدشه ناپذیر سیاست جمهوری اسلامی است. "

۴/ در نامه ۶ فروردین حضرت امام (ره) نوشته اند: "از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرال‌ها و از کانال آن‌ها به منافقین می‏‌سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آیندۀ نظام را از دست داده‌‏اید. شما در اکثر نامه‌‏ها و صحبت‌ها و موضعگیری‌هایتان نشان دادید که معتقدید لیبرال‌ها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. " و در پیام خود به مهاجرین جنگ تحمیلی در تاریخ ۲ فروردین نوشته اند:"اگر بتوانند با نیروی نظامی، اگر نشد، با نشر فرهنگ مبتذل‏‎ ‎‏خود و بیگانه کردن ملت از اسلام و فرهنگ ملی خویش و اگر هیچ کدام از این‌ها نشد، ‏‎ ‎‏ایادی خودفروختۀ خود از منافقین و لیبرال‌ها و بی دین‌ها را که کشتن روحانیون و افراد‏‎ ‎‏بیگناه برایشان، چون آب خوردن است و در منازل و مراکز ادارات نفوذ می‌دهند که شاید‏‎ ‎‏به مقاصد شوم خود برسند؛ و نفوذی‌ها بار‌ها اعلام کرده اند که حرف خود را از دهان‏‎ ‎‏ساده اندیشان موجه می‌زنند. " و در پیام خود به روحانیون و طلاب که به منشور روحانیت معروف است در تاریخ ۳ اسفند ۶۷ نوشته اند: "نباید برای رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهارنظر‌ها و ابراز عقیده‏ها به گونه‏ای غلط عمل کنیم که حزب الله‏ عزیز احساس کند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولی‏اش عدول می‏کند. تحلیل این مطلب که جمهوری اسلامی ایران چیزی به دست نیاورده و یا ناموفق بوده است، آیا جز به سستی نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمی‏شود؟! تاخیر در رسیدن به همۀ اهداف دلیل نمی‏شود که ما از اصول خود عدول کنیم. "

۵/ در نامه ۶ فروردین حضرت امام (ره) نوشته اند: "والله‏ قسم، من با نخست‏ وزیری بازرگان مخالف بودم، ولی او را هم آدم خوبی می‏‌دانستم. والله‏ قسم، من رای به ریاست جمهوری بنی‌‏صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم. " و در پیام خود به روحانیون و طلاب که به منشور روحانیت معروف است در تاریخ ۳ اسفند ۶۷ نوشته اند: "من امروز بعد از ده‌سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچون گذشته اعتراف می‌کنم که بعضی تصمیمات اول انقلاب در سپردن پست‌ها و امور مهمه‌ی کشور به گروهی که عقیده‌ی خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشته‌اند، اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن به راحتی از میان نمی‌رود؛ گرچه در آن موقع هم من شخصا مایل به روی کار آمدن آنان نبودم، ولی با صلاحدید و تایید دوستان قبول نمودم. "

نامه حضرت امام (ره) به آقای محتشمی‌پور درباره عدم صلاحیت نهضت آزادی مورخ ۳۰ بهمن ۱۳۶۶
در پاسخ به ادعای شما مبنی‌بر جعلی بودن این نامه و ناسازگار بودن محتوای این نامه با سیره و شخصیت امام (ره) لازم است بدانید که نهضت آزادی پس از ارتحال حضرت امام خمینی (ره) این ادعا را علیه مرحوم حاج احمد خمینی مطرح کرد و با طرح جعلی بودن نامه‌ها به قوه قضائیه شکایت برد که درنهایت نیز کارشناسان دادگستری با بررسی دستخط نامه و اعلام نظر کارشناسی بیان کردند که دستخط نامه متعلق به حضرت امام (ره) است و ادعای نهضت آزادی توسط دادگاه رد شد و مرحوم ابراهیم یزدی هم به دلیل نشر اکاذیب و توهین محکوم شد که با گذشت موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، یزدی تنها به پرداخت جزای نقدی محکوم شد. در بررسی محتوایی نامه هم می‌توان مواردی را ذکر کرد که مفاهیم و تعابیر به کار برده شده در نامه امام (ره) به آقای محتشمی‌پور قبل و بعد از صدور آن نیز در بیانات و نوشته‌های امام (ره) وجود دارد که از جمله آن به چند نمونه زیر اشاره می‌کنیم.

۱/ حضرت امام (ره) در نامه خود به آقای محتشمی‌پور منافقین را «فرزندان عزیز مرحوم بازرگان» خوانده‌اند. حضرت امام (ره) پیش از این نامه در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۳۶۰به ائتلاف منافقین و نهضت آزادی از اول اشاره کرده و فرموده بودند: «با این‌ها ما چه بکنیم؟ با این مقدس‌هایی که از این‌ها پشتیبانی می‌کنند و با هم ائتلاف کردند و با منافقین هم از اول ائتلاف داشتند، با این مسلمان‌های نمازخوان ما چه بکنیم؟»

۲/ حضرت امام (ره) در نامه خود نوشته‌اند: «پرونده این نهضت و همین‌طور عملکرد آن در دولت موقت اول انقلاب شهادت می‌دهد که نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکاست و در این‌باره از هیچ‌کوششی فروگذار نکرده است و حمل به صحت اگر داشته باشد، آن است که شاید آمریکای جهانخوار را -که هرچه بدبختی ملت مظلوم ایران و سایر ملت‌های تحت سلطه او دارند از ستمکاری اوست- بهتر از شوروی ملحد می‌دانند و این از اشتباهات آنهاست.» و در پیام خود به روحانیون و طلاب که به منشور روحانیت معروف است در تاریخ ۳ اسفند ۶۷ درباره نهضت آزادی نوشته‌اند: «و الان هم سخت معتقدم که آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمامی اصولش و حرکت به‌سوی آمریکای جهانخوار قناعت نمی‌کنند؛ در حالی که در کار‌های دیگر نیز جز حرف و ادعا هنری ندارند. امروز هیچ تاسفی نمی‌خوریم که آنان در کنار ما نیستند چراکه از اول هم نبوده‌اند. انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتماد‌های فراوان خود را به گروه‌ها و لیبرال‌ها می‌خوریم.»

۳/ حضرت امام (ره) در نامه خود نوشته‌اند: «ضرر آن‌ها به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بی‌مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تاویل‌های جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهک‌های دیگر حتی منافقین این فرزندان عزیز مهندس بازرگان بیشتر و بالاتر است. نهضت آزادی و افراد آن از اسلام اطلاعی ندارند و با فقه اسلامی آشنا نیستند، از این جهت گفتار‌ها و نوشتار‌های آن‌ها که منتشر کرده‌اند مستلزم آن است که دستورات حضرت مولی‌الموالی امیرالمومنین را در نصب ولات و اجرای تعزیرات حکومتی که گاهی برخلاف احکام اولیه و ثانویه اسلام است، برخلاف اسلام دانسته و آن بزرگوار را –نعوذبالله- تخطئه بلکه مرتد بدانند یا آنکه همه این امور را از وحی الهی بدانند که آن هم برخلاف ضرورت اسلام است.» و در سخنرانی خود در تاریخ ۱۰ اسفند ۵۷ خطاب به دولت موقت فرموده‌اند: «من باید به مصادر امور بگویم که، اخطار کنم که، اینقدر ضعف نفس به خرج ندهید! دنبال این نباشید که فرم غربى پیدا کنید. بیچارگى ما این است که دنبال این هستیم که فرم غربى پیدا کنیم، دادگسترى ما دادگسترى غربى باشد، قوانین ما قوانین غربى باشد. اینقدر ضعیف‌النفس نباشید! ما قانون غنى داریم؛ ما قانون الهى داریم. آنهایى که فرم غربى را بر فرم الهى ترجیح مى‏دهند، این‌ها از اسلام اطلاع ندارند. آنهایى که مى‏گویند نمى‏شود اسلام را در این زمان پیاده کرد، براى این [است‏]که اسلام را نشناخته‏اند؛ نمى‏فهمند چه مى‏گویند.»

۴/ گفته‌اید: «در واقع حرف من این بود که‌ای کاش این دو نامه از امام خمینی نمی‌بود و جعلی بود، ولی اکنون که موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی آن را اصیل می‌داند ما نیز می‌پذیریم، ولی معتقدیم باید محتوای این دو نامه را با توجه به شرایط زمان نگارش آن در نظر گرفت و مثلا در مورد حکم نهضت آزادی آن را موقت تلقی کرد نه دائمی»، اینکه درنهایت اعتراف کرده‌اید ادعای جعلی بودن نامه‌ها رویا و آرزوی شخصی‌تان بوده که رنگ واقعیت و حقیقت ندارد؛ خوب است، اما تلاش‌تان برای ساخت امامی که خود می‌پسندید تلاش مذمومی است که منجر به تحریف امام (ره) می‌شود. موقتی خواندن و دانستن عدم صلاحیت ذکر شده توسط حضرت امام (ره) برای نهضت آزادی تحریف آشکار دیگری است که شما نسبت به حضرت امام (ره) مرتکب شده‌اید. حضرت امام (ره) با ذکر ادله تاکید فرموده‌اند که «نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ‌امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند» و برای این عدم صلاحیت هیچ تاریخ پایانی را ذکر نکرده‌اند و نگفته پیداست که برای رفع عدم صلاحیت افراد و گروه‌ها خود باید دست به کار شوند و شرایط و صلاحیت لازم را کسب کنند و اگر کسانی می‌خواهند تاریخی برای پایان این عدم صلاحیت بیابند با توجه به سیره و شخصیت حضرت امام (ره) روشن می‌شود که الغای این عدم صلاحیت زمانی خواهد بود که این جریان و افراد آن و وابستگان به آن به‌طور علنی و آشکار از اشتباهاتی که مرتکب شده‌اند تبری جسته و شیوه و مرام و اندیشه و عمل خود را اصلاح کنند و درصدد برطرف کردن دلایل ذکر شده توسط حضرت امام (ره) مبنی‌بر عدم صلاحیت‌شان برآیند تا دیگر دلایل ذکر شده در عدم صلاحیت آنان توسط حضرت امام (ره) بر آنان صدق نکند و مصداق بارز این مساله در سیره و شخصیت حضرت امام (ره)، آنجاست که حضرت امام (ره) درباره ارتباط با آمریکا فرموده اند: «با آمریکا روابط ایجاد نخواهیم کرد، مگر اینکه آدم بشود و از ظلم کردن‏‎ ‎‏دست بردارد.» در پایان هر چند امیدی نداریم که جنابعالی به اشتباهات متعدد و مکرری که در این موضوع مرتکب شده‌اید، اعتراف کرده و شجاعانه با بیان آن از ساحت ملکوتی امام راحل عظیم‌الشان و مردم ایران عذرخواهی کنید اما پیشنهاد می‌کنیم که برای آنکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید شاید خداوند کمک‌تان کند.

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار