به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، شاخها همه جا هستند؛ همه حوزهها را قرق کردهاند و در همه قلمروها روی رقیب را کم میکنند. شاخ رستوران، شاخ مجلس عروسی، شاخ مد، شاخ زیبایی، شاخ زشتی، شاخ عشق، شاخ ترس، شاخ تهوع، شاخ رمانتیک و...
برای بسیاری که هنوز دل در دوران بیموبایل و پیشا فضای مجازی دارند، هجوم چندین میلیونی به صفحه اینستاگرامی یک خواننده، یا زیرزمینی برای کامنت گذاشتن، میلیونها دنبالکننده صفحه دختری که میخواهد زشت باشد و ترسناک غیرقابل درک است. شناخت معیارهای جذابیت و محبوبیت در فضای مجازی یک معمای بزرگ است. چه انگیزهای باعث میشود یک جوان هر روز کلیپی از آشغال خوردنش بگذارد و چند صد هزار نفر هم دنبالش کنند و... با این حال برای بسیاری تنها طریق، پیمودن ره صد ساله در یک شب، شاخ شدن است. فالوور که بالا میرود، دیده میشوی؛ آگهی دهندهها سراغت میآیند، پول هم که نباشد، اعتبار هست، رو کم کنی هست، نقل هر محفلی شدن هست و...، اما آیا این همه انگیزههای یک شاخ است؟
دکتر محمدسعید ذکایی، جامعهشناس و استاد دانشگاه معتقد است میل به شاخ شدن از زمینهها و شرایط متنوعی سرچشمه میگیرد و برخی خصوصیات فردی مانند میل به شهرت، رهبری کردن و برونگرا بودن احتمالاً مؤثر است با این حال در سطح فرهنگی و ساختاری، شرایط مهمتری هست که قابل بررسی است. میل به دیده شدن در فرهنگ رسانهای امروز اهمیتی وافر یافته. دیده شدن فینفسه به ارزشی تبدیل شده و دستهای برای آن ریسک و مخاطرات زیادی را تقبل میکنند. مسابقه برای دریافت بیشترین هواداری در این معنا نشانهای برای موفقیت تلقی میشود:
«روشن است که این نیاز ذاتاً جدید نیست و همیشه به شکلی با انسانها بوده است. کسب شهرت و طرف توجه قرار گرفتن همیشه برای بسیاری از مردم ارزشمند بوده، با این حال تغییر اساسی در شکل، گستره، ابزارها و البته پیامدهای این میل است. پیش از این بر سر راههای مشروع و مقبول کسب شهرت وفاق بیشتری وجود داشت. داشتن هنر، مهارت، جذابیت ظاهری، اندیشه نو و زیبا، کاریزما (اخلاقی، دینی، سیاسی و مانند آن)، قدرت فیزیکی، روحیه شجاعت و جنگاوری از جمله زمینههای جست وجوی شهرت بود. به همان سان وفاق بیشتری در متن جامعه و در بین هواداران بر سر معیارها و استانداردهای محبوبیت وجود داشت و از این رو با وجود توسعه کمتر و دسترسی بسیار محدودتر به رسانههای ارتباطی مشاهیر برای نسلها در ذهن مخاطبان و هواداران خود باقی میماندند؛ بنابراین امروز به رغم آنکه این میل امتدادی از تجربهای تاریخی و ذاتی برای بشر شمرده میشود، سویههای جدیدی هم در خود دارد.
جست وجوی تمایز حداکثری به هر قیمت مشخصه نمونههای خاص از سلبریتیها یا شاخهای مجازی است. لذت موضوع بحث قرار گرفتن، طرف توجه زیاد بودن و دیده شدن انگیزه اصلی را برای آنها تشکیل میدهد. از سوی دیگر در مواردی از حریم مشروعیت یا تحمل عرف یا قانون خارج شدن نیز میتواند برای اقلیتی تجربهای لذتبخش به شمار آید. بدیهی است شرایط رقابتی برای جلب توجه و ستاره شدن شانس موفقیت را تنها برای اقلیتی مهیا میسازد که خلاقیت، مهارت و پشتکار بیشتری داشته باشند با این همه برای کسانی که تحمل این شرایط سخت و رقابتی را دارند همواره امکان استفاده از روزنهها و فرصتهای غیرمتعارف برای کوتاه کردن این مسیر وجود دارد. روی آوردن به شیوههای غیراخلاقی، خشونتورزی، فریبکاری و دروغگویی، تحریک عواطف جمعی و شیوههای دیگر از جمله راههایی هستند که وسوسه کننده به نظر میرسند و دستهای به آن میل مییابند. به این ترتیب شاخ شدن را میتوان برشی از اقتصاد فرهنگی رسانههای انبوه مجازی در عصر حاضر تلقی کرد که به مثابه یک خرده فرهنگ قواعد، منطق و شرایط ظهور و تداوم خاص خود را دارد.»
این استاد دانشگاه با بیان اینکه هم اکنون فاصلهای بین رسانههای رسمی و مجازی وجود دارد میگوید: «این فاصله به درجاتی برآمده از فاصله فرهنگ رسمی و بخشی از فرهنگ عامه پسند (غیررسمی) در ایران است و بخشی نیز به قابلیتها و شرایط تکنولوژیک رسانههای مجازی بازمیگردد. فاصله بیشتر فرهنگ رسمی و غیررسمی جذابیتهای بیشتری به رسانههای مجازی میبخشد و علاقهمندان به جست وجوی سبکهای زندگی متفاوت را به خود جلب میکند. این فضا میتواند تأمین کننده نیاز به هیجانخواهیها و ماجراجوییهای مقبول، نیمه مقبول و یا غیرمقبول کاربران با سبکهای مختلف زندگی تبدیل شود. سیالیت، سرعت و گستره انتخاب، چند رسانهای بودن و جذابیتهای مربوط به طراحی این شبکهها بسیاری را به خود جلب میکند؛ بنابراین این فاصله در اغلب متنها و ساختارهای اجتماعی وجود دارد. رسانههای مجازی بویژه برای نسلهای جوان که عموما مهارت و علاقه بیشتری نیز به این فضا نشان میدهند، مقبولیت بیشتری دارد. مواجهه مستمر با این فضا آثار عمیقی بر ذائقهها، خرده فرهنگها و جهان زندگی کاربران آن بر جای میگذارد و گاه به مکانی امن برای افرادی تبدیل میشود که هیجان خواهی را به شیوهها و مقیاسهای متفاوتی دنبال میکنند.»
به اعتقاد این استاد دانشگاه نکته حائز اهمیت، فرهنگ هواداری است که آثار چندگانهای را در سطوح مختلف به همراه دارد. در مقیاس جهانی مسیر برای ترویج فرهنگ عامه پسند جهانی و شکل گیری هواداری بینالمللی است. میل به آشنایی با ستارهها و مشاهیر و کنجکاوی در حیات آنها دغدغه طیف روزافزونی از نسلهای جوانتر را شکل میدهد. فالوور محوری در شکل رادیکال زمینه نفوذ فرهنگها، تاریخ، اقتصاد و در شکل شیوههای زیست غیر بومی را سهل میکند: «بدیهی است که در این تجربه همچنان سهم سلبریتیهای غربی و فرهنگ پشتیبان آن بیشتر است با این حال شرایط و نمونههای شکلگیری فرهنگهای هواداری با محوریت کشورهای شرقی هم در ایران برقرار است که نمونه آن هواداران سلبریتیهای ژاپنی و کرهای در ایران است.»
به اعتقاد وی در سطح محلی و ملی نیز هواداری آثار عمیق بر جای میگذارد. هواداری بخشی از ریتم زندگی روزمره کاربران و تجربه فراغتی آنها را میسازد. هواداران به مثابه نسخههای فرهنگی میل به تعقیب و در بسیاری موارد شبیهسازی سبک زندگی مشاهیر مجازی را مییابند. فالوور محوری به مثابه تجربهای سرایتی تعاریف مشهور شدن و مورد توجه قرار گرفتن را متفاوت میسازد و بر انگیزههای متفاوتی سوار میکند. فالوور محوری میل به پیروی و رفتارهای تقلیدی و نمایشی را برمیانگیزاند. افراط در این تجربه روزمرگی را بر زندگی غالب ساخته و با وابسته کردن طرفداران مسیرهای متفاوت تجربه زندگی را از آنها سلب میکند. افراط در این تجربه به نوعی هرز دادن انرژی عاطفی و شناختی جوانان را به همراه دارد. هواداری البته در مواردی هویت بخش است و فرصتهایی را نیز برای مشارکتجوییهای عاطفی، اظهاری و اجتماعی و سیاسی فراهم میسازد. با این همه در وجه غالب آن در ایران در خدمت مصرف و تأمین سلیقههای سبک زندگی قرار دارد.»
به اعتقاد دکتر مسعود غفاری روانشناس، انگیزههای روانی افرادی که با هنجارشکنی و کارهای خارج عرف میخواهند در فضای مجازی به اصطلاح شاخ شوند متفاوت است. حال این نیازها میخواهد به دلیل تجارت و بازرگانی باشد یا به دلیل اعتراض به وضعیت سیاسی و اجتماعی، جلب توجه یا حتی همه این موارد: «فرد به خاطر رفع نیازش میخوابد یا آب مینوشد و غذا میخورد و تا زمانی که نیاز را در درون خود احساس نکند کاری را انجام نمیدهد، اما برخی اوقات این نیازها منجر به حرکاتی میشود که جذابیتهایی برای گروههای مختلف ایجاد میکند و گاهی منجر به افزایش دنبال کنندگان آنها میشود. اما آنچه که هست باید دید پیامدهای رفتاری، اخلاقی، فرهنگی، انسانی، شرافتی این افراد آیا منفی است یا مثبت؟ البته باید توجه داشته باشید که در یک جامعه ۸۰ میلیونی، ۸۰ گونه اندیشه، باور و نگرش وجود دارد و تا جایی که آسیبی برای دیگران نداشته باشد نمیتوان گفت که خاطی هستند. در واقع برخی افراد بدون آنکه به کسی ضربه بزنند یا از راه قاچاق و کارهای خلاف امرار معاش کنند، دوست دارند با تغییر چهره خود شبیه افرادی خاص و مشهور شده یا از این راه کسب درآمد کنند که از نظر من ایرادی ندارد و نباید خیلی مزاحم آنها شویم، ولی اگر چنانچه راه بهتری داشته باشد جامعه باید به این افراد راه بدهد تا اینکه بتوانند از راههای درستتر و منطقیتری به زندگیشان بپردازند. همچنین رسانههای رسمی نباید فقط از دیدگاه مدیران کلان اجتماعی به ماجرا نگاه کنند. در واقع رسانهها بسیاری از مواردی را که باید ببینند نمیبینند و مسیر متفاوتی را پیش گرفتهاند.»
دکتر غفاری در ادامه پیامدهای اجتماعی و فرهنگی فالوور محوری در فضای مجازی را بسته به فرد پیام دهنده و اینکه چه جهان بینی، باور و یا هدفی داشته باشد، میداند و میگوید: «هم اکنون نئونازیستها در آلمان با وجود آنکه نگاههای نژادپرستانه موضوع سادهای نیست، میخواهند این موضوع را دنبال کنند یا اینکه در برخی کشورها افراد میتوانند در فضای مجازی به مسائل هنری، فرهنگی، حتی همدلی و مسائلی که از دید حکومت هم خیلی آزاد نیست بپردازند و از چنین راههایی اهداف خود را دنبال کنند و دلیل آن این است که رسانههای رسمی نیازهای مشروع افراد را برآورده نمیکنند از این رو فرد سعی میکند از راههای دیگر نیازهایش را تأمین کند.»
دکتر اکبر نصراللهی رئیس دانشکده علوم ارتباطات و مطالعات رسانهای دانشگاه آزاد که موافق فعالیت افراد در فضای مجازی و ستاره شدن در این فضاست میگوید: «دیده شدن توانمندیها و قابلیتها و شهرت مهمترین علت حضور افراد در فضای مجازی است که به نظرم هیچ اشکالی ندارد، اما دیده شدن به قیمت برهم ریختن نظم اجتماعی و هدف قرار دادن امنیت روحی و روانی جامعه و زیر پا گذاشتن اخلاقیات و زیر سؤال بردن شخصیت انسانی، قابل سرزنش است و مورد پذیرش نیست. کما اینکه در برخی موارد این دیده شدن به دلیل کمبودهای شخصیتی و نداشتن اعتماد به نفس صورت میگیرد.»
نصراللهی میافزاید: «اگر یک نفر درحالی که کت و شلوار به تن دارد و کراوات زده در خیابان چهار دست و پا راه برود، میتواند توجه دیگران را جلب کند. چون آن مدل پوشش و راه رفتن از یک انسان نرمال و طبیعی قابل انتظار نیست. در واقع هر چیزی که قابل انتظار نباشد توجه مردم را به خود جلب میکند. اما جلب توجه به مفهوم میل و اشتیاق و یک حس مثبت نیست. بلکه برخی مواقع ممکن است این جلب توجهها به دلیل تنفر باشد نه محبوبیت و علاقه و دوست داشتن.»
رئیس دانشکده علوم ارتباطات و مطالعات رسانهای دانشگاه آزاد با اشاره به اینکه رسانههای رسمی کشور به موازات پیشرفتها و تحولاتی که بین فضای مجازی و اقشار مختلف جامعه اتفاق افتاد، رشد نکردهاند میگوید: «رسانههای رسمی کشور در ۴۰-۳۰ سال قبل خودشان حبس شده و با همان روشها و شاخصهای قدیمی و شناختی که سابق از مخاطبانشان داشتند اقدام به تولید اخبار و اطلاعاتی میکنند که فاصله بسیار زیاد و عمیقی بین نیازهای واقعی مردم با آنچه آنها فکر میکنند و منتشر میکنند، دارد. به همین دلیل است که اعتماد مردم به رسانههای رسمی کشور کاهش پیدا میکند و از سویی دیگر میزان مصرف رسانهای مردم از رسانههای جدید همچون اپهای مختلف موبایلی و پلتفرمهای جدید مبتنی بر وب هر روز بیشتر میشود. براساس آمارهایی که در دنیا وجود دارد از هفت ساعت زمانی که مردم صرف رسانههای مختلف میکنند حدود چهار ساعت آن مربوط به پی سیها و اپهای موبایلی است و تلویزیون که یک زمانی سلطان رسانهها بود کمتر از دوساعت شده است.»
وی با بیان اینکه ما سالهاست با پدیده ارتباط جمعی شخصی روبهرو شدهایم، میگوید: «در این پدیده هر فرد میتواند خودش رسانه باشد و براین اساس میتواند صفحه اینستاگرامی یا توئیتر و... یا کانال تلگرامی داشته باشد و هرچیزی را به هر زبانی که دوست داشته باشد در هر زمان و با هر ابزاری مخابره کند. اما متأسفانه بسیاری از رسانههای ما یا این مسأله را درک نکردهاند یا نمیخواهند به روی خودشان بیاورند. به همین دلیل زیانهای بسیار زیادی از این بابت متوجه کشور میشود و این شکاف بین رسانههای رسمی و فضای مجازی درحال افزایش است.»
منبع: روزنامه ایران
انتهای پیام/