به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، درباره فرقه نصیریه دیدگاههای مختلف و متعارضی بیان شده است. عدّهای این فرقه را از غالیگران و منحرفین دانسته و برخی دیگر نیز آنان را از گروههای شیعه دانسته اند.
در مورد نام این فرقه نیز بحث زیاد است. برخی نصیریه را از پیروان "محمّد بن نصیر نمیری" دانسته برخی دیگر نیز "نصیر" را خادم و شاگرد حضرت علی (ع) دانستهاند.
برخی مورخان اسلامی معتقدند که پیروان نصیریه امامان معصوم ـ علیهم السّلام ـ را خدا دانسته و به تناسخ و حلال بودن محارم اعتقاد دارند و برخی دیگر هم نصیریه را بری از این تهمتها دانسته و معتقدند آنها چنین عقایدی ندارند.
همچنین برخی از مورخان اسلامی معتقدند رهبر فرقه نصیریه در دوره غیبت صغری، ادعای بابیت و سفارت امام زمان (عج) کرده است. بر اساس این ادعا، ابن نصیر مدعی شده بود محمد بن عثمان دومین نائب از نواب اربعه امام زمان است. این اقدام وی موجب شد از حلقه نزدیکان امام منع شود. همچنین برخی میگویند ابن نصیر پس از مطرود شدن، ادعای نبوت و الوهیت کرده و معتقد به تناسخ شده است.
با این حال، برخی این عقاید را مربوط به گذشته دانسته و معتقدند نصیریه امروز چنین اعتقادی ندارند. طبق گفته این افراد، امروزه کسانی از نصیریه که در سوریه و لبنان زندگی میکنند، خود را شیعه دوازده امامی دانسته و خود را "علویّون" معرفی کرده و موارد بالا مثل تناسخ و غلو را ردّ کرده و اعتقادات شیعه امامیّه را کاملاً قبول داشته و میگویند: محمد بن نصیر نمیری، رئیس فرقه نمیریه بوده و در میان نصیریه و علویّون فقط عدّة کمی غلو کرده و ائمه را خدا دانسته و به تناسخ اعتقاد داشته اند.
سرگذشت تلخ علویون مدیترانه
طبق اخبار رسیده، پس از ابن نصیر، "محمد بن جندب" جانشین وی شد. اطلاعات تاریخی در مورد او موجود نیست. بعد از ابن جندب نیز "محمد جنان جنبلانی" که بعدها طریقت جنبلانیه را در تصوف پایه گذاری کرد جانشین وی شد.
جنبلانی به مصر سفر کرد و در آنجا با "حسین بن حمدان خصیبی"، فرد تاریخ ساز فرقه نصیریه، آشنا شده و او را به شاگردی پذیرفت. خصیبی پس از وفات جنبلانی در سال ۲۸۷ هجری قمری در عراق، جانشین وی و زعیم علویان شد.
خصیبی از عراق به حلب رفته و در دوره "سیف الدوله حمدانی" دعوت خود را ادامه داد. خصیبی توانست با آمیختن آموزههای نصیری با تصوف و همچنین با حمایت دولت حمدانی به ویژه سیفالدوله پایههای نصیریه را در شام تثیبت کرده و به طور کلی انتقال نصیریه از عراق به مناطق شمالی شام را فراهم کند.
حمدانیان در اواخر قرن سوم هجری و تمام قرن چهارم هجری با مرکزیت موصل و در ادامه حلب در شام حکومت کردند. حمدانیان دولتی شیعی و امامی مذهب بودند که نقش مهمی در نشر تشیع در شام داشتند. رویکرد شیعی "سیف الدوله حمدانی" فضای مناسبی را برای گسترش نصیریه در شام ایجاد کرد. بر اساس برخی از گزارشها سیف الدوله برای علویان در دستگاه حاکمیت جایگاه ویژهای قرار داده بود. علویان خود معتقدند سیف الدوله، خصیبی را در نشر دعوت فرقه نصیریه یاری کرد و خصیبی نیز به صورت متقابل کتاب "الهدایة الکبری" را که معروفترین کتاب وی است را به سیف الدوله تقدیم کرد.
تشکیل حکومت سلجوقیان شام در سال ۴۸۷ق نخستین اقدامات ضد شیعی در این دوره در مناطق شمالی شام را بنا گذاشت. سلاجقه که از ترکان سنی متعصب بودند، نگاهی منفی به تشیع و فرق شیعه در شام، یعنی اسماعیلیان و علویان داشتند.
واقعه "رأس ماسین" که در آن شمار زیادی از علویان و مشایخ آنان به دست ترکان سلجوقی کشته شدند، یکی از مصیبتهای بزرگ علویان در این دوره است. در کنار این اقدامات خشونتآمیز، فعالیتهای فرهنگی ضد شیعیان نیز صورت میگرفت. سلاجقه نه تنها مانع فعالیتهای فرهنگی علویان میشدند بلکه با تأسیس مدارس اهل سنت تلاش زیادی برای گسترش فضای ضد شیعی میکردند.
پس از سلجوقیان، زنگیان به قدرت رسیدند. در میان حکام زنگی، "نورالدین محمود زنگی" که پس از پدرش عمادالدین (موسس سلسله) به حکومت رسید بیش از همه به نصیریان سختگیر بود.
فشارهای زنگیان تا زمان حمله صلاحالدین ایوبی برای فتح حلب ادامه یافت. اما "ملک صالح" فرزند نورالدین که در ابتدا سیاست پدرانش را در پیش گرفته بود با حمله ایوبیان به حلب و محاصره آن در سال ۵۷۰ق، دست به دامان نصیریه شده و برای دفع خطر ایوبیان و مقابله با آنان، به نصیریه پناه داد تا با او متحد شوند. با این حال پس از تسلط کامل صلاح الدین ایوبی فشارها بر گروههای باطنی و شیعیان زیاد شد.
علویان در دوره ممالیک نیز مانند حکومتهای سنی پیش از خود با فشارهای فراوانی مواجه شدند. به اعتقاد برخی، ممالیک بیش از سایر حکومتهای شام بر شیعیان و علویان سخت گرفتند. "ملک ظاهر بیبرس" پرآوازهترین پادشاه مملوکی، پس از شکست مغولان به مناطق نصیریها حمله کرد و قلعهها و مناطق آنان را تخریب کرد.
پس از نابودی ممالیک، اما سختترین دوره حیات علویان آغاز شد. قدرتگیری صفویه در ایران باعث شد حکام عثمانی نسبت به علویان و نصیریه حلب و لبنان بدبین شوند. این بدبینی تا آنجا ادامه یافت که "سلطان سلیم" با روحیه خشن و خونریزی که داشت اقدام به کشتار وحشیانه و قتل عام علویان حلب نمود.
دوره انحطاط مطلق علویان تا اواخر قرن ۱۹ میلادی ادامه داشت. اما با ظهور "مدحت پاشا"، صدراعظم وقت دو پادشاه عثمانی یعنی "عبدالعزیز" و "سلطان عبدالحمید دوم" این وضعیت کم رنگ شد. پس از آنکه مدحت پاشا به عنوان والی سوریه از سوی عبدالحمید دوم معین شد به سوریه رفته و خدمات رفاهی و عام المنفعه در سوریه را آغاز نموده و به انجام اصلاحات مبادرت ورزید.
با نابودی عثمانی، علویان لبنان و سوریه فعالیت شدیدی پیدا کردند و سرانجام توانستند در ارتش نفوذ کرده و قدرت سیاسی به دست آورند. "حافظ اسد" یکی از مهمترین اعضاء این گروه بود که توانست رئیسجمهور سوریه شود.
بیشتر بخوانید
علویان سوریه چند دسته هستند؟
اکثر علویان سوریه هرچند از شاخههای نصیریه هستند، اما هنوز خود را از شاخههای دینداری و شریعت دانسته و مانند برخی گروههای افراطی از شریعت اسلامی خارج نشده اند (البته بنا به ادعا و تاکید خودشان).
علویان سوریه به چند گروه تقسیم شدهاند: جعفریه، شمالیه، کلازیه، حیدریه، جنبلانیه (خَصیبیه). این تقسیمبندیها بیشتر بر اساس جزئیات است. به طور مثال، شمالیه معتقدند تصویر حضرت علی (ع) در خورشید دیده میشود و یا کلازیه معتقدند تصویر امیرالمومنین در ماه دیده میشود.
در میان علویان انشعابیافته و جدا شده از شریعت، گروه "مرشدیه" یکی از جریانات قابل توجه است که در دوران جدید شکل گرفته است. رهبر این فرقه یکی از علویان به نام "سلمان مرشد" است. او از اعتقادات علویان فاصله گرفت و به سوی الوهیت شخصی، که نوعی شرک است روی آورد. از این رو مرشدیه خود را از علویان ندانسته و در مقابل، علویان نیز مرشدیه را از خود نمیدانند. تعداد اعضای این فرقه ۳۰۰هزار نفر است که بیشتر در استانهای لاذقیه، طرطوس، حمص و حومه دمشق نظیر جُبَر و مأمونیه زندگی میکنند.
عقاید نصریه؛ بهتان مخالفان یا باور معتقدان؟
برخی معتقدند تعالیم نصیریه عبارت است از التقاط عناصر شیعه و مسیحیت و باورهای زرتشتی و مهرپرستی ایران پیش از اسلام. چرا که به عقیده گروهی از ایشان، خدا، ذات یگانهای است مرکب از سه اصل لا یتجزی به نامهای: معنی، اسم، باب و این تثلیث به نوبت در وجود انبیاء مجسم و متجلی گشته است و آخرین تجسم با ظهور اسلام مصادف شد و آن ذات یگانه در تثلیث لا یتجزایی در وجود علی (ع) و محمد (ص) و سلمان فارسی تجسم یافت.
همچنین به ادعای برخی عقایدنگاران مسلمان، نصیریه معتقد به تناسخند و مانند "دروزیها" به دو دسته روحانی تقسیم میشوند: یکی عامه و دیگری خاصه. طبقه خاصه از خود کتب مقدسی دارند و مضمون آنها را تاویل میکنند، ولی برای عامه مکشوف نمیسازند.
مراسم مذهبی را روحانیان ایشان بر بلندیها در بقاعی که (قبه) نامیده میشود برگزار میکنند.
همچنین برخی مدعیاند نصیریه در بزرگداشت عیسی (ع) افراط میکنند و حواریون و عدهای از شهدای مسیحی را محترم میشمرند و به تعمید و اعیاد مسیح نیز توجه دارند.
از نظر برخی عقایدنگاران، نصیریه معتقدند پیغمبر (ص)، علی (ع) را به عیسی (ع) تشبیه کرده و گفته است:ای علی (ع) اگر مردم آنچه را که درباره عیسی (ع) بن مریم گفتهاند درباره تو نمیگفتند هر آینه من درباره تو سخنها و گفتارهایی را میراندم. از این جهت علی (ع) را در رسالت تشریک نبوت حضرت محمد (ص) دانستند.
همچنین برخی گروههای نصیریه معتقدند پیغمبر (ص) گفته است: در میان شما کسی است که برای تاویل قرآن جنگ میکند در حالی که من برای تنزیل میجنگیدم.
شهرستانی بین نصریه و اسحاقیه که هر دو فرقه به الوهیت علی (ع) معتقد بودند یک نوع امتیاز قایل شده و گفته: "نصیریه تمایل بیشتری به قرار دادن جزء الهی در علی (ع) دارند و حال آن که «اسحاقیه» مایلند که علی را در نبوت با پیغمبر شریک بدانند. "
بسیاری ریشه نصیریه را در عقاید ایران باستان میدانند. گرایشات عرفانی و مهرپرستانه و به خصوص علاقه به عید نوروز و جشنهای باستانی ایران دو دلیلی است که این نظریه را تقویت میکند.
همچنین در آثار مورخان پیشین، نصیریه فرقهای غالی و معتقد به الوهیت امام علی علیه السلام و قائل به تناسخ معرفی شده است. شهرستانی گفته است: "نصیریه به ظهور روحانی در جسمانی قائل اند و معتقدند خداوند به صورت علی علیه السلام و امامان دیگر ظاهر شده است".
با این حال، علویان همه اینها را تهمتی از جانب دشمنان میدانند و معتقدند عقاید آنها هرگز شرکآلود نبوده و این همه مربوط به نصیریهای است که دیگر وجود نداشته و راه خود را از علویان سوریه و ترکیه جدا کرده اند. علویان معتقدند که علیرغم توجه به مقام علی بن ابیطالب (ع)، اما آنها هرگز مقام ربوبیت و خلقت جهان را به علی (ع) نداده اند.
علویان کیستند؟ وقتی باطنیگری باعث ابهام میشود
با وجود مطالب فوق، اما نباید فراموش کرد که حواشی بسیاری در مورد این فرقه و عقایدش وجود دارد. رازورزی و باطنیگری شدید و دور بودن از مرکز تحولات سیاسی و اجتماعی باعث شده اکثر شاخههای نصیریه و شبیهشان ناشناخته باقی بمانند. به همین دلیل، هنوز هم نمیتوان به صورت دقیقی در مورد آنها صحبت کرد و از این رو است که بسیاری هر عقیدهای را به این گروه و اعضایشان نسبت میدهند. اما اینکه کدام یک از این باورها واقعا به نصیریه و علویان متعلق است و کدام یک نه، چیزی است که شاید دقیقا مشخص نشود.
منبع: خبر فوری
انتهای پیام/