روایتی از اقدام عجیب یک رزمنده قبل شهادت را می‌خوانید.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، انتقال صحیح و بدون تحریف ارزش‌های دوران هشت ساله دفاع مقدس به نسل‌های آینده، نیازمند دقت، صحت و نگاه هنرمندانه و فرهنگی به مقوله دفاع مقدس است.در ادامه بُرشی از کتاب «مشاهدات فرهنگ جبهه» را می خوانید.

با موتور می‌آمد و دشمن هم سیل گلوله‌های کلاش و تیربار و خمپاره و .. را بدون مضایقه رویش می‌ریخت.

گاهی مجبور می‌شد خیز برود، اما دوباره بلند می‌شد و روی موتور می‌نشست و بالاخره می‌رسید به خاکریز خودمان.

وقتی می‌آمد این طرف همه به او می‌گفتند: پسر این چه کاری است که می‌کنی؟ مگر از جانت سیر شده‌ای؟ و او با خونسردی می‌گفت: می‌خواهم مهمات‌شان تمام شود.

منبع: میزان

انتهای پیام/

 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.