به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، اینجا سکوت حکمفرماست و کسی کاری به کار کسی ندارد. در کوچه ها اثری از رد پای تکه آهنهایی که در شهر "خودرو" نامیده می شود نیست. مردمانی که چون تابلو نقاشی زندگی و آداب و رسوم گذشته را در عصر ارتباطات یدک می کشند..
نه تنها شبها پای تلویزیون نمینشینند که به شب نشینی هم اعتقادی ندارند. عروسی و عزا ندارند و مراسمی چون جشن تولد، سالگرد ازدواج و... برای آنان معنا و مفهومی ندارد.
مهمان نواز هستند به شرطی که احدی از زنان قصد ورود به روستای آنان را نداشته باشد. همانطور که تاکنون کسی از دنیای بیرون زنان آنان را ندیده است. البته این روزها مراجعات مکرر گردشگران و کنجکاوی زیاد به خاطر چیزهایی که از این مردم شنیده اند آنها را آزار میدهد.
بیشتربخوانید
متمول هستند و از طریق فروش زمینهای پدریشان در تبریز و همچنین پرورش و فروش اسب های اصیل عربی روزگار می گذرانند.
شناسنامه ندارند و جزو آمار جمعیت ایران به حساب نمی آیند. هیچگونه خدمات دولتی را دریافت نمیکنند.
اینجا ایستا است؛ مرموزترین روستای ایران! جایی که هیچگونه امکانات دنیای جدید را نمی پذیرند و بدون آب لوله کشی، گاز، برق، درمانگاه، ماشین آلات، وسایل ارتباطی و ... زندگی می کنند.
۲۰ -۳۰ خانهوارند کسی از اتفاقات داخل قلعهشان خبر ندارد. شیعهی دوازده امامیاند. با تفکراتی خاص. عابدند و پرهیزگار. خود میکارند و خود میخورند. با دیگران هم کاری ندارند. کسی را به جمع خود راه نمیدهند و با بیرون از قلعه هم ارتباط نگرفتهاند. کسی ندیده عضوی از آنان بیرون بیاید یا در جایی دیگر دیده شود. تفکرات صوفیمآبانه دارند و رهبانیت پیشه کردهاند.
میرزا صادق مجتهد تبریزی که در سال ۱۳۱۱ فوت کرد، از جمله فقهایی است که تأکید فراوانی به صورت نظری و عملی بر روش «طرد مطلق اندیشه تجدد و دستآوردهایش» داشت و تا پایان عمر به عدم جواز استفاده از ابزار تکنولوژیک و امور جدید و مدرن فتوا داد. از نظر او حکومت که قانونگذار و مجری قانون است، از آن خدا است و بعد پیامبر او و سپس به امامان شیعه میرسد وحکومت دیگری قبل از ظهور شرعی نیست.
مـیـرزا صـادق از مخالفان سرسخت مشروطیت و پیامدهای آن بود؛ به طوری که در سال ۱۲۹۲ شمسی با برخی از علما به محمدعلی شاه، ششمین پادشاه سلسله قاجاریه، تلگرام فرستاد و لغو مشروطیت را خواست.
میرزا صادق مجتهد تبریزی فقیهی که رای به حرمت استفاده از ابزار جدید داد
به گفته دکتر حسین عسگری البرز پژوه برجسته کشور خاستگاه اصلی اهل توقف، شهر تبریز است. پس از وفات میرزا صادق، مقلدانش در آن شهر به یکی از شاگردان او به نام سـیـدحسین نجفی طباطبایی (مدفون در قبرستان مارالان تبریز) رجوع کردند.
پس از مرگ او، فرزندش سیدجواد زعامت دینی اهل توقف را عهده دار شد. حدود سیزده خانوار پرجمعیت که همان هسته اولیه اهل توقف طالقان هستند با طرح شبهه در میزان دانش فقهی سیدجواد، ناچار در سال ۱۳۶۶ شمسی با هـدف جلوگیری از ایجاد تنش، به منطقه ای در شهرستان تنکابن مهاجرت کردند. آنها سه سال بعد به علت عدم تحمل دشواری های پیش آمده محیطی در روند تولید گندم، تنکابن را به مقصد طالقان ترک کردند. آنها وجود احادیث منزلت طالقان در آخر الزمان، گرایش مذهبی اهالی، آرامش و محیط زیست سـالم و طـبـیـعـی و عدم انجام پدیده اصلاحات ارضی در آبادی های طالقان را عمده ترین دلایل انتخاب این منطقه برای سکونت قوم برمی شمارند.
میرزا صادق مجتهد تبریزی که در سال ۱۳۱۱ فوت کرد، از جمله فقهایی است کهتأکید فراوانی به صورت نظری و عملی بر روش «طرد مطلق اندیشه تجدد و دستآوردهایش» داشت و تا پایان عمر به عدم جواز استفاده از ابزار تکنولوژیک و امور جدید و مدرن فتوا داد
به اهالی این روستا «اهل توقف» میگویند که همه این عنوانها به تحقیقات یکی از پژوهشگران بومی در حدود ۲۰ سال پیش باز میگردد. هنوز جایی یا کسی رسماً آنان را فرقه یا صاحبان دین جدید نخوانده، ولی دائماً گفته میشود از مردم فاصله میگیرند و کسی را به روستایشان راه نمیدهند.
از زمانی که خانههای اینجا محل اسکان شد و شبها کورسویی از پنجرههای چوبیاش به بیرون درز کرد، اهالی طالقان عنوان «فانوس آباد» به آن دادند. روستایی که منابع نورش یا فانوس است و یا چراغ گردسوز. همهی قلعه مسکونی، محوطههای بیرونی آن، زمینهای کشت و زرع و کارگاهها روی هم ۱۵ هکتار زمین است که با فاصله کمی از «طالقان رود» آباد شده. در منابع تحقیقی و آماری تعداد افراد روستا ۲۵۰ نفر ذکر شده که همگی آذری زباناند. بزرگ آنان شخصی است که بیش از ۳۰ سال پیش دیگرانی را نیز ترغیب کرده برای هجرت و سکونت در اینجا. سن وی قریب به ۸۰ سال است.
در روستای ایستا برای گرمایش و پخت و پز از هیزم استفاده میشود
کودکان روستا برای علم آموزی به مدارس طالقان نمیروند بلکه به سبک سنتی و مکتب خانهای با فراگیری دروس همانند و اجبات و محرمات فقهی، خوشنویسی و اصول عقاید با سواد میشوند.
ساعت مچی و دیواری در محل زندگی "اهل توقف" وجود ندارد و سیمان و آهن در معماری خانههای آنان به کار نرفته است و درها همه چوبی هستند و دو زبان ترکی و فارسی سخن میگویند به مرزهای جغرافیایی بین کشورها و شهرها اعتقادی ندارند و جهان در ذهن آنها بدون مرز است. هیچ زنی را به محدوده روستای خود راه نمیدهند و از گفتوگو با زنها غریبه به شدت پرهیز میکنند.
بیماران خود را به روش سنتی درمان میکنند و به پزشک مراجعه نمیکنند مگر در حال اضطرار. هیچ گونه نزاع و جرمی از آنان تاکنون گزارش نشده است.
حجت الاسلام والمسلمین سیدفضل الله حسینی، امام جمعه طالقان در گفتوگو با فارس میگوید: اهالی این روستا برای خود نامی انتخاب نکردند، دیگران هر کس به زعم خود برای آنان نامی برگزیدند. برخی به گمان اینکه این افراد منتظران واقعی امام زمان(عج) در عصر غیبت هستند، نامشان را «منتظران» گذاشتند و برخی نیز به آنان «پشمینه پوشان» می گویند، به خاطر کناره گیری آنها از ابزار و امکانات روز. برخی نیز به خاطر ترک زبان بودن اهالی روستا، آنجا را «ترک آباد» می گویند. برخی نیز نام «ایستا» را برای روستا انتخاب کردند به جهت آن که این افراد در عصر غیبت اعتقاد به «توقف» دارند به خصوص توقف در سبک زندگی قرن چهاردهم میلادی و عدم استفاده از تکنولوژی.
امام جمعه طالقان میگوید: پس از فوت سید حسین نجفی طباطبایی۱۶ خانوار با رهبری فردی به نام حسنیقلی ضیائی که خواهرزاده سید حسین است از تبریز هجرت میکنند.
سیدفضل الله حسینی امام جمعه طالقان
وی ادامه میدهد: پیروان آقای ضیائی در طالقان معروفیت کشوری و بلکه جهانی پیدا می کنند، آن هم بیشتر به خاطر نبوغ و تدابیر خود آقای ضیایی. این افراد در حال حاضر در حدود ۱۴ هکتار در کنار رودخانه شاهرود که در دو کیلومتری شمال شرقی شهر طالقان (شهرک) قرار دارد، سکونت دارند. آقای ضیایی اگرچه روحانی نیست و اطلاعات دینی زیادی ندارد، اما با مدیریت منظم و نفوذ در افراد و ابتکارات جالبی که به آن اشاره خواهم کرد هم نقش زعیم دینی و هم حاکم را در بین اهالی روستا پیدا میکند.
آقای ضیایی تاثیر کاریزمایی بسیار قوی در اهالی روستا دارد، به طوری که اهالی در کوچک ترین تصمیمات و جزئی ترین کارها از جمله مسائل شخصی، اعتقادی و اجتماعی گوش به فرمان او هستند و خانم ها نیز با واسطه همسر ایشان مسائل را از او می پرسند.
از بالای کوه که به روستا نگاه کنیم قلعه ای وسط دره است. در همسایگی قلعه یک ملک با دو سوله بسیار بزرگ و با سقف قوسی وجود دارد و یک رستوران سنتی. درست دیوار به دیوار قلعه. پیش از آنکه وارد محوطه بیرونی قلعه شوید نوشتههایی با خط نستعلیق روی زمینه سفید توجهتان را جلب میکند. «اینجا ملک شخصی است»، «عکسبرداری و فیلمبرداری نکنید»، «لطفاً مزاحم نشوید»، «ورود به این ملک شخصی اکیداً ممنوع است».
اینجا زمان متوقف شده است
در بزرگی در انتهای کوچه ای به نام کوچه منتظران قرار گرفته است، جایی که محل ورود و خروج اهالی روستای کوچک ایستاست. ورود به این روستا در این روزگار بی شباهت به سفر زمان نیست. پشت این در زندگی به چیزی حدود ۹۰سال قبل بازمی گردد. تعجب نکنید. اینکه می گوییم با ورود به این روستا انگار به یک قرن قبل برگشته اید، اغراق نیست.
از شایعات دیگریکه سرزبانهاست اینکه اینان هر جمعه صبح شمشیرهایی دارند که آن را صیغلی کرده اسبانشان را تیمار میکنند تا به محض ظهور منجی، به یاریاش بشتابند
در این روستای کوچک هیچ نشانی از تکنولوژی و زندگی امروزی وجود ندارد. در کوچه پسکوچههایش هیچ خبری از دوچرخه، موتور، ماشین یا وسایل مرسوم کشاورزی مانند تراکتور نیست. خانه های کوچک خشتی در میان زمین های کشاورزی و دامداری قرار گرفته اند. اینجا خبری از آب، برق، گاز و تلفن نیست.اهالی از آب چشمه و چاه استفاده می کنند و شب هایشان را با نور فانوس روشن نگه می دارند.
سیدمصطفی علی خانی یکی از اهالی طالقان است که تا کنون چندین مرتبه به این روستا رفته است. او درباره این روستا می گوید: مردم این روستا در یک جایی از تاریخ انگار متوقف شده اند. مردانشان شلوارهای پشمی و پیراهن های بلندی میپوشند که تا زانو آمده است. زنان و دخترانشان از خانه بیرون نمیآیند و هیچکس آنها را ندیده است. در ضمن هیچ زنی هم اجازه ورود به این روستا را ندارد. به این روستا تنها مردان، آن هم به سختی امکان رفت و آمد دارند.
وی درباره کسب و کار اهالی این روستا می گوید:کشاورزی می کنند و دامداری. اسب های بی نظیری هم دارند که قیمت هر کدامشان بسیار زیاد است و گویا مصری ها این اسب ها را می خرند. این گروه که خود را اهل انتظار می دانند راهی طالقان شدند و بخشی از زمین های در حاشیه رودخانه شاهرود را خریدند و ساکن شدند.
تصویر هوایی از روستای ایستا
این خانواده ها به این دلیل از امکانات مرسوم زندگی پرهیز می کنند که آن را شبیه زندگی کفار می دانند. آنها تمام ملزومات زندگی شان را خودشان تامین میکنند و اگر به ناچار برای خرید برخی ملزوماتی که بیشتر هم مربوط به دامداری است از روستا خارج شوند با گاری و اسب به طالقان میآیند و تنها از کسانی خرید می کنند که به نظرشان کسب و کارشان پاکیزه است. علی خانی در این باره ادامه می دهد: مردم طالقان این افراد را سال هاست که پذیرفته اند و هیچ مشکلی با آنها ندارند چرا که اهالی توقف رفتار بسیار خوبی دارند. مردمان آرامی هستند که تا به حال هیچ کس نزاع و درگیری ازشان ندیده است. درباره اعتقاداتشان هم با هیچ کسی وارد بحث و گفت وگو نمی شوند و تلاش نمی کنند تا دیگران را نسبت به سبک زندگی شان متقاعد کنند و کسی هم در مقابل از آنهاسوال و جواب نمی کند.
علی خانی که در رفت و آمدهایش به این روستا تلاش کرده تا شناخت کامل تری نسبت به سبک زندگی شان پیدا کند، میگوید: اهالی این روستا انگار تارک دنیا شده اند. در این روستا هیچ خبری از عروسی، جشن، تولد و مناسبات معمولی مردمان امروز وجود ندارد. هیچ کدام شناسنامه و کارت شناسایی ندارند. از هیچ امکانات شهری استفاده نمی کنند. حتی روستایشان هم در وزارت کشور ثبت نشده است. در این روستا مدرسه نمی بینید. کودکانشان به سبک سنتی و مکتب خانه ای با فراگیری دروس قدیم و محرمات فقهی، خوشنویسی و اصول عقاید با سواد می شوند.
در این روستای کوچک هیچ نشانی از تکنولوژی و زندگی امروزی وجود ندارد. اینجا خبری از آب، برق، گاز و تلفن نیست.اهالی از آب چشمه و چاه استفاده می کنند و شب هایشان را با نور فانوس روشن نگه می دارند
قبل تر حدود ۴۰تا ۵۰ خانواده در این روستا زندگی می کردند اما الان تعداد این خانواده ها به عدد ۱۰ رسیده است. گویا وقتی کودکان به سن بلوغ میرسند این اجازه را دارند تا خودشان درباره ادامه زندگی شان تصمیم بگیرند. یا در روستا می مانند و به همین شیوه زندگی شان را دنبال میکنند یا برای ورود به جامعه راهی میشوند.
علی خانی در این باره می گوید: آن طور که ما شنیده ایم و در میان مردم طالقان گفته می شود کسی که این روستا را ترک کند دیگر اجازه ورود به آن را ندارد. نکته دیگر اینکه در حال حاضر این روستا به مقصد بسیاری از گردشگران مرد تبدیل شده است. از مسؤولان کشوری بگیرید تا مسافران و گردشگران زیادی که برای کنجکاوی وارد این روستا شده اند و زندگی مردم این منطقه را از نزدیک مشاهده کرده اند.
در اینجا هیچ زنی را از خارج از مجموعهشان راه نداده و زنان اینان را نیز تا به حال کسی ندیده. ۳۰ سال است زنان در اینجا حبساند. گفته میشود به اختیار خودشان است و هر کسی خواسته از اینجا رفته. مثل خانوادههایی که زندهگی با این سبک و مرام را تحمل نکرده و برای همیشه از قلعه خارج شدهاند. چند خانهی بزرگ در قلعه پس از خروج آن خانهوادهها خالی مانده است. ولی خانهوار جدیدی بعد از آن هم اضافه نشده. در اینجا حتی کتابهای چاپی هم راه ندارد.
گفته میشود چند نسخهی خطی گرانبها نزد اهالی است و در هر خانه هم یک جلد توضیحالمسائل مجتهدشان که آن هم دستنویس است.
از شایعات دیگریکه سرزبانهاست اینکه اینان هر جمعه صبح شمشیرهایی دارند که آن را صیغلی کرده اسبانشان را تیمار میکنند تا به محض ظهور منجی، به یاریاش بشتابند.
دکتر حسین عسگری البرز پژوه در گفتوگو با خبرنگار فارس در رابطه با سبک زندگی اهالی این روستا میگوید: اهالی روستای ایستا تأکید میکنند که سبب اصلی پرهیزشان از زندگی امروزی به جهت تشابه آن به زندگی کفار و بدعت بودن آنها است. به زیارت امامان شیعه نمیروند زیرا استفاده از وسایل نقلیه امروزی را جایز نمیدانند. آنها خود را مستطیع نمیدانند و به حج نمیروند زیرا عزیمت به حج به آن شکلی که میخواهند برایشان موانعی همانند گذر از مرز و استفاده از شناسنامه و وسایل نقلیه امروزی را در پی دارد.
نگارنده اثر «پژوهشی درباره اهل توقف در طالقان» ادامه میدهد: اهل روستای ایستا اوقات شرعی نماز را با شاخصههای خود استخراج کرده و آغاز و پایان ماه مبارک رمضان را نیز با رؤیت خویش تعیین میکنند. به رؤیای صادقه معتقدند و در تأیید روش زندگی خود به خوابهای معنوی استناد میکنند. اهل توقف به شدت منتظر ظهور حضرت مهدی (عج) هستند و بر این نظر هستند که اکنون آخرالزمان است و آخرالزمان از دوره مشروطیت آغاز شده است. ایمان در نگاه آنان از جنس تعهد است از همین منظر عقل را وظیفهساز نمیدانند و وجود آن را فقط برای وظیفه شناسی ضروری میپندارند.
این پژوهشگر میگوید: در اعیاد و سوگوارییها نیز مراسم خاصی برگزار نمیکنند. اهل توقف در هیچ فعالیت سیاسی و اجتماعی شرکت نمیکنند و باورهای خود درا نیز تبلیغ نمیکنند. کم عیبترین حکومت دوران غیبت کبری را قاجاریه میپندارند! بنابراین برخی از آنها تلاش میکنند نسب خود را به قاجاریه برسانند.
برای خرید مایحتاج خود همانند، پارچه، میخ و مقدار بسیار کمی آهن و شیشه و مانند اینها به شهر طالقان میروند و خودشان آهنگری و نجاری دارند.
چندان مالکیتی برای اموالشان در میان خود نمیبینند و بر سر اموال با کسی نزاع نمیکنند و اگر کسی در دارایی آنها تصرف کند با او درگیر نمیشوند و از مال خود چشمپوشی میکنند.
در دهکده آنها کسانی را میتوان سراغ گرفت که تنها ۲ یا ۳ بار به بیرون از محل سکونتشان رفتهاند امرار معاش آنها از فروش املاک موروثی در شهر تبریز و فروش گاو و گوسفند صورت میگیرد.
اهل توقف افراد غیر از خود را «اهل بیرون» مینامند در بخشی از اراضی آن روستا کشاورزی و دامپروری کاملاً سنتی انجام میپذیرد. برای تردد از اسب و قاطر استفاده میکنند و در توجیه این رفتار میگویند که به ناچار و به جبر از صنعت و ابزار جدید استفاده میکنند.
احمد شریفی یکی از اهالی طالقان که فرصت رویارویی و صحبت با آقای ضیایی رهبر این روستا را داشته میگوید: بر خلاف داستان سرایی های زیادی که در مورد اهالی این روستا میشود بسیار مردم مهربانی هستند و حتی از ما که بدون اجازه وارد ملک آنها شده بودیم پذیرایی کردند. آنها اهل خلوتند و دوست ندارند کسی در زندگی آنها سرک بکشد. غذایشان محلی و طبیعی بوده و خوراکی که خاستگاه و چگونگی تولیدش معلوم نباشد مصرف نمیکنند و از خوردن گندم و میوههایی که با کود شیمیایی و سموم دفاع آفات نباتی به عمل آمده باشد به شدت پرهیز میکنند.
شریفی میگوید: اهالی روستای ایستا شناسنامه ندارند و جزء آمار جمعیتی ایران به شمار نمیروند و از امکانات رفاهی جدید مانند آب لولهکشی، گاز، برق، تلفن، مطبوعات، رادیو و تلویزیون، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و رایانه استفاده نمیکنند.
وی ادامه میدهد: آقای ضیایی خودش برای من میگفت که برخی چهره های سیاسی و شخصیت های فرهنگی برای دیدنش میآیند. از دکتر صالحی انرژی هسته ای گرفته که خودش هم طالقانی است تا مسعود ده نمکی و مهدی نصیری و برخی دیگر. البته ارتباطی بین آنها نیست بلکه جذابیت این مردم با این مدل سبک زندگی و صفا و بی آلایش بودن این مردم آن ها را هر چند وقت یکبار اینجا میکشاند.
شریفی میگوید: یکی از درآمدهای اصلی اهالی روستا که البته سرگرمی و تفریحشان هم هست؛ پرورش اسب های اصیل عربی است. یکبار آقای ضیایی به من گفت ما قبلا یک اسب از اصطبل امیر قطر خریدیم و همه این اسب ها که اینجا میبینی از نسل همان اسب هستند. شاید باورتان نشود اما اسب هایی که در این روستا هستند از ۲ تا ۱۰ میلیارد قیمت دارند!
خودشان هم زین و پالان دست دوز تولید میکنند اما این درآمد سرشار جایی از روستا خود را نشان نمیدهد و جز به حد ضرورت تولید نمیکنند و نمیخورند و نمیپوشند.
اینان مردمانیاند که چون تابلوی نقاشی زندگی کرده و آداب و رسوم گذشته را در عصر ارتباطات یدک میکشند. اگرچه ورود به روستا علی رغم درخواست های مکرر از اهالی برای ما میسر نشد اما همین میزان اطلاعاتی که از برخی افراد مطلع بدست آمد نشان میدهد زندگی اهالی این روستا برای ما که عادت به استفاده از امکانات متعدد داریم و هر روز هم ابراز و اسبابی جدید پای به زندگی ما باز میکند چقدر عجیب و غیر قابل تصور میتواند باشد. البته اهالی این روستا به دلیل اینکه ازدواجی خارج از روستا انجام نمیشود رفته رفته در حال کاهش هستند اما قطعا گفتنی های زیادی در رابطه با زندگی آنها و آنچه در این سی سال عزلت تجربه کرده اند وجود دارد که شاید روزی بیشتر برای ما روشن شود.
یعنی باید در هرموردی نظر بدی