به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، اکبر محمدعلی کلاچایی یک آزاده گیلانی گفت: زمانی که با سربازان عراقی مواجه شدم به زبان گیلکی جواب سوالات آنان را دادم، اما در واقع جواب نمیدادم و آنان را سر کار گذاشته بودم و به آنان بد و بیراه میگفتم؛ البته آنان کم و بیش فارسی را میفهمیدند و اگر متوجه بد و بیراههای من میشدند، مرا شکنجه میکردند.
اکبر محمدعلی کلاچایی، جانباز و آزاده گیلانی، از سالهای جنگ و دوران اسارت خود گفت و با بیان اینکه زمان اعزام به جبهه دارای زن و یک فرزند پسر بودم و اکنون دو فرزند دارم، اظهار کرد: متولد سال ۱۳۴۴ در روستای کلاچای از توابع شهرستان خمام هستم و دوران خدمت سربازی را که دو سال بود، در جبهه گذراندم.
وی با اشاره به اعزام خود به جبهه در سال ۶۵، افزود: در آن زمان به منطقه سومار که یکی از خطرناکترین و اصلیترین مناطق جنگی بود اعزام شدم، اما، چون نگرانی خانواده و همسرم را میدیدم، نام منطقه را نمیگفتم و همواره از وضعیتم در سربازی تعریف میکردم.
این جانباز و آزاده گیلانی، با بیان اینکه از شهریور سال ۶۶ تا شهریور سال ۶۹ در اسارت رژیم بعث بودم، تصریح کرد: قبل از اسارت چندین بار در عملیاتهای مختلف مجروح شدم؛ تا اینکه به اسارت دشمن درآمدم و به اردوگاه مفقودالاثرها رفتم.
محمدعلی، مرحوم ابوترابی را اسوه آزادگان در سالهای اسارت دانست و اضافه کرد: آزادگان درسهای زیادی از مرحوم ابوترابی گرفتند که این درسها برای آینده کشور نیاز است. در واقع سید آزادگان در فرهنگ و ادب و شخصیت و معرفت و ایمان و اخلاق همتا نداشت و در همان بند اسارت دشمن را منکوب کرده بود.
وی با اشاره به ارتباط خوب و صمیمی مرحوم ابوترابی با آزادگان بعد از سالهای اسارت، خاطرنشان کرد: ایشان همواره با آزادگان دیدار میکرد و شخصا به ملاقات آزادگانی میرفت که نیاز به کمک بیشتر داشتند لذا باید چنین شخصیتهایی را به جامعه معرفی کنیم تا جوانان و نوجوانان ما در جنگ نرم فریب دشمن را نخورند.
این جانباز و آزاده گیلانی، پاسداشت مقام آزادگی را از سفارشهای مرحوم ابوترابی به آزادگان دانست و ادامه داد: آزادگی همچون شهادت و جانبازی مقام بالایی دارد و باید قدر آزادگی خودمان را بدانیم.
وی با بیان اینکه بعد از دوران اسارت خانه خودم را تبدیل به هیئت کردم، گفت: ۲۵ سال است که این هیئت خانگی را راه اندازی کردم و در مناسبتهای مختلف برنامههای فرهنگی و مذهبی دارم؛ البته در دوران کرونا برنامههای هیئتم را تعطیل کردم و طبق فرمایش رهبر انقلاب، هزینههای هیئت را به سمت کمکهای مومنانه بردم.
محمدعلی، با اشاره به روزهای سخت اسارت در اردوگاه مفقودین، اظهار کرد: زمانی که اسیر شدم به همراه دیگر اسرا که حدود دو هزار نفر بودند ساعتها و روزها در یک فضای باز و زیر نور آفتاب و سرمای شب نگه داشته شدیم و تشنه و گشنه بودیم و جای خواب نداشتیم. بنده تا آخرین روز اسارتم هیچ امیدی به بازگشت نداشتم، زیرا اسم مرا در هیچ کجایی ثبت نام نکرده بودند؛ البته زمانی که از اسرا فیلم برداری میکردند، با تکان دادن سر و دست و پا سعی میکردم بیشتر دیده شوم تا شاید خانواده ام مرا در تصاویر و فیلمهای پخش شده شناسایی کنند و از زنده بودن من خبردار شوند.
وی با بیان اینکه بسیاری از اسرا از بی غذایی و بهداشت پایین شهید شدند، عنوان کرد: روزها اسرا را تشنه نگه میداشتند و سپس با تانکر برای ما آب غیر بهداشتی میآوردند و از شدت تشنگی همه با هم آب مینوشیدیم و در همان حال با کابل ما را میزدند و بدنهای ما زخمی میشد.
این آزاده، با اشاره به شکنجههای جسمی و روحی اسرا توسط سربازان بعثی، ادامه داد: بنده فرد حساسی هستم و نسبت به دین و وطن غیرت و تعصب خاصی دارم و لذا در دوران اسارت همواره با عراقیها درگیر میشدم تا ایرانی بودن خودم را ثابت کنم و آنان مرا شکنجه میکردند؛ گاهی اینقدر شکنجه میشدم که دیگر خود عراقیها از شکنجه کردن من خسته میشدند و مرا رها میکردند.
در آن شرایط میدانستم که دیگر زنده باز نمیگردم، زیرا مفقودالاثر بودم و کسی از من و دیگر اسرای هم بندم خبر نداشت و هر لحظه امکان داشت عراقیها ما را بکشند لذا دیگر از چیزی نمیترسیدم و از ایرانی بودن خودم دفاع میکردم.
محمدعلی، کاهش وزن شدید خود از ۶۰ کیلو در زمان اسارت به ۳۰ کیلو در زمان آزادی را نتیجه شکنجههای جسمی بعثیها دانست و افزود: یک بار که به صورت پنهانی مشغول درست کردن یک خوراکی جدید با باقی ماندههای غذاها برای اسرا بودیم، با آمدن عراقیها مواجه شدیم که موجب فرار کردن دوستانم شد، اما من ماندم و زمانی که با سربازان عراقی مواجه شدم به زبان گیلکی جواب سوالات آنان را دادم، اما در واقع جواب نمیدادم و آنان را سر کار گذاشته بودم و به آنان بد و بیراه میگفتم؛ البته آنان کم و بیش فارسی را میفهمیدند و اگر متوجه بد و بیراههای من میشدند، مرا شکنجه میکردند، اما گیلکی را متوجه نمیشدند و لذا مرا رها کردند؛ این ترفند خاص من معروف شده بود و همه اردوگاه با این ترفند آشنا بودند.
این آزاده، یکی دیگر از ترفندهای خود را ابراز بیماری دانست و اضافه کرد: در دوران اسارت پزشک و پرستار و دارو نداشتیم و برخی از مواقع اورژانسی یک پزشک یار را برای معاینه اسرا میآوردند؛ این در حالی است که اکثر اسرا به خاطر شرایط بد بهداشتی دچار بیماری میشدند لذا خودم را به بیهوشی میزدم و زمانی که پیش پزشک یار میرفتم دردهای مختلف دوستان را در شرح حال خودم میآوردم و با سبدی از دارو اعم از سردرد و کلیه درد و حساسیت پوستی و مسکن و... باز میگشتم و بین اسرا تقسیم میکردم.
محمدعلی، با بیان اینکه در بند اسارت هرگز دست از مبارزه با بعثیها برنداشتم، تصریح کرد: دوران جبهه و اسارت را افتخار خود میدانم و اکنون نیز آمادگی دارم برای دفاع از کشور و انقلاب و دین با دشمن نبرد کنم. در سالهای پس از جنگ و اسارت هرگز از هیچ نهاد و دستگاهی تقاضای مادی نداشتم و همواره خودم را مدیون کشورم میدانم؛ نه طلبکار.
وی یکی دیگر از سفارشان مرحوم ابوترابی را احترام قائل شدن برای اسرا دانست و بیان کرد: به جوانان توصیه میکنم رهرو بزرگان دفاع مقدس باشند و شهدای مدافع حرم را الگوی خود بدانند و از خاطرات ارزنده یادگاران جنگ استفاده کنند.
متولیات فرهنگی نیز وظیفه دارند ارتباط بین آحاد جامعه به ویژه نسل جوان را با خانوادههای شهدا و ایثارگران تقویت کنند، زیرا جوانان آینده کشور و نظام هستند و باید آنان را با فرهنگ دینی و انقلابی آشنا کنیم و اگر آنان را رها کنیم، گرفتار دشمنان میشوند.
منبع: ایسنا
انتهای پیام/