به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، سید عباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، در مراسم ششمین دوره پایتخت کتاب ایران در بهمن ماه ۹۸ گفته بود که «ایرانیان در هفته ۳.۷ کتاب میخوانند و ان هم نیمی از جامعه ایرانی کتاب میخواند و بیشترین سهم مطالعه متعلق به کتابهای رمان و داستان است.»
آمار سرانه مطالعاتی ایران تاسف آور است و اینکه تنها نیمی از افراد جامعه سه ساعت در هفته کتاب بخوانند برای کشوری با تمدن دو هزار ساله فاجعه آمیز است. در همین راستا و به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی با اسماعیل امینی در این باره صحبت کرده ایم.
آیا آموزش و پرورش و وزارت علوم رسالت خود را برای کتابخوان کردن جوانان انجام داده اند؟
بخشی از وظیفه گسترش فرهنگ کتابخوانی بر عهده این دو وزارتخانه است؛ از زمانی که توجه این دو وزارتخانه به کنکور، مقاله سازی و کارهای آماری جلب شد، توجه به کتابخوانی کم شده است. تعلیم و تربیت توجهش را روی تست زدن دانش آموزان گذاشت و دانشگاه توجهش بر آمار دادن از مقالات علمی و پژوهشی دانشجویان شد. زمانی که من دانشجو بودم، مقالات امتیازی نداشتند. تعداد محدودی از مجلات دانشگاهی موجود بود و ارتقای علمی استاد را با این مقالات نمیسنجیدند. از وقتی دانشگاه به سمت آمارسازی رفت، وضعیت بدین گونه و کتابهای بی محتوا چاپ شد.
آیا اقتصاد و درآمد کم خانواده ها دلیل کافی برای کتاب نخواندن مردم است؟
الان وضعیت اقتصادی از قدیم بهتر است؛ در دهه ۵۰-۶۰ مردم در سطح پایین زندگی میکردند. الان نگاهی به مردم بیندازید خرج لباس و ظاهر و صورت خود میکنند، ولی آن زمان این گونه نبود؛ مردم یک جفت کفش داشتند. الان انواع تزئینات و دکوراسیون منزل را دارند، ولی کتاب نمیخوانند.
آدمهای امروزی برای ظاهرشان خرج زیادی متحمل میشوند، ولی برای اندیشه و دانش آنقدرها خرج نمیکنند. مسئله اقتصاد در کتاب نخواندن مهم نیست، زیرا کتابخانه مجلس شورای اسلامی، دانشگاه تهران، کتابخانه ملی ایران، کتابخانه کنگره هند، کتابخانه آمریکا و ... کتابهای مجانی را برای استفاده در سایت گذاشته اند. مردم چون انگیزه ندارند کتاب نمیخوانند. در زمان قدیم، مردم برای تهیه کتاب به خارج از کشور میرفتند و از روی کتابها میکرو فیلم تهیه میکردند، امروزه دیوان حافظ و قرآن در خانه است و کسی آن را نمیخواند. پدر مرحومم میگفت: «من از روی قرآن رونویسی میکردم، چون در خانه مان قرآن به تعداد افراد نبود.» الآن در گوشیهای همراه هم قرآن است، ولی کسی نمیخواند.
آیا عملکرد نهاد کتابخانههای عمومی در تشویق مردم به کتابخوانی کافی بوده است؟
برای گسترش کتابخانهها زحمت کشیده اند و کتابخانههای سیار برای جاهای دوردست فرستاده اند و این تاثیر دارد. ولی متاسفانه اگر شما به کتابخانه محلتان سری بزنید میبینید که آنجا محل خواندن کتابهای تست شده است و کنکور علاوه بر نابود کردن انگیزه مطالعاتی، روحیه نوجوانان را هم خراب کرده است. تست زدن علم محسوب نمیشود.
اگر همین امروز وزارت علوم و سازمان امور استخدامی امتیاز اداری مدرک دانشگاهی را حذف کنند، افرادی که به دنبال درس نیستند به دانشگاه میروند. آنان انگیزهای برای سوال کردن و تحقیق ندارند و سوال من این است که چرا ما متخصصی که سواد ندارد را تربیت میکنیم، چرا به مدرک دانشگاهی بها میدهیم؟ مدیر ۵۰ ساله برای گرفتن مدرک لیسانس به دانشگاه آمده و دلیلش فقط افزایش حقوق در ازای مدرک بالاتر است.
نقش رسانهها در معرفی کتابها و تشویق مردم به کتابخوانی چیست؟
از نظر رسانهها انتشار کتاب خبر محسوب نمیشود، ولی طلاق گرفتن هنرمندن و سایر اخبار زرد خبر محسوب میشود. آنان وقتشان را روی فوتبالیستها میگذارند. برنامه «کتاب باز» اتفاق خوبی است، ولی متاسفانه نیمی از زمان این برنامه به روانشناسی زرد و مثبت اندیشی واهی اختصاص یافته است.
دیگر دلایل کاهش آمار مطالعه در ایران چیست؟
دلایل مختلفی دارد؛ مهم ترینش این است که کتاب بد زیاد داریم و با انتشار کتابهای زرد و محتوای پایین آبروی کتاب را بردیم. فقط برخی ناشران هستند که برایشان کیفیت مهم است. الان ناشران کتابهای محتوای ضعیف را چاپ میکنند. متاسفانه در ایران در محافل مختلف از تو میپرسند: «چند کتاب نوشتهای؟» کسی از تو نمیپرسد چند کتاب و چه کتابهایی خواندهای؟ در ایران امروزی برای مردم کتاب نوشتن مهمتر از کتاب خواندن است. اگر استاد دانشگاه سالی ۲۰۰ کتاب بخواند ارزشش از آنکه ۵۰ کتاب نوشته کمتر است.
مورد داشتیم که فردی ۳۰ جلد کتاب شعر چاپ کرده و تنها در هر صفحه یک کلمه نوشته است، فقط برای این که بگوید من هم شاعر هستم. امروزه افراد برای چاپ کتاب هایشان به ناشر پول میدهند به جای اینکه از ناشر پول بگیرند، چون نویسنده و شاعر با کیفیتی نیستند.
مقاله علمی در همه جای دنیا به معنای گزارش کار تحقیقاتی و نظری است. در کشور ما یک استاد دویست مقاله علمی داده و سوال من این است مگر یک سال چند روز کاری است که تو توانستهای دویست مقاله علمی بدهی؟
راهکار شما برای علاقهمند کردن نوجوانان و جوانان به کتابخوانی چیست؟
حذف کنکور، آزمون تیزهوشان، المپیادهای علمی، آمارسازی و مدارس نمونه دولتی و این آزمونهای رقابتی از دست من خارج است. هدف از درس خواندن پرورش انسان برای خوب زندگی کردن در جامعه است. تستهای کنکور به بچههای ما خوب سوال پرسیدن و فکر کردن را یاد نمیدهند.
من اگر اختیارش را داشتم پولها و حمایتهای دولتی و یارانههای کاغذ به ناشران دولتی را حذف میکردم. الان بیشتر از تعداد مولفان ناشر داریم؛ حدود سی هزار ناشر وجود دارد و فقط آمده اند تا سهم کاغذشان را بگیرند، کتاب چاپ کنند و از مولف هم پول چاپ را میگیرند به جای آنکه به نویسنده پول بدهند.
به نظرم رسانههای دیگر و رادیو یا تلویزیون باید به کمک کتاب بیایند و کتابهای خوب را به مردم معرفی کنند. من کتابهای خوب را در صفحه شخصی ام در فضای مجازی به اشتراک میگذارم تا دیگران هم از آنها آگاه شوند.
راه دیگر افزایش کتاب خوانی، تغییر روش توزیع کتاب است. باید در سراسر کشور دسترسی مردم به کتاب آسان شود. هزینه کم ارسال کتاب به سراسر ایران میتواند راهکار مناسبی باشد. ما به جای آنکه یارانه کاغذ را به ناشران بدهیم و از این طریق عدهای دلالی کنند و کاغذ یارانهای را به قیمت آزاد بفروشند، باید دلالی کاغذ را حذف کرده و در این صورت مردم مناطق دوردست به کتاب دسترسی دارند و نیازی نیست برای تهیه کتاب به تهران بیایند.
گفتگو از فاطمه شریفی
انتهای پیام/
* اولاً در مورد این مقالات، استادها معمولاً کمک چندانی به دانشجو نمی کنند و دانشجو نقش اصلی را در نوشتن مقاله دارد در حالیکه امتیاز آن اغلب برای استاد خواهد بود.
* نکته دیگر اینکه خیلی از این مقالات برای امتیاز نوشته می شود، نه برای گسترش علم. مثلاً خود من به یاد دارم که قرار بود برای درس یکی از استادها مقاله بنویسیم و در حالیکه هنوز ترم شروع نشده بود و درس تئوری را نخوانده بودیم، استاد اصرار داشت که ما شروع به کار نرم افزاری برای مقاله کنیم! در صورتیکه بدون دانستن مباحث تئوری نمی توان کارهای نرم افزاری انجام داد اما با این حال، بعضی دانشجویان برای درسی که هنوز نخوانده بودند، مقاله نوشتند!
* مهم تر از همه اینکه اینگونه مقالات مشکلی از کشور خودمان را حل نمی کنند؛ مثلاً موضوع پایان نامه من در مورد نوعی موتور بود که در بعضی کشورها از آن استفاده می شود و در کشور ما اصلاً کاربردی ندارد اما علاوه بر پایان نامه، مجبور بودم مقالاتی هم از آن استخراج کنم که هیچ فایده ای برای من یا کشورمان نداشت اما فقط امتیاز نوشتن مقاله به نام استاد ثبت شد.
چون احساس می کنند تسلط بر رایانه و زبان های خارجی، یک مزیت و برتری در جامعه به حساب می آید که حتی در برای استخدام و شغل آینده آنها هم به کار می آید.
اما در مورد کتاب خواندن قضیه فرق می کند؛ من خودم از بچگی تا کنون بیش از چند صد جلد کتاب خوانده ام اما الآن احساس می کنم هیچ فایده ای به حالم نداشته!
در حالیکه می توان در خیلی جاها مثل استخدام، قبولی در دانشگاه، سربازی و ... برای افراد کتابخوان امتیاز قائل شد تا افراد حس کنند که خواندن کتاب فایده دارد.
آقای امینی حقیقتاً یکی از دانشمندان بزرگ کشور ما هستند و مطمئناً صحبت ها و راهکارهای ایشان هم می تواند خیلی از مشکلات فرهنگی و کتابخوانی کشور را حل کند.
اما مشکل اینجاست که آیا واقعاً مسئولان به این توصیه ها گوش می دهند؟
«مقاله علمی در همه جای دنیا به معنای گزارش کار تحقیقاتی و نظری است. در کشور ما یک استاد دویست مقاله علمی داده و سوال من این است مگر یک سال چند روز کاری است که تو توانستهای دویست مقاله علمی بدهی؟»
* جواب:
مقالات را که استادها نمی نویسند؛ دانشجوها می نویسند و به نام استادها چاپ می شود!