به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، آیا میدانید مشاجرهها و اختلافهای زناشوییتان چه زمانی به مرز خطرناک میرسند؟ با ما همراه باشید تا به شما بگوییم علائم اینکه زندگی مشترکتان در معرض خطر است چیست، تا با آگاه بودن نسبت به آنها شاید بتوانید پیش از اینکه خیلی دیر شود چارهای بیندیشید.
آشکارا به همسرتان بیاحترامی میکنید
شاید با غرولندهای معمولی شروع شود مثلا: «چرا ظرفها را نشستی؟»، اما کم کم تبدیل به انتقاد و سرزنشهای جدیتر میشوند، مثلا: «تو هیچ وقت در کارهای خانه به من کمک نمیکند» یا «تو آدم تنبلی هستی». این موارد چیزهایی هستند که شخصیت طرف مقابل را مستقیما هدف و به باد انتقاد میگیرند: «تو خودخواهی»، «تو حسودی»، «تو بیملاحظهای» و.
البته این اتفاقی نیست که یک شبه بیفتد، اما تدریجا میتواند ریشههای ارتباط تان را سست و سستتر کند. کارشناسان میگویند بحث و جدلها هرگز نباید با «تو» شروع شوند. استفاده از جملاتی که مستقیما طرف مقابل را هدف میگیرند، با قضاوت و سرزنش همراهند و تنها واکنشی که با این بیان دریافت خواهید کرد، هجوم طرف مقابلتان در دفاع از خودش خواهد بود. بیاحترامی، پیش رونده است و کم کم به جایی میرسد که هیچکس آن دیگری را نمیبیند و نمیشنود. شما و همسرتان در اندوه و نارضایتی مزمنی غرق خواهید شد که مشکلات حل نشده نیز هر روز بیشتر و عمیقتر میشوند. اینها علائم یک رابطهی سمیاند.
در مشاجرههایتان اصرار دارید که حق با شماست
برای همه سخت است که اعتراف کنند اشتباه کردهاند، اما در رابطهی زناشویی، باید این کار را بکنید. هیچکس نمیتواند ادعا کند که همیشه صد در صد حق با اوست. پس به جای اینکه به دنبال گناهکار و بیگناه بگردید، به دنبال راه حل باشید. اگر سر موضوع کوچک و بیاهمیتی با همسرتان اختلاف دارید، به نفع هر دوی شماست که بیخیال آن شوید.
البته بدیهی است که موضوعات و مشکلاتی که برایتان مهماند نیاز به بحث و گفتگو دارند، اما باید به شیوهای عاقلانه و منصفانه بحث کنید. برای گفتگوهایتان در فرصت مناسبی وقت بگذارید، صدایتان را بالا نبرید و از کلمات زشت و نادرست استفاده نکنید. اگر احساستان در مشاجرهها این باشد که همیشه حق با شماست، کلامتان صد در صد تحت تاثیر طرز فکرتان قرار خواهد گرفت. اگر فراموش کنید که شما و همسرتان در یک تیم هستید، نه در مقابل هم، چیزهایی خواهید گفت و شنید که آزارتان میدهد و شرایط را بدتر هم میکند. رنجشها و خشمهای تلنبار شده، زمینه را برای شکست رابطه فراهم میکنند.
حتما قبل از ازدواج در مورد بچه دار شدن با هم صحبت کرده بودید، اما گاهی احساسات و عقاید تغییر میکنند. شاید یکی از شما میترسد بچهدار شدن در زندگی کاری و حرفهایاش اختلال ایجاد کند یا شاید شما از تلاش برای رفع مشکل بارداریتان دیگر خسته شده باشید و بخواهید این روند را متوقف کنید. به هر حال اگر شما و همسرتان در مورد بچه دار شدن با هم توافق نداشته باشید، این اختلاف سبب خشم و نارضایتی میشود. بچه دار شدن واقعا به تعهد و توافق طرفین نیاز دارد و چیزی نیست که یکی به خاطر آن دیگری یا بدون رضایت زیر بارش برود. بچه دار شدن و پرورش و بزرگ کردن او به خودی خود مسئولیت سنگین و جدی است که میطلبد پدر و مادر دوشادوش هم باشند.
سر موضوعات تکراری بارها و بارها بحث میکنید
بحثها و اختلافهایی که مدام تکرار میشوند، مثلا موضوعات مذهبی یا نکات تربیتی فرزندان، نشانههای خوبی نیستند. موضوعات تکراری اختلافها نشاندهندهی تفاوت در سبک زندگی طرفین و شخصیت آنهاست. اگر اجازه دهید این بحثهای تکراری همچنان ادامه پیدا کنند، زنگ خطر جدایی را روشن کردهاید. شاید نیاز به یک کمک حرفهای داشته باشید تا یک بار برای همیشه تکلیفتان را با این موضوعات اختلاف برانگیز تکراری روشن کرده و به یک توافق جدی برسید.
اگر مکررا با همسرتان بر مسائل خانه اختلاف داشته باشید، بیشتر از آنچه فکرش را بکنید به رابطهتان لطمه میزنید. مطالعهای در سال ۲۰۱۵ نشان داده زوجهایی که احساس برابری و تساوی حقوق بیشتری میکنند میزان رضایتشان از زندگی مشترک بیشتر است. اما زوجهایی که بر سر مسائل خانه و خانه داری با هم جروبحث میکنند، رضایتشان از زندگی خیلی کمتر است.
اگر شما احساس انصاف و برابری و تعادل در رابطهتان کنید، دیگر اهمیت چندانی به جزئیات بیارزش نمیدهید و درموردشان جنگ و دعوا راه نمیاندازید (مثلا اینکه همسر شما ظرفهای نشسته را در سینک ظرفشویی رها میکند واقعا چقدر اهمیت دارد؟!)، اما اگر احساس کنید بار بیشتری روی دوش شماست و مسئولیتهایتان به مراتب سنگینترند، احساس نارضایتیتان تبدیل به خشم و رنجشی مزمن خواهد شد.
در مورد خانوادههایتان با هم مشاجره میکنید
اگر احساس کنید همسرتان از خانوادهی شما متنفر است یا برعکس، طبیعی است که بر رابطهتان اثر میگذارد. مطمئنا میتوانید در مورد نحوهی رفتارهایتان با خانوادههای هم با هم حرف بزنید، اما خیلی باید مراقب کلامتان باشید. اگر خانوادهی همسرتان را به باد انتقاد بگیرید یا مدام عیب جویی کنید، در واقع هم به همسرتان و هم به خانوادهی او بیاحترامی کردهاید و احساس بدی که در همسرتان ایجاد میکنید، با شدت بیشتری به شما و رابطهتان برخواهد گشت.
ضمنا اگر تلاش کنید طرز فکر همسرتان را در مورد خانوادهاش تغییر دهید، در نهایت طرز فکر او نسب به خود شما تغییر خواهد کرد. شاید یکی از شما دوست داشته باشد زمان بیشتری را با خانوادهاش سپری کند، اما شما موافق نباشید. این جور چیزها مسائلی هستند که باید از همان اول در موردشان صحبت و با هم توافق کنید. در مورد توقعاتی که از هم دارید حرف بزنید و خط قرمزها را مشخص کنید. بگومگوهایی که محورشان خانوادههایتان باشند، علامت خوبی نیستند.
انتخابهای سبک زندگیتان با هم در تضادند
یکی از همسران دوست دارد مدام بیرون برود و ارتباطات اجتماعی گستردهای داشته باشد، اما دیگری بیشتر ترجیح میدهد در خانه باشد و در سکوت و آرامش بگذراند. اگر زن و شوهر از جهت ارتباطات اجتماعی و مراوده با دوستان اختلاف زیادی با هم داشته باشند، درد سرساز خواهد شد. آن کسی که اهل در خانه ماندن است احساس میکند نادیده گرفته میشود و آن کسی که مدام بیرون میرود احساس گناه میکند.
درست است که تضادها همدیگر را جذب میکنند، اما سبک زندگی متفاوت بین همسران نیازمند این است که با هم به یک توافق برسند و حد وسط را بگیرند. اگر هیچیک از همسران انعطاف نشان ندهند، مشکلات هر روز بیشتر خواهند شد. شاید خیلی وقتها بتوانید خودتان را راضی کنید که به جای بیرون رفتن و مثلا پرسه زدن در مراکز خرید، در خانه کنار همسرتان بمانید و لحظات خوشی را با هم تجربه کنید.
سر مسائل مالی با هم بگومگو میکنید
تقریبا همهی زوجها سر مسائل مالی با هم بگومگوهایی دارند و مسئلهی مهمی نیز هست. اما اگر نتوانید در مورد چگونه پول درآوردن، پس انداز کردن یا خرج کردن با هم توافق کنید، وارد مرحلهی خطرناکی خواهید شد. کسی که درآمد بیشتری دارد نباید کنترل خرج و مخارج را کاملا به دست بگیرد و همهی تصمیمها باید دو نفره گرفته شوند. شاید یکی از شما مهارت کسب درآمدش بیشتر باشد و آن دیگری در مدیریت مخارج تبحر بیشتری داشته باشد، از این تفاوت میتوانید بهترین بهره را ببرید.
احساس میکنید عشق و علاقه در میانتان از بین رفته است
اگر یکی از شما احساس کند دیگر علاقه و مهر گذشته میانتان وجود ندارد پایههای رابطهتان خواهند لرزید. شاید عادت کردهاید دلخوریهایتان را در دلتان نگه دارید یا احساسات واقعیتان را بروز ندهید و به همین علت، نارضایتیهای مکرر مانع ارتباط صمیمی شما هستند. یا ممکن است همسرتان همین حالت را نسبت به شما داشته باشد و هرگز در مورد ناراحتیهایش با شما گفتگویی نکرده باشد. به هر حال مشکل شما هر چه که هست به پیوند عاطفیتان لطمه زده و اگر زودتر راه حلی پیدا نکنید، به مرز خطرناکی خواهید رسید.
گفتگوهایتان تبدیل به انتقادهای شخصی شدهاند
وقتی به جای اینکه بگویید: «لطف میکنی امشب ظرفها را بشویی؟» میگویید: «تو هیچوقت به من کمک نمیکنی، حداقل امشب تو ظرف بشور»، از طرف مقابل انتقاد و عیب جویی میکنید نه اینکه درخواستتان را مطرح کنید. عیب جویی از همسر یکی از سریعترین راههای ایجاد شکاف عمیق بین همسران است.
همسر را با لقبهای بد خطاب کردن، بیاحترامی آشکار به همسر است و همان طور که گفتیم شخصیت کسی را مستقیما هدف گرفتن باعث میشود او نیز موضع تهاجمی به خود بگیرد. پس به جای اینکه ویژگیهای شخصیتی همسرتان را تیرباران کنید، در مورد احساسات و انتظارات خودتان حرف بزنید.
خاطرات گذشتهتان بیشتر احساسات بد را در شما تداعی میکنند تا احساسات خوب مطمئنا اولین بارهای دو نفرهتان خیلی خوب و خاطره انگیز بودند و خاطرههای خوبی در ذهنتان ثبت کردهاند، اما اگر این خاطرات واقعا فقط در همان حد ماندهاند و با اندیشیدن به گذشته، خاطرات بد منفی را به یاد میآورید که در عرض کمتر از یک سال پس از شروع زندگی مشترکتان یکی یکی به وجود آمدند و حالا با یادآوری گذشته، بیشتر عذاب میکشید و حالتان بد میشود تا اینکه غرق لذت شوید و نسبت به آینده انگیزه پیدا کنید، پس احتمالا آیندهی دو نفرهتان به شدت در معرض خطر است.
وقتی خاطرات مثبت و خوب در حال رنگ باختناند و جای خود را به خاطرات بد میدهند یعنی هر روز بیشتر و بیشتر از همسرتان فاصله میگیرید و بیشتر تمرکزتان روی جنبههای منفی همسرتان است. اما واقعیت این است که همهی ما جنبههای منفی داریم.
اگر خودمان انتخاب کنیم که این جنبهها را پررنگ کنیم و مثبتها را ندیده بگیریم، چه کسی میتواند جلوی ما را بگیرد؟ شاید دو نفرههایتان به خاطر مشغلههای زندگی کم شده و نیاز دارید بیشتر برای با هم بودنتان برنامه ریزی کنید و مشکلتان با همین راه حل رفع شدنی باشد. سعی کنید به خاطر بیاورید چرا به هم علاقهمند شدید، چرا همدیگر را برای زندگی مشترک انتخاب کردید و همدیگر را بابت همین چیزی که هستید دوست داشته باشید و دست از سرزنش هم و به رخ کشیدن ضعفهای هم بردارید.
دیگر با هم بحث نمیکنید
وقتی بحثها و گفتگوها متوقف میشوند، نشاندهندهی شروع مرحلهی جدایی است. یعنی شما و همسرتان دیگر هیجانی نسبت به درست کردن رابطهتان نشان نمیدهید و به نوعی بیتفاوتی رسیدهاید.
وقتی دیگر علاقهای به شنیدن نظرات همسرتان یا ابراز عقیدهی خودتان ندارید یعنی شور و احساس را در خودتان سرکوب و پنهان کردهاید و ناامید هستید. شما باید برای چیزی که به آن باور دارید بجنگید و شور و احساستان را برای تقویت رابطهتان حفظ کنید. وقتی در مورد چیزی که ناراحتتان میکند بحث نمیکنید، اختلافی را در درون خود ایجاد میکنید که باعث گفتگوهای درونی منفی و نشخوار فکری میشود. اجتناب از مطرح کردن مشکل، اصلا علامت خوبی نیست.
هنوز نمیدانید چطور بحث کنید
بیشتر بگومگوها بر سر مسائل بیاهمیتاند، اما به هر حال یک سری از اختلافهای زن و شوهری جدی و غیرقابل چشم پوشی بوده و باید در موردشان بحث کنید. وقتی چنین اختلافی بروز میکند باید تنها زمانی با همسرتان بنشینید و بحث کنید که سطح هیجانی هر دوی شما پایین است و هر دوی شما میتوانید به آرامی حرف بزنید.
درست است که در این زمان با هم یک اختلاف نظر جدی دارید، اما برای اینکه به نتیجه برسید و به رابطهتان آسیب نزنید باید بتوانید منصفانه بحث کنید و مدام به خودتان یادآوری کنید که طرف مقابل شما همسرتان و عشق زندگیتان است، نه یک همکار یا همسایه! مدیریت بحث و مشاجره هنری است که باید به آن مجهز باشید.
مشکل بیاعتمادی بین شما حضور جدی دارد
وقتی پای خیانت و بیوفایی به میان میآید، اطمینانی که از بین رفته به سختی قابل برگشتن است. اگر مورد بیمهری و بیوفایی همسرتان واقع شده باشید حتما او هر کاری بتواند میکند تا شما را نگه دارد، اما از کجا باید مطمئن باشید که او خطایش را تکرار نمیکند؟ دیگر به سختی میتوانید رابطهای را که قبلا داشتید ادامه دهید و شرایط را به حالت نرمال برگردانید. اعتماد چیزی است که به این راحتیها دوباره به دست نمیآید و به همین علت در خیلی از موارد، بیاعتمادی راه را برای جدایی هموار میکند.
منبع : برترینها
انتهای پیام/