به گزارش خبرنگار حوزه رفاه و تعاون گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، خیلی یکدفعهای شد، سفر را میگویم، آن هم سفری از نوع امدادی و بحرانی اش، از نوع سیل، ویرانی و گرفتاری در آب.
قرار بر این شد تا هلال احمریها خبرنگاران را در این سفر یکروزه همراهی کنند. همراهی کنند تا نکند ما آموزشی برای زمان بحران ندیده ایم، در وسط میدان، ندانیم چه کنیم و دچار بحران شده و بعد خودمان تیتر یکی از خبرهایمان شویم.
قبل از ورود به منطقه سیلزده، چکمههای غرضی و عاریتی را که گرفتیم، سوار بر یک وانت بار به سمت آق قلا پیش رفتیم. از همان نزدیکیهای شهر در قسمتهای کناری جاده، آب یا همان سیلاب جریان داشت و در بعضی قسمتها هم آب ساکن مانده بود.
زمانی که به شهر آق قلا رسیدیم، بومیان منطقه اطرافمان جمع شدند، آنها میگفت: " اینجاها پر از سیلاب بوده، از وقتی که جاده را خراب کردن آب از این قسمت تخلیه شد ".
در راه یک تانک به همراه چندین نفر، جلوتر از ما حرکت میکرد، تانکی که از شکل نظامی خود برای ورود به سیلاب استفاده میکرد.
به عیدگاه آق قلا رسیدیم. محلهای که هر چه جلوتر میرفتیم عمق سیلاب بیشتر میشد. گاهی به مردم دست تکان میدادیم و با آنها در مورد وضعیتشان صحبت میکردیم. البته اوضاعشان کاملا مشخص بود. خانمی که در حال راه رفتن در سیلاب بود میگفت " آب امروز بالاتر آمده، زندگی همه ما زیر آب ِ. ".
عمق سیلاب که بالاتر آمد، وانت دیگر نمیتوانست جلوتر برود. اینجا باید یا قایق داشته باشی یا تراکتور و کامیون، وگرنه دل زدن به سیلاب سخت است و نامطمئن.
آنهایی که تراکتور دارند یا مسافر این ارابه شده اند، همانند فاتحان به ما در سیلاب ماندهها نگاه میکردند و دست تکان میدادند.
اما از بالای وانت نه میشد با مردم خوب صحبت کرد و نه راه حل معادله یک گفتگوی صمیمی بود.
برای ما نابلدها و نرفتههای داخل سیلاب، رفتن بدون چکمه سختتر بود، بنابراین، همان چکمههایی که خارج از شهر تحویلمان داده بودند و قول پس دادنش را هم گرفتند؛ پوشیدیم.
اولین قدمی که بیرون گذاشتم، آب ۵ سانت عمق داشت و شکوه زمخت سیلاب به چشمم نیامد و اصلا فکر نمی کردم که جلوتر آب بیشتر باشد. اما همینکه شروع به راه رفتن و پیشروی به سمت جلو کردم،آب ۱۰ سانت، ۲۰ سانت، ۳۰ سانت و ۴۰ سانت... رسید. قدمهایی که به سختی برداشته و با صدای پرش ذرات آب به اطراف روی زمین گذاشته میشد.
همینجا بود که کمی مکث و دور و اطرافم را نگاه کردم، و زیر پایم که روزی خیابانی بود و محلهای و شاید گذر مسافری بود، اما حالا برای هر قدم برداشتن باید جانب احتیاط را رعایت کرد، آن هم برای ما مسافران تازه از راه رسیده. چرا که گاهی یک گودال، جوی یا پلی زیر پایت را خالی میکرد. به نظرم راه رفتن در سیلاب و آب هم اصول و قواعدی دارد. قواعدی که اگر قرار باشد چندین روز در میان آب و سیلاب زندگی کنی، یاد گرفتنش اجتناب ناپذیر است.
تا جایی که ما جرات کردیم و جلو رفتیم عمق آب به ۵۰ سانتیمتر رسید، آن هم ۱۰ روز پس از شروع سیل.
سیلاب در ظاهر ساکن بود، اما در قسمتهایی جریان آبی که به ساق پا میخورد، کاملا حس میشد.
روبرویم چند پسر بچه در جایی که عمق سیلاب کمتر بود، با بازی، نوروز سیلزده شان را سپری میکردند.
غالبا اینجا مردان را بیشتر از زنان در کوچهها و خیابانهای سیلزده میبینی. برخی از مردان اهل و عیالشان را در منطقهای امن اسکان دادند و خود به شهر آمده بودند تا به اصطلاح اوضاع را بررسی کنند، که این مهمان ناخوانده و سین دعوت نشده هفت سینشان کی قصد رفتن دارد؟!
برخی از دکانها و مغازهها هنوز باز هستند، اما نه برای خرید و فروش، صاحبانشان برای سرکشی میآیند تا ببینند سیلاب سرکش تا کجای قفسههای لباس و کتاب و اجناسشان بالا آمده.
مغازه اسباب بازی فروشی که زن و مرد جوانی صاحب آن بودند. زن به سمت من آمد و گفت: " تمام سرمایه زندگی ما زیر ِ آب است. شیشههای مغازه را دیروز حجم زیاد سیلاب شکسته. نمیدانم تا کی این وضعیت ادامه داره"
آخوند یارعلی، یکی از همان اهل سنتهای آق قلایی است، پیرمردی ۶۰ ساله با لباس مخصوص ترکمن ها، صاحب کتابفروشی که کتابها و وسایل تحریر را تا بالای سقف دکانش چیده و قفسههای پایینی راهم خالی کرده بود. میگفت: " تا به حال چنین بارندگی ندیدم، پدران ما هم چنین چیزی ندیدن" .
با اینکه نگران حال ِ. کتاب هایش بود، اما شکر خدا از دل بر زبانش جاری میشد.
موقع برگشت به رسم مهمان نوازی همیشگی خود، با اصرار هدیهای به ما داد و میگفت، " هیچ کس نباید هدیه من را قبول نکند".
سخاوت و منشی خاص، که حتی سیلاب و مشکلاتش، نتوانسته این خصلت را از این اهالی بگیرد.
اینجا مردم زندگی شان در معرض سیلاب است. سیلی که یک روز آمد و حالا ماندگار شده. اکثر مردم وسایلشان در بین آب قرار گرفته و دیگر قابل استفاده نیست.
مردم از لحاظ خورد و خوراک مشکلی ندارند و دغدغه آنها تنها فروکش کردن و رفتن سیلاب است. دیوار خانهها، بالاتر از عمقِ سیلاب روز اول، دچار نم گرفتگی شده و تخریب منازل آنها را تهدید میکند. این بخشی از صحبتهای مردمی است که با آنها صحبت کردیم.
مقصد بعدی ما از آق قلا به سمت گمیشان است. منطقهای که حالا با ورود سیلاب، گویی در محاصره آب قرار گرفته است.
دسترسی که تنها از طریق بالگرد امکان پذیر بود و از آن ارتفاع میشد تمام زمینهای سیلاب زده را دید.
در گمیشان مشکل مردم الان ورود سیل به منطقه آن هاست. سیلابی که از آق قلا آمده و قصد رفتن و رسیدن به دریا را دارد؛ و دوباره قصه ۱۰ روز پیش آق قلا در گمیشان تکرار میشود.
نیروهای امدادی هم از شهرهای مختلف به خصوص استان گلستان و مازندران، خود را به این منطقه رساندهاند. یکی از آنها میگفت" برای توزیع بستههای غذایی بین مردم، در قسمتهایی تا کمر هم داخل سیلاب میرویم".
این یک روایت خیلی کوتاه از یک روز در منطقه سیلزده آق قلا و گمیشان است. امروز مشکل شهرستانهای گمیشان و آق قلا در استان گلستان فقط سیل و آب گرفتگی نیست، بلکه با تداوم سیلاب وضعیت مردم آسیب دیده و متاثر از سیلاب از شرایط اضطراری عمومی به شرایط اضطراری پیچیده تبدیل شده است.
وضعیتی که برای برون رفت از آن، به اقدام سریعتر و تخصصیتر همه ارگانها نیاز دارد.
انتهای پیام/