روایت اهل یک خانه که میان عقل و عشق مردد مانده اند.

خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از اراک، گزارش میدهد

نور،

صدا،

تصویر،

حرکت.

هر روز صبح، خورشید از سمتی به روی شهر لبخند می‌زند که این خانه کوچک بنا شده است.

وقتی که خورشید خودش را خوب به همه جای شهر رساند، هیاهویی در خانه کوچک آغاز می‌شود ، چند لحظه‌ای را که پشت در خانه بایستی، هم صدای هیاهو را می‌شنوی و هم صدای سکوت را.

انگار سکوتش هم شنیدنی است و تورا به فکر فرو می‌برد ، پلاکی که روی درب خورده، به نام جوانان است. " باشگاه خبرنگاران جوان".

دیوانه یا عاشق؟ مسئله این است

جوانان هر یک مشغول به انجام کار خود هستند ، اما چند لحظه بعد یکی از آنان مابقی را به گفت و گویی دعوت می‌کند به موضوعی که فکرش را درگیر کرده و دغدغه اش را دارد.

از دوستانش هم فکری و مشورت می‌خواهد، در حرف هایش مدام به مردم شهر و خود شهر اشاره می‌کند.

از سوی یکی از دوستان انذار داده می‌شود که ممکن است برایت گران تمام بشود، اما جسارت و دغدغه مندی در چشمانش برق می‌زند و می‌گوید:"اشکالی ندارد، این مسئله گریبان گیر مردم است. "

صدای اندیشه سکوت را درهم می شکند

دوباره فضای سکوتی در آنجا حاکم می‌شود و صدای اندیشه است که سکوت را درهم می‌شکند.

دقایقی بعد باز هم شخص دیگری افراد را دعوت به مشورت می‌کند ، این بار جنس دغدغه اش علمی است .

می‌گوید:" مردم باید بدانند که در دل شهرشان چه افراد با هوشی را دارند، این جوان مخترعی که در شهر است می‌تواند مشکل آلودگی هوا را به طور چشم گیری کم کند. " و بعد آن شخص با تایید دوستانش مواجه می‌شود.

دیوانه یا عاشق؟ مسئله این است

این پلان، در روز بار‌ها و بار‌ها در این واحد تکرار می‌شود؛ و تو از گوناگونی صحبت‌هایی که مابینشان رد و بدل می‌شود به این نتیجه می‌رسی که چقدر اندیشیدن و دغدغه مندی در اینجا بی حد و مرز است.

حال دیگر زمان این رسیده است که توصیف این خانه را از زبان اهالی آن بشنوی.

او یا دیوانه است یا عاشق!

هرگاه بخواهی شرح حال یک خانواده را بشنوی اول به سراغ بزرگتر و سرپرست خانواده می‌روی ، محمد جواد بهلول بندی سرپرست این خانواده و در واقع سرپرست باشگاه خبرنگاران جوان استان مرکزی است.

او به معنای کامل حکم سرپرست این خانواده را دارد چراکه اهالی خانه، برای هر فکری ساعت‌ها با او مشورت می‌کنند.

برایشان راهکار می‌آورد، مسیر را به آنان نشان می‌دهد.

می‌گوید: ۱۴ سال است در حرفه خبر و خبرنگاری فعالیت می‌کند و کارشناسی ارشد علوم ارتباطات خوانده است. تا اسم خبرنگاری می‌آید لبخند معنا دار می‌زند.

دلیل خنده را که بپرسی می‌گوید: خبرنگار یا عاشق است یا دیوانه! چرا که با سختی‌هایی که در این حرفه وجود دارد یا باید عاشق این شغل باشی یا این که دور عقل را خط کشیده‌ای و به دنبال این کار آمده ای.

حتی شنیده ام به خاطر استرس زیاد و شرایط خاصی که خبرنگار متحمل می‌شود، حرفه خبرنگاری در جهان بعد از معدن سخت‌ترین کار دنیاست. خبرنگار گاه خودش ممنوع می‌شود و گاه زندگی اش ، گاه در خطرناک‌ترین حوادث طبیعی یا اجتماعی قرار می‌گیرد و چون باید در بطن ماجرا حضور یابد ممکن است خودش آسیب ببیند؛ و باید همزمان در کنار شغل خبرنگاری با شرایط و مشکلات اقتصادی نیز دست و پنجه نرم کرد.

دیوانه یا عاشق؟ مسئله این است

بهلول بندی می‌گوید با بیشتر این مشکلات مواجه شده است. اما بدترین مشکل را زمانی می‌داند که منتظر پاسخ گویی یک مسئول در زمان ابلاغ نیاز‌های مردم به او بودند که این کار هیچ وقت محقق نشد؛ و پاسخ ندادن برخی از مسئولان را بدتر از ماندن در بلا‌های طبیعی و حتی درآمد پایین این شغل می‌داند.

بعد از شنیدن حرف هایش تناقضی در ذهنت به وجود می‌آید که چرا با وجود این همه مشکل، صدای پر انگیزه خبرنگاران این خانواده فضای اینجا را پر کرده است؟ او می‌گوید: همین که احساس می‌کنی گره کوچکی را از جامعه باز کرده‌ای خستگی از تنت به در می‌رود.

مثلا یک خانم در همین شهر ما مبتلا به بیماری اسکریوز بود که برای درمان نیازمند حمایت مسئولین بود ، با اعزام گروه خبری و معرفی او، مسئولان از او حمایت کردند و روند درمانش آغاز شد.

اهل این خانه تحول ساز می شوند

او می‌گوید: به آینده این خانواده بسیار امیدوارم، علت این که ما سردار‌هایی داریم که موشک و هواپیما می‌سازند و در صنایع نظامی و دفاعی و علمی حرفی برای گفتن داریم به این خاطر است که یک زمانی راه برای حضور جوان‌ها باز شد.

مسئولین اجازه دادند جوان‌ها بیایند و در جای آن‌ها قرار گیرند ،همچنان که شهید باقری‌ها و همت‌ها و باکری‌ها از دل انبوه مردم به بیرون آمدند، الان هم این جوانان می‌توانند تحول ساز شوند؛ که نیازمند حمایت مسئولان است.

عضو دغدغه مند خانواده

حالا نوبت اعضای دیگر این خانواده رسیده است.

اولین فرد را دم در ملاقات می‌کنی ، از رفت و آمد‌ها و کنجکاوی هایش پیداست که ظاهرا ویژگی لازم برای خبرنگار بودن را دارد؛ و امان از روزی که تو بخواهی یک فرد را که سوژه کننده همه است خودت سوژه بحث و گفت و گویت قرار دهی. صحبتت را با امیر بیاتی، خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان استان مرکزی این گونه آغاز می‌کنی که، بهرام که گور میگرفتی همه عمر، دیدی که چگونه گور بهرام گرفت و از او می‌خواهی بگوید چرا اینجاست؟

دیوانه یا عاشق؟ مسئله این است

بیاتی می‌گوید: گاهی اتفاقاتی می‌افتد که به راحتی از کنارشان می‌گذریم که باعث غمگین‌تر شدن مردم می‌شود ، پس اولین دغدغه ام جذب و اعتماد بیشتر مردم به رسانه است.

البته من کار‌های اجرا در رسانه را دوست داشتم و این نیازمند مهارت در گفت وگو و مصاحبه است و در واقع ما در حرفه مجری گری بیشتر وقت ها نیازمند مهارت مصاحبه هستیم .

من فقط رو دارم!!

می‌پرسی شما هم یا عاشقید یا ...

و فورا می‌گوید: من فقط رو دارم و این کار را دوست دارم ، البته بار‌ها دلسرد شده ام ، همان وقت‌ها که می‌خواهم یک گزارش ساده از یک ارگان ساده شهری بگیرم و با در‌های بسته مواجه می‌شوم ولی  یک سری عاشق یا شاید هم دیوانه مانند من هستند با وجود ناملایمت‌ها و حمایت نکردن ها و نبود امنیت و درآمد بازهم این شغل را انتخاب می‌کنند چرا که دغدغه مردم و آبادانی کشور را بسیار مهم‌تر از همه این‌ها می‌دانند.

ما می‌بینیم که کشور ما به خاطر حضور رسانه‌های معاند، دچار خسران و ضرر می‌شود، اما تنها گذاشتن کشور در این عرصه، کمک به نابودی آن است، بنابراین حتی اگر به خاطر این شغل، مجبور باشم شغل دوم و سوم هم داشته باشم کنار گذاشتن آن تنها به خاطر سرزمینم تصمیم درستی نیست.

امنیت شغلی نداریم

نفر بعد بانوی خندانی است که در پشت سیستم نشسته و چیزی می‌نویسد.

فاطمه سادات محمدی، خبرنگار باشگاه خبرنگاران است و از تو با لبخند استقبال می‌کند ، او می‌گوید که به خبرنگاری خیلی علاقه نداشته است، اما الان که چند وقتی است به این حرفه آمده از شغلش لذت می‌برد.

دیوانه یا عاشق؟ مسئله این است

او می‌گوید: من ابتدا گزارشگر رادیو بودم که بعد از آن تقدیر مسیرم را به باشگاه خبرنگاران انداخت.

از گفتگو با مسئولان و مردم لذت میبرم و برایم پر از تجربه است ، با خبرنگاری هدف دیرینه ام را که مستند سازی است آغاز کردم و احساس کردم این هدف نیازمند این است که سال‌ها در میان مردم حضور یابم و حرف هایشان را بشنوم.

محمدی، اما گلایه‌هایی از حرفه اش دارد که مهمترین آن نداشتن درآمد و امنیت شغلی است و می‌گوید این‌ها روی انگیزه هایش به شدت تاثیر می‌گذارد.

اضطراب ما را از رسالتمان باز نمی‌دارد

اما ته تغاری این خانواده که سخت مشغول تهیه و تدوین گزارش است توجهت را به خودش جلب می‌کند.

رضا جدیدی خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان استان مرکزی می‌گوید از تبار عاشقان این حرفه است و برای کارش و گزارش‌هایی که تهیه میکند بسیار وقت می‌گذارد و عقیده دارد تهیه گزارش کار بسیار با اهمیتی است ، زیرا در گزارش باید بیشترین اطلاعات را در کوتاهترین متن ارائه کند تا مخاطب در کمترین فرصت بیشترین بهره را ببرد.

رضا جدیدی اراک

از او نظرش را درباره اضطراب در این حرفه جویا می‌شوی.

می‌گوید: خبرنگاری بسیار پر اضطراب است ، اما همیشه سعی می‌کنم نگذارم این اضطراب روی درستی و سرعت و جامعیت خبر تاثیر گذار شود.

جدیدی می‌گوید: بزرگترین چالش من در این حرفه دستیابی به اطلاعات دقیق و درست است، زیرا باید با تهیه یک گزارش مشکلی از مردم را بیان کنم تا آن مشکل در جامعه برای مردم برطرف شود.

ما خسته نخواهیم ماند

فعالیت‌ها و هم صحبتی‌های اهل این خانه که تعدادشان هم کم نیست از سر گرفته می‌شود و تو گاه مشکلات یا چالش‌هایی در مورد مسائل مختلف می‌شنوی که تا کنون برایت عادی بوده اند و نمی‌دانستی چنان مسائلی نیز وجود دارد؛ و در آخر این حرف را از کوچکترین عضو این خانواده که این سیاهه گزارش را نوشته است می‌شنوی که مصرانه به تو می‌گوید: ما در این شغل خسته می‌شویم آنگاه که دردی یا مشکلی را می‌بینیم و هر قدر به در بسته‌ای می‌کوبیم برای حل آن با هیچ پاسخی از ما استقبال نمی‌شود.

ما خسته می‌شویم چرا که خسته شدن در طبیعت ماست ، اما خسته نمی‌مانیم و همین که لبخند رضایتی بر گوشه لب شما بنشیند برای ما چنان است که انگار کنار جوی آبی نشسته ایم و خستگی را از جان و تن شسته ایم و بر این شعر از سعدی بسیار معتقدیم که می‌گوید:
سعدی چو جورش می‌بری نزدیک او دیگر مرو/‌ ای بی بصر من می‌روم! او می‌کشد قلاب را


آغاز پلان بعد روز نزدیک است و ماجرا‌های دیگری در این خانه جان می‌گیرد.

دیوانه یا عاشق؟ مسئله این است


انتهای پیام / الف

گزارش از زهرا امانی

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.