به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از اراک، تاریخ تشیع در دوران پرفراز و نشیب خود، بزرگان فراوانی را به خود دیده است؛ برخی از آنها در مسائل علمی شهره آفاق شدند و برخی دیگر نیز تنها به سیر و سلوک عرفانی و تزکیه نفس پرداختند و گروهی دیگر از آن بزرگان افزون بر موفقیتهای علمی به تزکیه نفس نیز رو آورده و علم و عمل را در آمیخته و به بیشترین توفیق و تأیید از جانب خداوند متعال دست یافتند.
بدون شک خاندان علامه مجلسی، درخشانترین خاندان علمی و دینی است. پدران و مادران مجلسی اول و بستگان آن ها، فرزندان و نوادگان پسری و دختری او از عصر وی تا زمان حاضر از نام آورترین عالمان دین هستند که تاریخ اسلام و شیعه امامیه به یاد دارد.
محمد باقر مجلسی در خانوادهای رشد و نمو کرد که آکنده از دانش و فقاهت بود. خانهای که ساکنانش از نیمه قرن پنجم به تشیع مشهور بودند و بسیاری از افراد این خانواده در قرن دهم و یازدهم از دانشمندان معروف زمان به شمار میرفتند. روی گشاده، سیمای خندان و سفرهای باز از خصلتهای خاندان او بود و هر کدام، چون درّی در مجالس مؤمنان میدرخشیدند و محفل از وجود آنان زینت میگرفت.
محمد تقی مجلسی (مجلسی اول) فرزند مقصود علی اصفهانی از دانشمندان مشهور عصر صفوی و شاگرد شیخ بهایی بود. محمدتقی در سال ۱۰۰۳ ق در شهر بزرگ و زیبای اصفهان به دنیا آمد. به مبارکی نام نهمین امام معصوم (علیه السلام) او را محمد تقی نام نهادند. آوای اذان و اقامه، اولین کلماتی بود که در گوش او طنین افکند، بدین گونه آغاز زندگی او با نوای توحید و رسالت قرین شد. محمد تقی در خانواده¬ای که پدر اهل علم و ادب و شیفتهی اسلام و اهل بیت علیهم السلام بود و مادر فاضله و صالحه بود به دنیا آمد.
پدر محمد تقی مجلسی، مقصود علی اصفهانی مجلسی، فاضلی دانش دوست بود و خود از راویان احادیث اهل بیت علیهم السلام به شمار میآمد. خاندان مجلسیها نام خود را از جد خود ملا مقصود علی اصفهانی گرفته اند. وی فاضلی شاعر و ادب دوست بود که اشعارش گرمی بخش و رونق دهندهی مجالس بود، در اشعار خود به «مجلسی» تخلّص میکرد و به همین خاطر به «مجلسی» شهرت یافت و پس از او این نام در خاندانش باقی ماند.
جد اعلای محمد تقی، حافظ ابو نعیم اصفهانی از محدثان و حافظان بزرگ قرن چهارم هجری است.
فقیه و محدث گرانقدر ملا محمد تقی حتی در آخر عمر خود از پای ننشست و عمر خود را دقیقهای بیهوده نگذارانید و به راه خود ادامه داد، تا اینکه در یازدهم شعبان سال ۱۰۷۰ ق. در اصفهان رحلت نمود و پیکرش در همان شهر در کنار مسجد جامع اصفهان به خاک سپرده شد. مقبرهی علامه محمد باقر مجلسی نیز در کنار مقبرهی وی قرار دارد. فقدان او ضایعهای بزرگ و جبران ناپذیر برای حوزههای دینی بود؛ چرا که اصفهان یکی از بهترین استادان حدیث را از دست داده بود.
این ضایعه بر جامعهی علمی و مذهبی اصفهان سخت گران آمد. اما دست پروردگان محضر پر فیض و افادهی او راهش را ادامه دادند و راه او که در تهذیب نفس و احیای حدیث سعی بلیغی روا داشت، با شاگردانش خصوصا پسرش علامه محمد باقر مجلسی، ادامه یافت و عصر بازگشت به حدیث و تعبّد، تجلّی بارزتر و رونق بیشتری یافت. خداوند روحش را قرین رحمت خود کند.
نام علامه مجلسی، محمد مشهور به باقر (محمدباقر) است. نام پدر علامه مجلسی، مولی محمدتقی و معروف به مجلسی اول است. مادر علامه مجلسی دختر سید صدرالدین محمد حسینی عاشوری قمی است. تولد علامه مجلسی در روزهای آخر سال ۱۰۳۷ و احتمالاً در روز آخر ماه ذی الحجه یا روز اول محرم ۱۰۳۸ بود.
علامه مجلسی در خانوادهای علمی و روحانی متولد گردید. پدر و اجدادش تا آن جا که میشناسیم از دانشمندان زمان و همگان عابد و زاهد و پرهیزگار بودند.
از مرحوم ملا محمد تقی پدر علامه «ره» نقل شده است که شبی بعد از گریه و زاری به درگاه خداوند، خود را به حالتی دیدم که هر چه از درگاه وی بخواهم، عنایت خواهد شد، فکر کردم چه درخواستی از امور دنیا و آخرت از خداوند بنمایم که ناگاه آواز گریه محمد باقر را از گهواره شنیدم، عرض کردم: خداوندا به پیامبر و آل او، این طفل را به توفیقاتی بی پایان موفق گردان و مروّج دین سید المرسلین قرار ده. نویسنده مرآة الاحوال میگوید: «بدون شک خوارق عادات که از آن بزرگوار به ظهور رسیده است، از پرتو دعای چنین بزرگواری بوده است.»
علامه مجلسی فراگیری دانش را در چهار سالگی نزد پدر آغاز کرد و در سایه توجه خاص پدر دانشمند، با هوشی سرشار و خدادادی به تحصیل علوم در حوزه اصفهان پرداخت و بیشتر تحصیلات او در علوم دینی در خدمت پدرش مدرس بزرگ اصفهان و روحانی طراز اول عصر بود. او در اندک زمان مراحل مختلف علمی را یکی پس از دیگری طی کرد به طوری که در همان سنین جوانی آثار نبوغ در سیمای نورانی اش آشکار بود و هر کس او را میدید آینده درخشانی را برایش پیش بینی میکرد.
نبوغ و بالندگی علمی او به حدی بود که در سن چهارده سالگی از فیلسوف بزرگ اسلام ملا صدرا اجازه روایت گرفت.
تشنگی دانش، قرار را از علامه ربوده بود و عطش سیری ناپذیر او در فراگیری علم روز به روز بیشتر میشد، بدین لحاظ در محضر عالمان بزرگی، چون ملا صالح مازندرانی، ملاحسنعلی شوشتری، رفیع الدین طباطبایی، محمد مؤمن استرآبادی، سید میرزایی جزایری، ملا محسن فیض کاشانی، سید نور الدین عاملی، شیخ علی عاملی نواده شهید ثانی و... زانوی ادب زد و از خرمن دانش هر کدام خوشهها چید. مجلسی هر جا دانشمند، فقیه و یا محدثی را مییافت، با فروتنی در برابر وی زانوی ادب میزد، وی در این کوشش خستگی ناپذیر پای درس بیش از بیست و یک استاد نشست و از دانش و افکار هر یک بهرهها گرفت.
اصفهان شهر علامه مجلسی بود، خانواده او در آن جا سابقه هزار ساله داشتند، شهر پر رونق اصفهان پایتخت صفویه بود و مجلسی در این شهر پر شکوه به دنیا آمد و همان جا پرورش یافت و ادامه تحصیل داد. دیری نگذشت که علامه بر علوم گوناگون احاطه کامل یافت و در زمره استادان طراز اول حوزه علمیه قرار گرفت. او خود را مهیا ساخت تا مانند پدر و بلکه بیشتر و بهتر از وی، به راهنمایی مردم که یک قرن و نیم بود به مذهب اهل بیت (علیهم السلام) خالصانه دل بسته بودند، همت گمارد، از این رو وی «درسها را چنان شیوا و زیبا و با برهان تدریس میکرد که شاگردان گمان میکردند، استاد تمام عمر خود را صرف آن رشته کرده است. درس مجتهد پرور او صدها طلبه را از گوشه و کنار شهرها به حوزه علمیه اصفهان که در آن زمان مرکز تشیع به شمار میرفت کشاند، و طلاب با رسیدن به اصفهان سراغ درس او را میگرفتند.
سید نعمت الله جزائری دوست، شاگرد و همکار علامه میگوید: «با آنکه [او]در سن جوانی به سر میبرد، چنان در علوم تتبع کرده بود که احدی از علمای زمانش به آن پایه نرسیده بودند.
علامه مجلسی در مدرسه ملا عبداللّه به تدریس و اقامه نماز اشتغال داشت. پس از فوت پدر در مسجد جامع به اقامه نماز و تدریس مشغول گشت. این مسجد مملو از طلاب میشد و پای درس او بیش از هزار طلبه مینشستند.
علامه مجلسی در راه نشر و حفظ معارف اهل بیت (علیهم السلام) راه استادش فیض کاشانی را در پیش گرفت. وی طلاب را به پژوهش در روایات تشویق میکرد و برای حفظ کتب اربعه از کم و کاستی و گزند حوادث اعلام کرد: «اگر هر یک از طلاب کتب اربعه را بنویسد، به دریافت اجازه نایل خواهد شد. طلاب با شوق تمام به نوشتن کتب اربعه پرداختند، نسخهها را نزد علامه میبردند و او با خط خود در پشت نسخههای آنها اجازه آنان را مینوشت».
علامه درباره صدها کتاب شیعه که به یغما رفته بود و یا در صندوقچهها پنهان مانده بودند، و نیز خطر نابودی ذخیرههای تشیع از سوی متعصبین اهل سنت و احتمال سقوط صفویه و نفوذ قوی صوفیها در دربار و...، تلاش سختی را به منظور به دست آوردن آثار تشیع آغاز کرد، تاجایی که دویست اصل از اصول چهارصد گانه معتبر شیعه را جمع آوری کرد و نفیسترین کتابخانه تشیع را گردآورد. «علامه در ادامه کارهای فکری - فرهنگی خود بسیاری از کتب گذشتگان را که علما در مسائل گوناگون نگاشته بودند، احیا کرد و طلاب را به نسخه برداری از آنها ترغیب نمود و کتابهایی که غبار غربت آنها را فرا گرفته و کسی آنها را مطالعه نمیکرد با دستخط خود در زیر آن مینوشت: این کتاب غریب مانده و کسی آن را نمیخواند.
نخستین کسی که در دولت صفویه، با صوفیه در افتاد و عقاید خرافی آنها را به باد انتقاد گرفت، ملا محمد طاهر قمی استاد علامه مجلسی بود. وی در مبارزه خود برای از میان بردن صوفیه چندان توفیقی نیافت، ولی بعد از وی شاگردش علامه مجلسی راه او را دنبال کرد و عملاً جلو بدعتهای آنها را گرفت و در کتابهای خود سخت بر آنها تاخت. علامه در بخشهایی از کتاب هایش سخت صوفیه را نکوهش نموده و با استفاده از روایات اهل بیت (علیهم السلام) تمام فرقههای آنها را خارج از اسلام و تشیع و بدعت گذار در دین معرفی کرده است.
علامه ضمن جلوگیری از نفوذ افکار و عقاید منحرف صوفی ها، به مرور زمان از قدرت آنان در دربار و ارتش کاست و شاه و مردم را، نسبت به این فرقه در به انحراف کشیدن تشیّع، آگاه ساخت. وی در بخشی از کتاب خود مینویسد:
جماعتی از مردم عصر ما به نام صوفیه هستند که بدعتها را آیین خود ساخته اند و از طریق آنها به عبادت خدا میپردازند و این دین را تصوف نامیده اند. اینان رهبانیت را پیشه ساخته اند در حالی که پیامبر ما (صلی الله علیه و آله) از رهبانیت نهی فرموده و بر عکس، به ازدواج، معاشرت با خلق، حضور در جامعه، شرکت در مجلس مؤمنان، هدایت یکدیگر، آموختن احکام خداوند، عیادت از بیماران، شرکت در تشییع جنازه ها، دیدار با مؤمنان و... امر به معروف و نهی از منکر، اجرای حدود الهی و ترویج احکام خداوند دستور داده است، حال آنکه رهبانیتی که این جماعت، بدعت نهاده اند مستلزم فرو گذاشتن تمام این واجبات و مستحبات است؛ وانگهی، در این رهبانیت، عباداتی را هم از پیش خود ساخته اند از جمله: ذکر خفی که به گونهای خاص صورت میگیرد و درباره آن نه نصّی وارد شده، نه در کتابی یافت میشود و نه در روایتی، بدون تردید بدعت و حرام است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده است: هر بدعتی گمراهی است و هر گمراهی ره به سوی آتش میبرد.
ذکر جلی که در ضمن آن اشعاری را با آواز میخوانند و مانند درازگوش نعره میکشند و با سوت کشیدن و کف زدن به عبادت میپردازند و معتقدند که تنها راه عبادت خداوند، همین دو نوع بدعت است؛ بدین گونه همه مستحبات و نوافل را فرو میگذارند و از نمازهای واجب به همین بسنده میکنند که مانند کلاغ به زمین نوک بزنند و اگر ترس از علما نبود، حتی این نوع نماز خواندن را هم به کلی کنار مینهادند!
صوفیه که خدای شان لعنت کند، به این بدعتها اکتفا نکرده اند، بلکه اصول دین را نیز تغییر دادند و دم از وحدت وجود میزنند؛ آنچه در این زمینه، از مشایخ آنان شنیده میشود، کفر به خداوند بزرگ است، اینان قائل به جبر و سقوط عبادات، و دیگر عقاید باطل و سخیف میباشند.
پسای برادران من! به هوش باشید، ایمان و اعتقادات دینی خود را از خطر وسوسههای این شیاطین پاس دارید، هشدار که فریب حالات و رفتارهای دروغین این جماعت را که دلهای مردمان نادان را به سوی خود میکشانند، نخورید!
بدین گونه علامه مجلسی، در عصر صوفیه که صوفیان به وجود سلاطین صوفی منش بر خود میبالیدند، سخت بر آنها تاخته و فرقههای آنها را از نظر دینی و منطق شیعه مردود دانسته، افعال و اذکار آنها را بدعت و گمراهی شمرده است.
در شرح حال آن مرد بزرگ آمده است: در ترویج تشیع و زنده نگاه داشتن دین پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) به وسیله تصنیف و تألیف، روشنگری دینی، تشکیل جمعه و جماعات، تربیت شاگردان عالی مقام، امر به معروف و نهی از منکر، نابودی دشمنان و مخالفین هواپرست و بدعت گذار، به ویژه صوفیه و بدعت گذاران در دین، چون این مرد بزرگوار، در عصر خویش و پیش از آن همتایی او را نبوده است...
علامه مجلسـى محقق پر کارى بـود که در عمر شریف خـویـش لحظه اى از تألیف و تحقیق نیاسـود و تـوانست کتابخانه بزرگى را که یادگار نیاکانـش بـود غنـىتر و پـر بارتر ساخته و جهت استفاده علاقه منـدان در اختیار دانـش پژوهان قرار دهد.
آثار فارسی او به سود دین و دنیای مردم بود و زمینه هدایت مردم را فراهم میساخت. کمتر خانهای از شیعیان بود که از کتابهای وی در آن یافت نمیشد و مورد بهره وری قرار نمیگرفت. کتابهای او چنان بود که عرب و فارس، جاهل و عارف، مردان و زنان و حتی کودکان هم از آنها استفاده میکردند.
علامه مجلسی کتابها و رسالات متعددی به زبان فارسی نگاشت، که تعداد آن را تا ۴۹ کتاب و رساله شمردهاند:
تألیفات فارسى عبارت است از:
۱ ـ حیاه القـلوب: مشتمل بر سه جلد است. در باب سرگذشت پیامبران، زندگانی پیامبر اسلام (ص) و درباره امامت
۲ ـ حلیه المتقیـن: در آداب معاشرت و زندگى فردى و اجتماعى
۳ ـ عیـن الحیـات: شـرح وصیت پیـامبـر اسلام به امت خودش
۴ ـ حق الیقین: در اعتقادات
۵-مشکـاه الانـوار: در فضیلت و آداب قـرا ئت قـرآن و ثواب آن
۶ ـ جلاء العیـون: کتابـى در بـاب تـاریخ زنـدگـانـى چهارده معصوم
۷ ـ ربیع الاسابیع: در اعمـال روزها و هفتهها به خصـوص شب و روز جمعه
۸ ـ تحفه الزائر: در باب زیارات پیامبر اکرم و ائمه معصومین
۹ ـ اختیارات الایام صغیر.
۱۰ ـ اختیارات الایام کبیر.
۱۱ ـ رساله بلا.
۱۲ ـ شـرح کتـاب روضه کـافـى و بسیـارى از آثـار دیگـر از جمله تـراجم و رسـالات و منـاجـات نـامهها و ...
تألیفات عربى به شرح ذیل مى باشد:
۱ ـ بحار الانـوار: این اثر مشهورترین و مهمتریـن اثر علامه مجلسـى و اثر پـر بـار و بلنـد آوازه تـاریخ تشیع است که در ۱۱۰ جلد تدوین شده است.
۲ ـ کتاب مرات العقول
۳ ـ آداب الحج
۴ ـ آداب التجهیز الموات
۵ ـ الاجازات
۶ ـ ملاذ الاخبـار فـى شـرح کتـاب تهذیب الاخبـار شیخ طـوسى
۷ ـ شـرح الاربعیـن حـدیث ... و دهها کتـاب دیگر
در میان آثار مجلسی، بحار الانوار جایگاه ویژه دارد، جاودانگی علامه بیشتر در پرتو همین کار بزرگ اوست. ستایشگران وی را به همین کتاب میستایند و شناخت مجلسی با شناخت بحار ممکن است. با این که نوشتههای پر بار فارسی او هنوز مورد استفاده همگان است، ولی هیچ کدام ماندگاری این دریای عمیق را نداشته است: «این کتاب از بزرگترین و نامورترین جوامع حدیثی شیعه است که به لحاظ تنوع مباحث، آن را باید دایره المعارفی دانست. این کتاب به سبب ذکر مآخذ روایتها و جستارهای کلامی، تاریخی، فقهی، تفسیری، اخلاقی، حدیثی، بیان و شرح بسیاری از روایات و نیز محتوای آن بر شماری از نسخههای نایاب و نیز جایگاه علمی مجلسی همواره مورد توجه بوده است.
علامه مجلسی در عصری میزیست که فلسفه و عرفان، فقه و حدیث اهل بیت (علیهم السلام) را تحت الشعاع قرار داده بود و علمای شیعه بیشتر میل به فلسفه داشتند و فقه و حدیث در درجه دوم اهمیت قرار داشت. ادامه این وضع روایات اهل بیت (علیهم السلام) را مورد تهدید قرار میداد. افزون بر آن، کتابهای احادیث شیعه بر اثر جنگها و غارتهایی که در ایران رخ داده بود و محدودیتهایی که شیعیان پیش از صفویه داشتند، نوعا از بین رفته، و باقی ماندهها نیز دور از دسترس بودند، بدین جهت شیعه از نظر احادیث نیازمند دایرة المعارف حدیث شامل همه گونه اخبار در هر موضوع بود.
علامه مجلسی در مقدمه بحار الانوار سه نکته ذیل را سبب تألیف بحار الانوار ذکر میکند:
۱. دانش سودمند تنها از راه وحی به دست میآید که در قرآن و احادیث نهفته است.
۲. بسیاری از نوشتههای شیعیان دور از دسترس مانده و یا مفقود گردیده است و گردآوری آنها در یک جا ضروری مینماید.
۳. بیم آن است که در آینده نیز بار دیگر این نوشتهها پراکنده و ناپدید شوند.
در این قسمت گوشههایی از فرمایش مجلسی را در مقدمه بحار الانوار ذکر میکنیم:
... من در نتیجه مطالعات خود تمام علوم را در کتاب خداوند و اخبار خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) یافتم و دانستم که دانش قرآن عقول بندگان را برای استنباط خود کافی نمیداند و جز پیغمبر و امامان معصوم (علیهم السلام) که پیک وحی در خانههای آنان فرود آمده، کسی به آن احاطه پیدا نمیکند... در نتیجه از میان علوم دینی، جست جوی اخبار ائمه (علیهم السلام) را برای کار خود برگزیدم، چرا که اخبار خاندان پیامبر را کشتی نجات یافتم که مملو از نیک بختی هاست... من در طی منازل یافتم که علوم اهل بیت (علیهم السلام) آدمی را به هر گونه عزت نائل میگرداند و به حکمتی بر نخوردم جز آنکه گزیده آن را در گفتار آل محمد (صلی الله علیه و آله) دیدم و به حقیقتی دست نیافتم مگر اینکه ریشه را در آنجا یافتم.
بعد از پژوهش در کتب مشهور، به جست جو در اصول معتبر گمنام پرداختم، کتابهایی را که در گذشته به واسطه شاهان مخالف شیعه یا به خاطر رواج علوم باطله در میان نادانها و یا به لحاظ کم توجهی عدهای از علما فراموش گشته بود، با اینکه آثار خاندان وحی از هر علم جامعتر و کاملتر است، لذا برای تأمین این منظور در شرق و غرب به جست جوی آن کوشیدم. عدهای به من در این راه یاری رساندند و به هر نقطه که امکان داشت سر زدند، تا به فضل خداوند بسیاری از کتب قدیم و اصول معتبره مورد استفاده گذشتگان جمع آوری شد و در میان آنها بر بسیاری از مدارک احکام دین آگاه شدم... من بعد از یاری خداوند، عزم کردم که همه را در کتابی بزرگ با فصول و ابواب منظم جمع کنم، بحمد اللّه آنچه میخواستم به بهترین وجه انجام یافت... نظر به این که کتاب مشتمل بر انواع علوم و حکمت هاست، آن را بحار الانوار (دریاهای نور) جامع گوهرهای ائمه اطهار (علیهم السلام) نامیدم.... در این کتاب پربار قریب ۳۰۰۰ باب طی ۴۸ کتاب علمی خواهید یافت که شامل هزاران حدیث است.
امام راحل «ره» درباره بحار الانوار مینویسد: «کتاب بحارالانوار که تألیف عالم بزرگوار علامه مجلسی است از قریب چهارصد کتاب و رساله که در حقیقت کتابخانه کوچکی است که با یک اسم نام برده میشود. صاحب این کتاب، چون دیده کتابهای بسیاری از احادیث است که به واسطه کوچکی و گذشتن زمانها از دست میرود، تمام آن کتابها را، بدون آن که التزام به صحت همه آنها داشته باشد در یک مجموعه به اسم بحارالانوار فراهم کرده و نخواسته کتاب عملی بنویسد... در حقیقت بحار خزانه همه اخباری است که به پیشوایان اسلام نسبت داده شده، چه درست باشد یا نادرست.
علامه تنکابنی نوشته است: مجلسی بر اسلام و مسلمین حقوق بسیار دارد؛ چرا که انتشار مکتب امامیه از برکت تألیفات آن بزرگوار است. هنگامی که کتاب «حق الیقین» وی منتشر شد هفتاد هزار نفر از ولایت شام و توابع شامات شیعه شدند.
علامه هیچگاه در سفر، قلم - این سلاح حوزوی - را از خود جدا نمیساخت و همواره آن را، چون دل خویش صیقل میداد و با آن به راز و نیاز میپرداخت علامه جلد بیست و دوم بحار الانوار را در نجف اشرف بعد از مراجعت از سفر حج تالیف نمود در مراجعت از سفر خراسان در بین راه ترجمه خطبه امام رضا (ع) و رساله و جیزه رجب را نگاشت.
هنگام سفرهای علامه طلاب فرصت را غنیمت میشمردند و با او همراه میشدند تا در فضایی ساده و دوستانه سعادت واقعی را در کلام او جستجو کنند.
علامه مجلسی قهرمان عرصه سیاست است، اما به موجب کینه ورزی و عناد مستشرقان و روشنفکران غربزده همچنان مظلوم تاریخ سیاست است. علامه پس از فوت مرحوم ملا محمد باقر سبزواری در سال ۱۰۹۰ هجری به منصب شیخ الاسلامی دست یافت؛ و در این مسند خدمات بسیاری را در مقولههای گوناگون سیاسی و اجتماعی به ایران و تشیع نمود. بزرگترین کار علامه مجلسی در صحنه سیاست که به نفع تشیع و مکتب آن ختم شد مبارزه با صوفیان بود. علامه علاوه بر مبارزه با صوفیان با کشیشان دربار، بیگانگان، نمایندگان موسسات و شرکتهای غربی به مبارزه با بت پرستان پرداخت.
پس از مرگ شاه سلیمان درباریان و خواجه سرایان، حسین میرزا (سلطان حسین) را که مورد علاقه مریم بیگم عمه شاه بود بر تخت نشاندند. شاه در وقت تاج گذاری به صوفیان اجازه نداد چنانچه مرسوم بود شمشیر را به کمر او ببندد و علامه مجلسی را پیش خواند و درخواست کرد که این تشریفات را او انجام دهد. علامه مجلسی در تالار آینه این مراسم را انجام داد. شاه رو به علامه کرد و گفت: به ازای این خدمت چه تقاضایی داری و چه پاداشی میطلبی؟ علامه که شاه جوانی را میدید که حتی در وقت تکیه زدن بر تخت سلطنت قادر به سوار شدن به اسب نبود. جوانتر و ساده اندیشتر از آن میدانست که بتواند کشتی این سرزمین را به ساحل برساند از این رو از شاه چیزی را خواست که در ذهن هیچ یک از حاضران حتی علمای آن زمان نقش نبسته بود. چیزی را گفت که عظمت روح بلند و دیدگاه وسیع سیاسی او را نشان داد. وی بر سه نکته تاکید ورزید: فساد، تفرقه و بی تفاوتی نسل جوان! پس رو به شاه کرد و گفت: تقاضا دارم شاه فرمانی صادر کند و نوشیدن مسکرات، جنگ میان تفرقه ها، همچنین کبوتربازی را نهی فرماید. شاه با رضایت خاطر پذیرفت و فوری فرمانی را به همان مضمون صادر کرد.
علامه همچنین او را ترغیب کرد که فرمانی دیگر برای طرد صوفیان از شهر امضا کند.
این پیروزی بزرگی برای علامه مجلسی و نجات ایران در آن وضعیت حساس بود که در غرب عثمانیها، در شرق ازبکها، در جنوب شرقی گورکانیها و در شمال روسها و در جنوب شرکتهای هلندی و هند شرقی چشم طمع به آن دوخته بودند.
اما در این میان با توطئه مریم بیگم (عمه شاه) شاه را به دامان میخوارگی و لذت جویی سوق دادند و عملا قدرت را از علامه مجلسی گرفتند و کشور رو به ضعف نهاد، نکته مهمی که در سیاست علامه مجلسی در دربار به چشم میخورد این است که در زمان علامه مجلسی هیچ برخوردی بین ایران و همسایگان اهل تسنن ایران از سوی شیعیان تعدی نشد و ایران در کمال آرامش به سر برد.
سرانجام علامه مجلسی در ۲۷ رمضان ۱۱۱۰ ق چشم از جهان فرو بست. با فوت او شمارش معکوس سقوط دولت صفویه آغاز شد و در همان سال ولایت قندهار سقوط کرد.
پیکر پاک علامه مجلسی در کنار مسجد جامع اصفهان و جنب مدفن پدر فرزانه اش مولی محمد تقی مجلسی به خاک سپرده شد و زیارتگاه شیعیان جهان شد.
انتهای پیام / م