به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، امضای «سند همکاری ۲۵ ساله ایران و چین» اتفاقی بود که در هفته دوم تعطیلات نوروز سال ۱۴۰۰ همزمان با پنجاهمین سالگرد ایجاد روابط دیپلماتیک ایران و چین روی داد.
از آن جایی که ملت ایران خاطره خوشی از بعضی قراردادها و توافقهای صورت گرفته در تاریخ کشور ندارد، برخی نسبت به این همکاری بدبین هستند و از واگذاری منطقهای یا انحصاری بودن یا هرگونه بهره برداری خاص در این سند سخن میگویند؛ یا فکر میکنند با امضای این سند، برای کنار گذاشتن غرب، در دامن شرق افتاده ایم.
اما چه حقیقتهایی در ورای این همکاری ست که واشنگتن را سخت برآشفته است؟ بطوری که رئیس جمهور آمریکا در پاسخ به سوال یک خبرنگار که پرسید: «آیا نگران مشارکت ایران و چین هستید؟»، گفت: «یک سال است که نگران آن هستم.»
بیشتربخوانید
آیا تنها ایران به این همکاری نیازمند است یا میتوان آن را یک توافق دوجانبه برد- برد با پکن دانست.
بی شک، هیچ کشوری وارد هیچ معامله یا قراردادی نمیشود که برایش منفعتی در پی نداشته باشد و تهران و پکن از این قائده مستثنی نیستند. اما منافع دو کشور از این همکاری چیست؟ و آیا این منافع، صرفا اقتصادی است؟
۱) خنثی شدن تلاشهای آمریکا برای منزوی کردن ایران و چین
بنا بر اذعان نشریه وال استریت ژورنال، با امضای این سند همکاری، تهران و پکن، تلاشهای آمریکا برای منزوی کردن این دو کشور را خنثی کردند.
«این سند جامع همکاری ایران و چین را در زمانی که ایران به دنبال راههایی برای تقویت اقتصاد خود در پی تحریمهاست، تعمیق میکند.»
این روزنامه آمریکایی امضای سند راهبردی بین ایران و چین را چالشی برای دولت جدید آمریکا میداند و در این باره نوشت تعامل نزدیکتر تهران و پکن، میتواند به تقویت اقتصاد این کشور در برابر تحریمهای آمریکا کمک کند.
۲) فروپاشی تدریجی تحریمها
نه تنها ایران راههای دور زدن تحریمها را یافته است، بلکه آنچه بیش از گذشته در مناسبات بین المللی دیده میشود، ضعیفتر شدن روز به روز رژیم تحریم هاست. روزنامههای آمریکایی میگویند پیش از خروج یک جانبه آمریکا از توافق هسته ای، کشورهای بیشتری از تحریمهای علیه ایران حمایت میکردند تا اکنون.
واشنگتن تایمز با اشاره به اینکه نشانههای واضحی از فروپاشی تحریمها وجود دارد، نوشت: چین اکنون آشکارا تحریمها را به بازی گرفته و تهران نیز این جسارت را دارد تا خواسته بایدن برای اینکه نخست ایران به تعهدات توافق هستهای بازگردد را نادیده بگیرد.
کشورها مدتهاست که تحریمهای «ثانویه» آمریکا علیه نهادهایی که با ایران تجارت میکنند را تحمل میکنند. عملا پس از خروج ترامپ از توافق هسته ای، دلیلی برای تحمل تبعات تحریمهایی که واشنگتن هر روز علیه ایران وضع میکرد وجود نداشت و این موضوع حمایت جهانی از تحریمها را روز به روز کمتر کرد.
۳) چشم بستن آمریکا بر روی نقض تحریمهای ایران از سوی چین
چین نه تنها در حال کنار زدن آمریکا به عنوان قطب بزرگ اقتصادی جهان است بلکه به لحاظ توان نظامی نیز جایگاه ویژهای در جهان پیدا کرده است.
این نکته از زمان ریاست جمهوری اوباما برای واشنگتن روشن شد بطوریکه «جو بایدن» رئیسجمهور کنونی آمریکا که در آن زمان، معاون وقت اوباما بود در جمع دانشجویان افسری دانشگاه «وست پوینت» گفت: چین مهمترین کشوری است که داشتن رابطه با آن برای آمریکا بسیار مهم است.
این رابطه آن قدر برای آمریکا مهم است که واشنگتن را بر آن داشته تا چشم بر روی سرپیچیهای پکن از تحریمهای نفتی ایران ببندد.
نه تنها ایران راههای دور زدن تحریمها را یافته است، بلکه آنچه بیش از گذشته در مناسبات بین المللی دیده میشود، ضعیفتر شدن روز به روز رژیم تحریم هاست و اینکه پیش از خروج یک جانبه آمریکا از توافق هسته ای، کشورهای بیشتری از تحریمهای علیه ایران حمایت میکردند تا اکنون.
هرچند اخیرا دولت بایدن نسبت به سند جامع همکاری ایران و چین واکنش نشان داده و سخنگوی کاخ سفید در کنفرانس خبری در واکنش به این سند همکاری راهبردی ۲۵ ساله گفته است: «امکان اعمال تحریم پس از شراکت میان چین و ایران را بررسی خواهیم کرد.».
اما شاید دولت بایدن فکر میکند که چین به آنها برای ترغیب ایران به بازگشت به تعهداتش کمک میکند، چیزی که بعید به نظر میرسد.
برخی بر این باورند که واشنگتن قدرت نفوذ خود در قبال چین را از دست داده یا بر روی رویکرد کلی پکن در قبال غرب آسیا و ایران بد حساب کرده است.
وبگاه آمریکایی بلومبرگ نیز اتحاد تهران و پکن را چالشی برای دولت بایدن میداند و در این باره نوشت تعامل نزدیکتر ایران و چین منجر به تقویت تهران در برابر تحریمهای آمریکا میشود و همزمان سیگنال واضحی به دولت بایدن درباره تفکرات تهران میدهد.
این نخستین باری است که ایران با یک قدرت جهانی، چنین توافق بلندمدتی امضا میکند.
پایگاه صهیونیستی تایمز آو اسرائیل در این بار نوشت هرچند این سند همکاری، توافقی بیشتر اقتصادی است، اما میتواند اهرم فشار آمریکا علیه ایران را قبل از مذاکرات مورد انتظار تضعیف کند و از نفوذ آمریکا در غرب آسیا بکاهد.
۴) فرصت مهم ایران در فضای تقابل آمریکا و چین
برخلاف تصور عمومی، تقابل آمریکا با چین از زمان ترامپ شروع نشده و اوباما در پایان دولت اول خود پایه این تقابل را گذاشته است و در دوره بایدن نیز ادامه خواهد یافت.
اما در دوره ترامپ با جنگ تعرفه ایی که واشنگتن شروع کننده آن بود، شکل بیرونی و آشکار به خود گرفت. تعرفههایی که بر کالاهای وارداتی از چین وضع شد، تا تراز بازرگانی چین با آمریکا به سود واشنگتن کاهش یابد، اما نه تنها این موضوع حل نشد بلکه علی رغم بارها مذاکره تعرفهها نیز حذف نشد و دولت بایدن نیز اخیرا اعلام کرده است تصمیمی برای لغو آن تعرفهها ندارد.
۵) نقش ایران در تامین امنیت انرژی برای سریعترین رشد اقتصادی جهان
پس از انقلاب تولید نفت و گاز از منابع غیرمتعارف، موسوم به «نفت و گاز شیل»، آمریکا وابستگی خود به منابع انرژی غرب آسیا را کاهش داده است. همچنین واشنگتن با استفاده از تحریمهای نفتی ایران و تهدید کشورها به تحریمهای ثانویه که مانع از خرید نفت ایران میشود و خلا وجود نفت این کشور، توانسته جایگاهی برای نفت خود در بازارهای صادراتی ایجاد کند.
چین میتواند به ایران با ذخایر بزرگ نفتی به یکی از گزینههای مهم برای متنوع سازی واردات نفتش بنگرد. متنوع سازی منابع تامین انرژی، برای هر واردکننده نفت حائز اهمیت است و جایگاه خاصی در امنیت انرژی آن کشور دارد.
اما در مقابل، وابستگی پکن برای یافتن منابع مورد اطمینان انرژی برای بخش تولید پر رونق خود، روز به روز در حال افزایش است. چین، در ژانویه سال ۲۰۲۱ نزدیک به ۱۱ میلیون بشکه نفت وارد کرده که نیمی از آن، نفت کشورهای تولیدکننده غرب آسیا بوده است.
برای چین که بزرگترین وارد کننده نفت در جهان است، این توافق میتواند به معنای تامین پایدار نفت طی ۲۵ سال آینده باشد و از سوی دیگر نیز انتظار میرود تا سرمایه گذاری این کشور در بخشهای بانکی، ارتباطات، بنادر و راهآهن ایران نیز تسهیل شود.
از این رو، چین میتواند به ایران با ذخایر بزرگ نفتی به یکی از گزینههای مهم برای متنوع سازی واردات نفتش بنگرد. متنوع سازی منابع تامین انرژی، برای هر واردکننده نفت حائز اهمیت است و جایگاه خاصی در امنیت انرژی آن کشور دارد.
بر اساس آمار موسسه ریفینیتیو ایکون، در ۱۹ روز نخست ماه مارس، ۶۵۰ هزار بشکه در روز نفت ایران در چین تخلیه شده است و این رقم تا پایان ماه مارس به نزدیک یک میلیون بشکه در روز میرسد. این حجم، تقریبا نیمی از حجمی است که عربستان در دو ماه نخست امسال به چین صادر کرد.
شرکت کپلر نیز برآورد کرده است، چین به طور متوسط در ماه مارس از ایران ۹۱۸ هزار بشکه در روز نفت خواهد خرید که بنا بر اعلام وال استریت ژورنال، این رقم، بالاترین میزان از زمان اعمال تحریمها علیه ایران در دولت ترامپ در دو سال گذشته است.
۶) تغییر چشم انداز راهبردی منطقه
از طرفی، قلدریهای آمریکا منجر به همکاری دو جانبه و چند جانبه بیشتری میان ایران و کشورهای منطقه شده و خواهد شد و حتی چشم انداز راهبردی منطقه را تغییر خواهد داد.
پایگاه خبری گلوبال تایمز ضمن تاکید بر اینکه سرکوبگری آمریکا مانع همکاری میان چین و ایران و دیگر کشورها در غرب آسیا نمیشود، نوشت: «در واقع سرکوبگری تنها سبب میشود که کشورها و منطقه همکاری بُرد-بُرد بیشتری را پیگیری کنند.»
تغییر چشم انداز راهبردی منطقه نیز یکی دیگر از نتایج این توافق میتواند باشد؛ بر اساس گزارش پایگاه تحلیلی موسسه سیاست راهبری استرالیا، امضای این توافق ۲۵ ساله، میان جمهوری اسلامی ایران، به عنوان یک کشور نفت خیز و دارای نفوذ منطقهای، اما تحت تحریم آمریکا و چین به عنوان یک قدرت جهانی، اما تحت فشار آمریکا، یک فشار راهبردی جدید در غرب آسیا برای آمریکا و متحدانش ایجاد میکند.
قلدریهای آمریکا زمینه را برای همکاری بیشتر کشورها با ایران فراهم کرده است. نفوذ ایران در سرزمین شامات و یمن و حمایت از فلسطین، متمایل شدن ترکیه به سوی ایران و چین، این اتحادهای عملی، دولت بایدن را با چالش جدی تری روبرو کرده است.
به هر حال، نتیجه گیری چین برای توافق با تهران که از سال ۲۰۱۶ در حال انجام است، به شدت کشورهای حاشیه خلیج فارس، اسرائیل و حقیقتا آمریکا را نگران کرده است. با توجه به گسترش نفوذ تهران در سرزمین شامات (عراق، سوریه و لبنان) و یمن به همراه حمایت این کشور از فلسطین در برابر اشغال اسرائیل، این کشورها از قبل با مشکل مواجه شده اند.
در این میان، ترکیه نیز علی رغم اختلافات با تهران در مورد سوریه، از سمت آمریکا به سوی ایران و چین متمایل شده است.
این اتحادهای عملی در یک منطقه حیاتی به لحاظ استراتژیک و اقتصادی در جهان، دولت بایدن را با چالش بزرگ تری بیش از چیزی که پیش بینی میشد، مواجه میکند.
۷) منفعت دوجانبه در مقابله با آمریکا
تجارت میان ایران و چین در سال ۲۰۱۶ پس از امضای توافق هستهای موسوم به برنامه جامع اقدام مشترک به حدود ۳۱ میلیارد دلار رسید. با این حال، این رقم در سال ۲۰۱۸ با خروج ترامپ از این توافق و اعمال تحریمهای سخت علیه ایران، کاهش یافت. منفعت دوجانبه دو کشور در مقابله با آمریکا و هم پیمانانش، پایه این روابط تقویت شده است.
این توافق پتانسیل همکاری عمیق و گستردهتر میان ایران و چین، به ویژه هنگامی که در چارچوب روابط نزدیک آنها با روسیه و روابط خصمانه سه کشور با آمریکا مورد توجه قرار گیرد، را نشان میدهد.
همچنین آمریکا نگران اهرم ایران در افغانستان نیز هست؛ جایی که این کشور و هم پیمانانش دو دهه بدون موفقیت خاصی حضور دارند و واشنگتن تلاش میکند در اسرع وقت با اقدامات تطهیرکننده چهره خود، از این وضعیت خلاص شود.
اکنون اوضاع منطقه به گونهای پیش میرود که اگر «بایدن» فکر میکرد اهداف اصلی سیاست خارجی وی، روسیه و چین خواهد بود، در حال حاضر مسئولیت رسیدگی به غرب آسیا به همان اندازه برایش دشوار خواهد بود.
۸) نمایان شدن بیش از پیش شکست راهبرد «فشار حداکثری»
از نکات مهم دیگر این توافق که میتوان برگ برنده ایران به حساب آورد، این است که این توافق بیش از پیش سبب آشکار شدن شکست «فشار حداکثری آمریکا» و تحریمهای به اصطلاح فلج کننده این کشور علیه ایران شده است.
به طوری که رسانههای صهیونیستی و تحلیلگران این رژیم، یک به یک در حال اذعان به شکست در برابر ایران هستند.
روزنامه هاآرتص در این باره نوشت این توافق نشانه دیگری از «شکست ملالانگیز» استراتژی دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا و بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی علیه تهران بود.
این روزنامه صهیونیستی در بخش دیگری از گزارشی خود اذعان کرد حتی اگر تا دو سال دیگر هم این توافق اجرایی نشود؛ نشان داد که ایران از فروپاشی بر اثر تحریمهای سخت اعمال شده توسط آمریکا بعد از خروج یکجانبه ترامپ از توافق هستهای، بسیار فاصله دارد.
«جروزالم پست» در گزارشی نوشت این همکاری خبر بدی است، اما میتواند برای اسرائیل بدتر هم باشد.
این روزنامه صهیونیستی تصریح کرد چیزی که در حال حاضر بیش از محتوای توافقنامه اهمیت دارد پیامی است که در زمان کنونی ارسال میشود و آن پیام، این است «پکن و تهران آمریکا را جدی نگرفتهاند.»
۹) اتصال به طرح «یک کمربند- یک جاده» و اوج گرفتن همکاری اقتصادی
دلیل دیگر اهمیت این توافق به طور خاص برای ایران این است که نه تنها رشد اقتصادی، روابط تجاری و نظامی میان دو کشور از زمان ظهور جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب اسلامی این کشور از ۴۱ سال پیش را به اوج خود میرساند بلکه تهران را به طرح ابتکاری «یک کمربند- یک جاده» به عنوان ابزاری برای تاثیرگذاری بر جهان، متصل میکند.
البته این اتصال برای چینیها هم مهم است، زیرا ایران به عنوان یک کشور امن و همچنین موثر در تامین امنیت سایر کشورهای منطقه در مسیر این طرح یا همان راه ابریشم قرار دارد که میتواند چین را به بازارهای اروپایی متصل کند.
حتی یک توافق کاملا اقتصادی، به پکن یک نقش مهم جدید در خلیج فارس میدهد و به شدت تلاشهای آمریکا برای استفاده از جنگ اقتصادی به منظور ایجاد «فشار حداکثری» بر تهران را از بین میبرد.
پیوستن به طرح «یک کمربند- یک جاده» برای هم به لحاظ اقتصادی و هم راهبردی اهمیت دارد و برای چین مهم است، زیرا ایران به عنوان یک کشور امن و همچنین موثر در تامین امنیت سایر کشورهای منطقه در مسیر این طرح میتواند بازارهای چین را به کشورهای اروپایی متصل کند.
اکنون هیچ کشور حاشیه خلیج فارس - یا قدرت خارجی - نمیتواند نقش رو به رشد چین در خلیج فارس را نادیده بگیرد و هیچ کشور عربی نمیتواند بدون در نظر گرفتن خطرات گسترش روابط نظامی چین با ایران با پکن معامله کند.
آمریکاییها میدانند بخشی از بهبود اقتصادی چین به علت روابط این کشور با ایران است و ایران نیز میداند برای فائق آمدن بر مشکلات اقتصادی به همکاری چین نیاز دارد و هر دو کشور در این زمینه با افزایش خرید نفت از سوی چین و ارائه فرصتهای سرمایه گذاری از سوی ایران سیگنالهایی به یکدیگر داده اند.
در نهایت، این توافق، حتی اگر یک توافق صرفا اقتصادی هم باشد، ثمرات و منافع سیاسی بسیاری نیز برای کشور نیز در پی دارد که در صورت برخورد هوشیارانه و نگاه تیزبین و استفاده به موقع از فرصتها و حفظ منافع، میتواند بسیار مفید باشد؛ هرچند که نمیتوان منکر منافع این توافق برای طرف چینی نیز بود که در غیر صورت توافقی حاصل نمیشد.
منبع: فارس
انتهای پیام/