شاعران مطرحی مانند حبیب الله چایچیان، علیرضا قزوه،غلامرضا سازگار و علی اکبر لطیفیان اشعاری درباره عید سعید فطر سرودند.

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات  گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان،  اشعاری را از شاعران مطرح به مناسبت  عید سعید فطر و حلول ماه شوال  در اینجا ذکر می کنیم.

علی اکبر لطیفیان:

همه رفتند، گدا باز گدا مانده هنوز
شب عید است و خدا عیدی ما مانده هنوز

دهه آخر ماه اول راه سحر است
بعد از این زود نخوابیم، دعا مانده هنوز

عیب چشم است اگر اشک ندارد، ور نه
سر این سفره تو حال و هوا مانده هنوز

کار ما نیست به معراج تقرّب برسیم
یا علیّ دگری تا به خدا مانده هنوز

گوئیا سفره او دست نخورده مانده است
او عطا کرد، ولی باز عطا مانده هنوز

گریه ام صرف تهی بودن این اشکم نیست
دستم از دامن محبوب جدا مانده هنوز

وای بر من که ببینم همه فرصت‌ها رفت
باز در نامه من جرم و خطا مانده هنوز

حبیب الله چایچیان:

عید فطر است و اول شوال
نور عشق است و شور و جذبه و حال

بهر توفیق درک ماه خداست
قلب‌ها از نشاط، مالامال

جشن قرآن و جشن غفران است
عید اسلام و روز فخر و جلال

رمضان،‌ای مه نماز و دعا‌
ای ره اکتساب فضل و کمال

رمضان،‌ای گناه شوی بشر
زآن همه چشمه‌های اشک زلال

رمضان،‌ای فضای رحمت حق
که زند مرغ دل، به اوج تو بال

رمضان،‌ای که روز نیمه‌ی توست
مطلع آفتاب عشق و جمال

عید مسعود زاد روز حسن
مجتبای محمدی تمثال

رمضان،‌ای که در شب قدرت
لطف یزدان، برون ز حد مقال

ماه غفران و ماه توحیدی
ماه قرآن و ماه احمد و آل

غلامرضا سازگار :

الا‌ای دوستان عید صیام است
چه بنشستید این عید قیام است

طلوع صبحدم را این روایت
هلال ماه نور این پیام است

خوشا حال تمام روزه داران
که حسرت شد نصیب روزه خواران

ره صدق و صفا پویید امشب
جمال یار را جویید امشب

وضو گیرید با عطر بهشتی
به مهدی تهنیت گویید امشب

خوش آن عیدی که با دلدار باشیم
همه با هم کنار یار باشیم

اگر چه عید فیض و عید نور است
اگر چه عید شوق و عید شور است

اگر چه عید مجد است و سعادت
تمام عید‌ها روز ظهور است

بدون یار، گل خار است خار است
گل نرگس اگر آید بهار است

علیرضا قزوه:

آمدیم از سفر دور و دراز رمضان
پی نبردیم به زیبایی راز رمضان

هر چه جان بود سپردیم به آواز خدا
هر چه دل بود شکستیم به ساز رمضان

سر به آیینه «الغوث» زدم در شب قدر
آب شد زمزمه راز و نیاز رمضان

دیدم این «قدر» همان آینه «خلّصنا» ست
دیدم آیینه‌ام از سوز و گداز رمضان

بیش از این ناز نخواهیم کشید از دنیا
بعد از این دست من و دامن ناز رمضان

نکند چشم ببندم به سحر‌های سلوک
نکند بسته شود دیده باز رمضان

صبح با باده شعبان و رجب آمده بود
آن که دیروز مرا داد جواز رمضان

شام آخر شد و با گریه نشستم به وداع
خواب دیدم نرسیدم به نماز رمضان

اسماعیل تقوایی 

ماه خدا رفته و عید آمده
بر همگان فطر سعید آمده

مزد به طاعت بدهد روز عید
این ز خداوند نوید آمده

باد مبارک به همه مومنین
روز درخشان امید آمده

هر که شده صائم ماه خدا
حال به اوصاف حمید آمده

بنده حق ناز کند بر همه
حق بنگر بهر خرید آمده

عید شده رو به نماز و ببین
محشر کبرا به پدید آمده

سید هاشم وفایی

دردا که ماه رحمت حق باز هم گذشت
با آن که لحظه لحظه او مغتنم گذشت

در‌های مغفرت به روی ما گشوده بود
مهمانی خدا به وسعت جود و کرم گذشت

شب‌های قدر او چقدر باشکوه بود
ساعات غرق عفو گنه دمبدم گذشت

برخرمن گناه من آتش کشید دوست
با آن که دید معصیتم از رقم گذشت

دست مرا گرفت خدا و نجات داد
وقتی ز پا فتادم و آب از سرم گذشت‌

ای دل بهوش باش پس از ماه مغفرت
ماهی که می زدند گنه را قلم گذشت

هرکس نبُرد بهره از این چشمه زلال
باور کنید زندگیش در عدم گذشت

در عیدفطر خوان کرم چیده می‌شود
گرماه رحمت و کرم ذوالکرم گذشت

یارب به وصل دوست سروری به ما ببخش
این روز‌های هجر که با درد و غم گذشت

همسایه رضاست «وفائی» و می‌سرود
اوقات خوب ما همه دراین حرم گذشت

 

انتهای پیام/ 

 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار