اخیرا اخباری مبنی بر حضور جمعی از هنرمندان در مهمانیهای سفارتخانههای اروپایی در تهران منتشر شد.
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، اغلب این هنرمندان از سلبریتیها و چهرههای شناخته شده عرصه تئاتر وسینما بودند؛ که در یک مهمانی مجلل به سبک غربی واروپایی شرکت داشتند. آن هم در این برهه حساس که مردم با صدها مشکل دست بهگریبانند ودر حال مقاومت؛ ازیکسو تحریمهای ناجوانمردانه آمریکا و همدستانش و از سوی دیگر بلایای طبیعی و ... اینان مدعی هستند که برای مردم کار هنری میکنند و مثلا میخواهند از درد آنان و جامعه بگویند و خود را پیش قراولان فرهنگ و هنر واندیشه میدانند!
در این مهمانی نیز انواع مکولات و مشروبات الکلی و موارد دیگر از مخدرات ومنشئات -شما بخوانید نشئه جات- به همراه مقادیر متنابهی خانم با سر و وضع آنچنانی یافت میشد. اما مهمترین بخش این میهمانی حضور مدعوین خارجی از سفارتخانهها یا کنسولگریهای کشورهای اروپایی مانند انگلستان، هلند و... بود.
هرچند که ما سعی کردیم با کمی طنز، تلخی و هولناکی این اتفاق را کمرنگ نمائیم، اما با خروارها عسل هم نمیتوان این خبر را هضم کرد. موضوع تنها گرفتن یک میهمانی نیست، مسئله حضور کارداران یا مسئولین سفارت خانهها یا کنسولگریهای کشورهای اروپایی است. سؤال اینجاست که چرا در اکثر یا تقریبا در همه این میهمانیها حضور پر رنگ این افراد که مسئولیت سفارتی وکنسولی وکارداری دارند مشهود است؟ و سؤال مهمتر اینکه این هنرمندان چه سر و سری با این افراد و کشورهای مطبوع شان دارند؟ چرا علی رغم همه مسائلی که ممکن است حضور این کارداران و مسئولین سفارتی در این میهمانیها برایشان ایجاد کند آنها همه این مشکلات و مسایل را به جان میخرند، اما در این میهمانیها شرکت میکنند؟ چرا حضور مستمر و تاثیرگذارشان در این میهمانیها برایشان مهم است؟
ما سالهاست که داریم از همین زاویه ضربه میخوریم؛ آنچه مقام معظم رهبری مبنی بر خطر نفوذ فرهنگی میخوانند. ایشان مکرر در خصوص مقابله جدی، مستمر و تاثیرگذار در برابر نفوذ تأکید میکنند، اما کو گوش شنوا؟
به راستی چرا عرصه همواره برای کارگزاران نفوذی فرهنگی باز است؟ بارها در جلسات و پیرو آن در نوشتهها متذکر شدهایم که اتاقهای فکر وجود دارد و هدایتش نیز به دست این نفوذیها و شبه روشنفکران غرب زدهای است که از درون همین سفارتخانهها و وابستههای فرهنگی هنریاشان هدایت میشود. اما باز کو گوش شنوا و چشم بینا و «بصیرت» بالا؟
بگذارید برایتان بگویم که اینان چگونه عمل میکنند:
مثلا به یکبار همه میبینیم که در یک یا دو یا حتی سه فصل هنری بر صحنههای تئاتر اکثر موضوعها در خصوص خیانت است. در فصل بعدی موضع عوض شده و روابط ضربدری و چند سویه بین زوجین مطرح میشود. در فصل بعد عشقهای چند سویه و مثلثی و مربعی و... یا نمایشهایی در خصوص مسایل سیاسی علیه انقلاب و یا همجنسگرایی و دگرباشان جنسی و... اینان حتی پا را فراتر مینهند و نمایشنامههایی از نویسندههای مطرح ومشخص دنیا که در زمینههای دگرباشی و ضد دین و مذهب، موضوعهای جنسی، سبکهای به اصطلاح مدرن و یا شیوههایی مانند تئاترشقاوت وحشت آنتوان آرتور، تئاتر مرگ که موضوعهای خاص را مطرح میکند و ... استفاده میکنند. درست به همین دلایل است که میبینید به یکباره مثلا تب کار کردن روی نمایشنامههای نویسندگانی مشخص، چون پینتر، دیوید ممت، تادوش کانتو، پازولینی، وودی آلن، تئاتر سادیسمی و جنون شهوانی مارکی دوساد و... در میگیرد و همه روی یک یا دو نمایشنامه نویس از این دست متمرکز میشوند؛ و یا حتی شیوه و سبک خاصی به یکباره بین همه رایج میشود و...
مثلا یک مدت بودیسم و کار روی موضوعهایی از این دست رایج شده بود و یا برداشت از داستانها و رمانها و نمایشنامهها و فیلمهایی خاص که البته همه موارد در آن محفلها برنامهریزی وتعیین میگردند. پر واضح است که همه اینها به یک یا چند اتاق فکر وابسته است و از آنجا بیرون میآید. باید گفت که این روند سالهاست ادامه دارد و متاسفانه ادامه خواهد داشت. چون هنرمندان ارزشی و کارهایشان در موضع ضعف هستند و از آنها حمایتهای لازم و کافی مادی و معنوی به عمل نمیآید. باید گفت؛ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
این وابستههای فرهنگی هنری، مخفیانه و در پس پرده امکانات مورد نیاز و بودجههای این نمایشها را میپردازند و خط و خطوط فکری و هنری لازم را ارائه میدهند و اهداف خاص خود را نیز مشخص کرده و نشانه گذاری میکنند. اینان حمایتهای لازم را انجام میدهند و ازهیچ هزینهای امتناع نمیورزند.
همین کارها هستند که از سوی این وابستهها به کشورهای مطبوع خود فرستاده شده و توسط آنان شرایط حضور در جشنوارههای خارجی و اروپایی مهیا شده و به آن فستیوالها دعوت میشوند و به اشاره و سفارش آنها جوایزی نیز دریافت مینمایند. بدین ترتیب این هنرمندان به اصطلاح لانسه شده و از دید هنرمندان داخلی بعضا آرام آرام به جرگه حرفه ایها وچهرهایهای بینالمللی میپیوندند. حتی شرایط تحصیلشان هم در آن کشورها و دیگر کشورهای اروپایی به سادگی فراهم میشود؛ و سپس با کارهای مشترک در جشنواره تئاتر فجر شرکت داده میشوند و، چون مسئولین جشنواره نیز از همین دوستان و از همین جمعند و با یکدیگر ارتباط داشته و دارند به راحتی لابی میکنند و موضوعهای مد نظر را در جشنواره فجر به صحنه میبرند.
از سویی اینان یعنی بعضی از دوستان مسئول در تئاتر و در جشنواره که دستی از نزدیک برآتش دارند متون ارزشی و هنرمندان ارزشی را به راحتی رد کرده و تقریبا از چرخه حذف مینمایند.
خب با حذف هنرمندان ارزشی و متعهد و اندیشمند، عرصه هرچه بازتر و خالیتر میماند برای این هنرمندانی که در همین محافل و میهمانیها در رفت وآمد هستند و با این کاردار و آن سفارتخانه در ارتباطند و به خارج میروند و میآیند. حالا اینان تبدیل میگردند به روشنفکران و اساتید جامعه فرهنگی و هنری و تئاتری کشور و الگویی برای جوانان و نوجوانان و هنرمندان و دانشجویان این رشتههای هنری. اینها همچنان از سوی سفارتخانهها حمایت میشوند و به نوبه خود به جذب استعدادها برای آنان میپردازند واین چرخه ادامه پیدا میکند.
بیشتر بخوانید:از نمایش همجنسگرایی تا قبح زدایی از شرابخواری در تئاتر «کشتن کفتر چاهی» + فیلم
برای مسئولان ما، تئاتر اهمیتی بسیار کمتر از سینما دارد. اما کشورهای غربی خلاف این را اعتقاد دارند و به همین دلیل هم روی تئاتر سرمایهگذاریهای بالایی انجام میدهند تا اهداف از پیش تعیین شدهای را پیش ببرند. چون تئاتر تاثیر گذار است؛ برای اینکه زنده است و نفس به نفس با مخاطب، برای اینکه در لحظه است و سینما هرگز این قدرت را ندارد و نخواهد داشت. غربیها قرن هاست که به این قدرت شگفت انگیز و سحر گونه تئاتر پی بردهاند و از آن بهرهها میبرند؛ اما متاسفانه مسئولین ما هنوز متوجه این مهم نشدهاند و هنوزکه هنوز است اندر خم یک کوچهاند.
با یک حساب سر انگشتی میبینید که تئاتر چه تاثیر شگرفی فقط به لحاظ کمی میتواند در جامعه داشته باشد. فرض بفرمائید نیمی از نمایشها، نمیگویم ۸۰ یا ۹۰ درصد؛ اصلا ۳۰ درصد از نمایشهایی که اجرا میشود در راستای اهداف غربیها باشد. به دیگر سخن از ۲۰۰ تئاتری که هر روز روی صحنه میرود ۶۰ نمایش؛ حال هر نمایش اگر فقط به طور متوسط ۲۰۰ تماشاگر در هرشب داشته باشد -توجه بفرمائید نمایشهایی هستند که بیش از ۵۰۰ تماشاگر در هر شب دارند- در یک ماه میشود شش هزار نفر، این را اگر ضربدر ۶۰ نمایش بکنیم میشود ۳۶۰ هزار نفر، یعنی در ماه این تعداد نفر از نمایشها دیدن میکنند. البته ما دست پایین را گرفتیم، این را ضرب در تعداد ماههای سال بکنید یعنی ۱۲ ماه میشود بیش از چهار میلیون نفر و این آمار کمی نسیت. آمار نگرانکننده و هراس انگیزی است! این تازه فقط یک حساب سرانگشتی درسطح پایتخت است یعنی تهران بزرگ، اگر کل ایران را در نظر بگیریم وحشتناکتر هم خواهد شد. میبینید چه سرمایهگذاریهایی در خصوص تهاجم فرهنگی، هنری، فکری، مذهبی و... انجام میدهند.
اینها با ارائه ایدهها وموضوعهای خاص به این هنرمندان مثلا روشنفکر و البته تامین تمامی هزینه هایشان به صورت حمایت از کارهای فرهنگی هنری در راستای ارتباط فرهنگی هنری بین کشورها از طریق کارداران فرهنگی هنری اشان اخلاقیات، معنویات، سنتها و آئین و باورها، روابط اجتماعی وروابط بین زوجین، شکستن تابوهای فکری وعقیدتی ومذهبی واخلاقی و فردی واجتماعی، ایجاد و تشریح روابط باز و بدون حدود، تعریف دیگر گونه از غیرت و مردانگی و زنانگی، ریختن قبح روابط چند سویه و ضربدری، ایجاد شک و شبه بین زوجین و خانوادهها و سست کردن بنیان خانواده از طریق ایجاد شک و رفتارمتقابل تلافی جویانه بین افراد و دوستان و زوجین و فامیل و شکستن قبح این روابط، سست نمودن بنیانهای اجتماعی و خانوادگی وفرهنگی و هنری و دینی ومذهبی و سنتی و... و پوسیده و خرافی جلوه دادن وکهنه و قدیمی انگاشتن اینها و... با این حساب فکر کنم خودتان متوجه شده اید که ما و همه چیزمان را هدف گرفتهاند و گرنه یک میهمانی چندان محلی ازاعراب ندارد.
جالب اینجاست که در اکثر موارد برخی مسئولین ازاین هنرمندان و آثارشان به بهانه فروش بالا و سلبریتی بودن و جذب مخاطب و. حمایتهای مادی و معنوی واجرایی و اداری نیز به عمل میآورند!بنابراین بایدگفت این میهمانیها به مثابه اتاق فکر و محافل نفوذ فرهنگی و محملی برای پرورش نفوذیها و روشنفکرنماهای هنری و فرهنگی است. به دیگر سخن، دست آویزی جهت آشنایی با هنرمندان و ایجاد رابطه و البته عملیاتی کردن و هدایت و اجرایی نمودن ایدهها و طرحهایی است که مستقیما در راستای ناتوفرهنگی وتهاجم فرهنگی، هنری، فکری، دینی، اخلاقی و.. بیگانگان و دشمنان نسبت به ایران اسلامی و کشور عزیزمان و ایضا مسموم نمودن و منحرف کردن قشر جوان ونوجوان کشورگام بر میدارد.
سفارتخانهها با این مهمانیها و دعوت از هنرمندان ایرانی میخواهند از نزدیک حاصل کار خود را ببینند و از مطالعات میدانی و محیطی واقعی نیز بیبهره نمانند تا بتوانند دیگر ایدهها و طرح هایشان را نسبت به زمان و فضای حاکم بر جامعه ارائه دهند و این بسیار برایشان حائز اهمیت است که جمعهای این چنینی را به وجود آورند.
منبع:کیهان
انتهای پیام/
چرا نظارت نیست ؟ چرا برخورد قانونی نمی شود ؟ چرا همیشه زود دیر می شود ؟ چرا همیشه نوشدارو بعد از مرگ سهراب میرسد ؟