به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، کیانوش گلزار راغب در کتاب «شنام» به شرح خاطرات خود از دوران اسارتش به دست کومله میپردازد. تجربههای متفاوت نویسنده از جنگ و اسارت موجبات بدیع بودن این کتاب را فراهم آورده است. به نحوی که در این اثر عشق، شوخی، جنگ، اسارت و ... به هم آمیخته میشوند و تصویری دیگرگونه از جنگ ارائه میدهند.
در بخشی از متن کتاب «شنام » میخوانیم:
در آخرین لحظات حضورم در پادگان، وصیتنامه کوتاهی نوشتم و به «علیاکبر گلزاری ۶»، دوست دوران کودکیام سپردم. علیاکبر هم اهل روستای «وِندِرآباد» بود و دوره آموزش نظامی عضویت رسمی سپاه اسدآباد را میگذراند. جدایی از او برایم سخت و ناگوار بود. حضورش به من آرامش میداد و جدایی از او دلتنگی میآورد.
با فریادهای دوستانم که مرا صدا میزدند به داخل مینیبوس پریدم. از خیابانهای شهر گذشتیم و وارد محوطه سپاه همدان شدیم.
فرماندهان سپاه همدان، مشغول بازرسی خودروها شدند. آنها بسیجیان کمسن و سال را از مینیبوسها و اتوبوسها پیاده میکردند. دلهره عجیبی داشتیم. هر کس سعی میکرد ساک یا وسیلهای را روی صندلی بگذارد و روی آن بنشیند تا قدش بلندتر به نظر برسد.
گفتنی است کتاب «شنام » نوشته کیانوش گلزار راغب از سوی نشر سوره مهر راهی بازار کتاب شده است.
انتهای پیام/