به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، روابط شاه با رژیم صهیونیستی، به ویژه بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، در عالیترین سطح برقرار بود. هرچند که شاه از فاش شدن ابعاد این ارتباط گسترده، به دلیل حساسیت جامعه مسلمان ایران، بیمناک بود؛ اما گاه اخباری از این ارتباطات دوجانبه منتشر میشد. حسین فردوست در خاطراتش دلیل عمده گرایش شاه به صهیونیستها را، نقش ویژه آمریکا میداند. او مینویسد: «برایم مشخص شد که ارتش هدف اصلی آمریکاییها در ایران است و به ساواک اهمیت درجه دو میدهند. همانطور که گفتم، هیئت مستشاری آمریکا در ساواک به حدی بیفایده شده بود که عذرشان را خواستم و آنها نیز، با خوشحالی رفتند! این در حالی بود که هر روز به تعداد مستشاران آمریکایی ارتش اضافه میشد. مشخص بود که آمریکاییها و انگلیسیها تعمداً امکانات خود را از ساواک دریغ میکنند و بیتفاوتی نشان میدهند تا ساواک هر چه بیشتر به سمت اسرائیل سوق یابد. چنین نیز شد و این عمل آمریکا و انگلیس، ثمرات خوبی برای اسرائیل داشت؛ نیمرودی (افسر موساد مستقر در ایران) همیشه با علاقه زیاد از ایران به عنوان تنها دوست اسرائیل در منطقه یاد میکرد.» ارتباطات میان شاه و رژیم صهیونیستی در همین سطح متوقف نماند؛ ساواک برنامههای مشترک امنیتی فراوانی را با موساد، به ویژه در کشورهای عربی منطقه، انجام میداد؛ برنامههایی که سود آن کاملاً یکجانبه بود؛ این صهیونیستها بودند که از همکاری با ایران به عنوان کشوری مهم در میان سرزمینهای اسلامی، بهره میبردند و گرنه، ایران در این زمینه، نیازی به کمکهای کس دیگری نداشت.
دکترین اتحاد پیرامونی
در زمینه ارتباطات میان شاه و رژیم صهیونیستی، باید به دکترین بنگوریون، اولین نخستوزیر این رژیم هم، توجه داشته باشیم؛ دکترین «اتحاد پیرامونی» او، رژیم صهیونیستی را به یافتن متحدانی بیرون از محدوده کشورهای عربی، اما مستقر در منطقه خاورمیانه، تشویق میکرد. بنگوریون، ایران و ترکیه را دو گزینه بسیار مناسب در این زمینه میدانست و معتقد بود که اگر صهیونیستها بتوانند با این دوکشور ارتباط برقرار کنند، برای تقابل با اعراب، اصلاً مشکلی نخواهند داشت. شاه با توجه به نگرانی شدیدش از امواج ناصریسم که موقعیت او را در خاورمیانه به شدت تهدید میکرد، با پیشنهاد و تشویق آمریکاییها، ارتباطات خود را با رژیم صهیونیستی گسترش داد؛ در روزهای بحرانی جنگ میان اعراب و صهیونیستها، محمدرضا پهلوی شیرهای نفت ایران را برای اسرائیل باز نگه داشت. او به تدریج، پای سرمایهگذاران صهیونیست را به ایران باز کرد و آن ها، با روشهای مختلف، ایران را به عرصه سوداگریهای اقتصادی خود در منطقه خاورمیانه تبدیل کردند.
از خرید سلاح تا پروژههای مشترک نظامی
همکاریهای شاه با صهیونیستها، به ویژه از اواسط دهه ۱۳۴۰، گسترش بیشتری پیدا کرد و پای پروژههای مشترک نظامی هم به میان آمد. رژیم صهیونیستی برای اجرای طرحهای نظامی خود، به سرمایهگذاری بیشتری نیاز داشت و آمریکاییها، شاه را به عنوان متحد خود در منطقه، واداشتند تا با توجه به دلارهای سرشار نفتی به دست آمده، به دلیل انفجار قیمت این کالای راهبردی در اوایل دهه ۱۳۵۰، بخشی از سرمایهگذاری روی پروژههای نظامی اسرائیل را برعهده بگیرد. در این سرمایهگذاری، به شاه گفته میشد که از این پس، خواهد توانست سلاحها را با قیمت ارزانتری تهیه کند و میتواند روی ایجاد تأسیسات تحقیقاتی رژیم صهیونیستی، داخل ایران، حساب کند. به این ترتیب، سرمایهگذاری گسترده شاه در صنایع نظامی صهیونیستها، مستقر در سرزمینهای اشغالی فلسطین، آغاز شد و به تدریج اوج گرفت. اما صهیونیستها، سرمایهگذاری او را عمدتاً در مسیر تولید سلاحهایی به کار میانداختند که برای سرکوب قیامهای مردمی در فلسطین طراحی شده بود. موساد، ساواک را ترغیب میکرد که از این سلاحها، به اندازه کافی خریداری کند تا بتواند در مواقع لزوم، به سلاخی معترضان داخلی بپردازد. شاه توقع داشت که صهیونیستها، دست کم یک پروژه نظامی مشترک را در ایران اجرا کنند؛ اما آنها انجام این کار را تقریباً هفت سال عقب انداختند و دست آخر در پروژه «شکوفه» که در سال ۱۹۷۷ اجرایی شد، کلاه بزرگی بر سر شاه گذاشتند؛ چند میلیون دلار اختصاص یافته شاه و مکانی ویژه در نزدیکی کرمان، صرف آزمایش روی تجهیزاتی شد که اصولاً جزو پروژه تعریف شده نبود و به کار دیگر تأسیسات نظامی اسرائیلی میآمد!
افشاگری اسرائیل شاهاک
رویکردی که شاه در قبال حمایت مالی از ساخت و تولید تجهیزات کشتار خیابانی و نسلکشی رژیم صهیونیستی پیش گرفته بود، بعدها در آثار بسیاری از پژوهشگران، حتی نویسندگان صهیونیست هم بازتاب یافت. اسرائیل شاهاک، استاد دانشگاه عبری در سرزمینهای اشغالی و مشاور اسبق رئیس سازمان انرژی اتمی رژیم صهیونیستی، در کتاب مشهور خود با عنوان Israel's Global Role: Weapons for Repression (نقش جهانی اسرائیل: سلاحهای سرکوبگر)، بخشی از این همکاریهای خوفناک میان شاه و صهیونیستها را فاش کرد و نوشت: «اشتباه است فکر کنیم پیوندهای میان ایران و اسرائیل به همکاری در نسلکشی محدود میشود. همکاریهای اقتصادی نیز همزمان با همکاری برای گسترش شیوههای شکنجه و زجر انسانها، میان این دو کشور گسترش یافت. نمونهای از وسعت این همکاریها زمانی آشکار شد که پس از انقلاب ایران، دو هزار نفر در صنایع نظامی سولتام بیکار شدند.» صنایع نظامی «سولتام»، یکی از مهمترین مراکز تولید سلاحهای کشتارجمعی رژیم صهیونیستی بود. شاهاک تصریح میکند که از تولیدات این مرکز، برای سرکوبی و شکنجه افراد معترض در ایران و فلسطین اشغالی استفاده میشد و بخش مهمی از بودجه بخش تحقیقات آن را، رژیم پهلوی تقبل میکرد. تعبیر وی، یعنی همکاری شاه و صهیونیستها برای گسترش شیوههای شکنجه و زجر انسانها، دقیقترین تعبیری است که میتوان برای این اقدام به کار برد. طبق گزارش حسین فردوست و دیگر مسئولان بلندپایه امنیتی در رژیم پهلوی، بسیاری از شکنجهگران ساواک در اسرائیل دوره میدیدند و کار با این وسایل را میآموختند. شاهاک تصریح میکند که با وجود خریدهای تسلیحاتی چند صد میلیارد دلاری شاه از آمریکا و غرب، خرید تسلیحاتی از رژیم صهیونیستی، توجیه چندانی نداشت؛ اما شاه مُصِر بود که این همکاری ادامه پیدا کند. حجم مبادلات تسلیحاتی میان شاه و رژیم صهیونیستی، هیچگاه به تحقیق معلوم نشد؛ اما تردیدی نیست که محمدرضاپهلوی، با خرید ادوات نظامی و امنیتی از اسرائیلیها و سرمایهگذاری در طرحهای ترسناک صهیونیستها برای تولید سلاحها و وسایل کشتار ویژه، مشارکتی گسترده در نسلکشیهای رژیم صهیونیستی داشت؛ مسئلهای که تاکنون، کمتر به زوایای مختلف آن پرداخته شده است.
منبع:خراسان
انتهای پیام/