به گزارش خبرنگار گروه استانهای باشگاه خبرنگاران جوان از اهواز، در قلب اهواز که هنوز هم عطر دوران ۸ سال دفاع مقدس در کوچه پس کوچه آن به مشام میرسد، صدای قرائت دعای پرفیض ندبه هم نوا با امام زمان (عج) به گوش میرسد.
دعایی که انتظار و درخواست ظهور صاحب الامر و زمان را فریاد میزند و روح را صیقل میدهد از منزل شهید سید ضیاءالدین سید صدر که خود جاویدالاثر است، اما هر صبح جمعه که از منزلش که وقف و تبدیل به حسینیه شده، گوش را نوازش میدهد.
این شهید والامقام، صبحهای جمعه، درب خانه را به رسم مهمان نوازی و میزبانی از همرزمانش میگشاید و مهمانان بنا به سنتی که با خود از جبهه آورده اند برای قرائت دعای ندبه گرد هم میآیند.
سید باقر احمدی ثنا همرزم شهید سید ضیاءالدین سید صدر در گفتوگو با خبرنگار گروه استانهای باشگاه خبرنگاران جوان از اهواز، گفت: شهدا و رزمندگان در دوران ۸ سال دفاع مقدس دورهم جمع میشدند، به خانواده شهدا سر میزدند و دعای ندبه را در جمعی صمیمی و با خلوص نیت میخواندند و پس از گذشت سالها از آن دوران به این آیین حسنه پایبند هستند و در این حسینیه حضور به هم میرسانند.
وی با بیان اینکه شهدا همیشه حضور دارند و ما توان دیدن آنها را نداریم، افزود: اینکه هر هفته ما توفیق شرکت در این مراسم معنوی را پیدا میکنیم، تاثیر حضور شهدا و تدوام این جلسات و برنامهها به دلیل همراهی همیشگی شهدا با ما است.
یکی دیگر از همرزمان این شهید جاویدالاثر در گفتوگو با خبرنگار گروه استانهای باشگاه خبرنگاران جوان از اهواز، با بیان اینکه زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست اظهار کرد: حضور در این برنامههای معنوی باعث میشود که ما رشادتهای شهدا، رزمندگان و جانبازان را هیچ وقت فراموش نکنیم. ما باید راهشان را ادامه دهیم، چرا که آنها برای آرامش امروز ما جان خود را فدا کردند.
یکی دیگر از همرزمان شهید سید صدر که در مراسم دعای ندبه حضور داشت در گفتوگو با خبرنگار گروه استانهای باشگاه خبرنگاران جوان از اهواز، با اشاره به حضور این شهید جاویدالاثر در عملیات رمضان گفت: با شهید سید ضیاءالدین در یک پایگاه بسیج بودیم که برای عملیات به جبهه اعزام شدیم، به آنجا که رسیدیم بعد از مدتی دیدیم که از عملیات خبری نیست و از آنجایی که میتوانستیم در پشت جبهه نیز کمک کنیم، به عنوان فرمانده دسته خودمان تصمیم به برگشت گرفتیم. با رفتن دسته ما ممکن بود نظم گردان و برنامه ریزی تا بهم بریزد. فرماندههای ارشد که بیشتر از ما تجربه و اطلاعات داشتند با رفتن ما مخالفت کردند. ما گفتیم که اگر قرار نیست عملیاتی باشد ما به شهر برگردیم. وقتی ما تصمیم به برگشت گرفتیم یکی از کسانی که با ما مخالفت کرد شهید سید صدر بود، وی معتقد بود که من به جبهه آمده ام و دیگر هم برنمی گردم و همین جا میمانم.
وی تاکید کرد: شهید سید صدر فقط برای رضای خدا و به خاطر خدمت به جبهه و پیروی از دستور حضرت امام (ره) به جبهه رفته بود.
این همرزم شهید درخصوص سایر فعالیتهای شهید سید صدر اذعان داشت: دفاع مقدس دوران خاصی بود و مردم مشکلات زیادی داشتند. بچههای مسجد فعالیتهای مختلفی را در زمینه امدادرسانی به مردم انجام میدادند. شهید سید صدر هم در کنار این فعالیت ها، در اقداماتی از جمله توزیع اقلام مصرفی حضور داشت.
یکی از بستگان این شهید در گفتوگو با خبرنگار گروه استانهای باشگاه خبرنگاران جوان از اهواز، درخصوص فعالیتهای قبل از شهادت وی گفت: قبل از رفتن به جبهه کارهای خیریه میکرد، به مناطق محروم کمک رسانی میکرد و در مسجد نیز فعالیتهای فرهنگی انجام میداد.
یکی از دوستان این شهید والامقام در گفتوگو با خبرنگار گروه استانهای باشگاه خبرنگاران جوان از اهواز، درخصوص ویژگیهای شخصیتی این شهید تصریح کرد: وی فردی آرام و بسیار با اخلاق بود و در عملیات والفجر مقدماتی نیز در کنار این شهید توفیق رزم داشتم و بزرگواری، عزت نفس و آرامش از ویژگیهای بارز این شهید والامقام هستند.
برادر این شهید بزرگوار در گفتوگو با خبرنگار گروه استانهای باشگاه خبرنگاران جوان از اهواز، اظهار داشت: سید ضیاءالدین فردی بسیار ساده پوش، خوش گفتار، دوست داشتنی، پاکدامن و پاکدست و به واسطه اینکه فرزند آخر خانواده محسوب میشد برای پدر و مادر بسیار عزیز و دوست داشتنی بود.
وی افزود: وی پسرش را خیلی کم در آغوش میگرفت و میگفت که من ماندنی نیستم و نمیخواهم فرزندم به من وابسته شود.
همسر شهید سید صدر در گفتوگو با خبرنگار گروه استانهای باشگاه خبرنگاران جوان از اهواز، بیان کرد: زمانی که شهید سید صدر به خواستگاری من آمد و ازدواج کردیم، من ۱۴ سال داشتم و سید ضیاءالدین ۱۸ ساله بود. با وجود کوتاهی عمر زندگی مشترکمان، درسهای زیادی از وی آموختم.
وی اظهار داشت: سید ضیاءالدین همیشه کم حرف بود و همه چیز را در عمل نشان میداد، همیشه با وضو بود و نمازش را اول وقت و با سوره فجر میخواند و هنوز هم نوای آهنگ حمد خواندنش در گوشم جریان دارد.
همسر این شهید والامقام بیان داشت: آخرین باری که سید به جبهه رفت، من همه چیز را احساس میکردم. حالش، چهره اش و حتی حرف زدنش هم متفاوت از همیشه بود، به طوریکه روزی که میخواست به جبهه برگردد وصیت نامه اش را به من داد و گفت تا خبر شهادتم را نشنیده ای، وصیت نامه را باز نکن.
وی در ادامه گفت: هفتههای آخر اسفند ماه سال ۱۳۶۳، برادر سید ضیاءالدین به منزل ما آمد و از من خواست که به خانه پدری سید صدر برویم.
این همسر شهید اظهار کرد: در اعماق وجودم میدانستم چه اتفاقی افتاده و تمام طول مسیر تا منزل پدری شهید، برادر وی، برای من از شهدا و رزمندگان میگفت. دیگر فهمیده بودم که چه اتفاقی افتاده، اما بیشتر نگران مادر سید صدر بودیم. سید ضیاءالدین آخرین فرزند وی بود و مادرش بهشدت دوستش داشت. روزهای بعد که آشنایان و اقوام به دیدنمان میآمدند خدا را شکر میکردند که مادر شهید سید صدر هنوز سرپا هستند. مادر سید ۲۹ سال منتظر پسرش بود، با وی صحبت میکرد، انگار که شهید همیشه آنجا حضور داشت، در آخر همچشم انتظار از دنیا رفت.
همسر سید ضیاءالدین سید صدر ادامه داد: ما فقط ۳ سال در کنار هم بودیم، اما در همین مدت کم درسهای زیادی از وی گرفتم و تلاش کردم پسرمان که تنها یادگار سید ضیاءالدین را با همان آموزهها تربیت کنم و امیدوارم که همگی بتوانیم راه شهدا را ادامه دهیم و آنها را سربلند کنیم.
چه زیباست مرور خاطرات مردانی که پروای نام و نشان ندارند و در کهف گمنامی خویش آرام گرفته اند. باشد که بتوانیم با زنده نگه داشتن یادشان، ادامه دهنده راه آنها باشیم. چرا که شهدا روشنگر مسیرمان هستند.
گزارش از ملیحه گریزی نسب
انتهای پیام/