چه کار کنیم تا در چنین تلهای گرفتار نشویم؟
وی بیان کرد: تعهد زود هنگام و بیجا افراد، دلیل اصلی چنین وضعیتی است چرا که وقتی زودتر از موعد و قبل از ایجاد شناخت کافی به کسی تعهد می دهند و زمانی که شناخت حاصل می شود و متوجه می شوند که برای هم مناسب نیستند، جدا شدن به معنی بی تعهدی و بی وفایی آن ها تلقی میشود.
بیشتر بخوانید
ترس از تنهایی
این روانشناس تصریح کرد: اگر افراد احساس کنند که غیر از فرد مقابلشان که شاید اصلا با او تفاهم هم ندارند، هیچ کس را ندارند و خودشان را بین این دو گزینه قرار دهند که یا باید در این رابطه بمانند و تحمل کنند و یا به اذعان خودشان، در تنهایی بمیرند، دیگر امکان خروج از رابطه ناسالم و آسیب زا برایشان میسر نیست.
کوهپایه زاده گفت: برای خروج از چنین وضعیتی، دو راهکار وجود دارد. اول این که افراد بدانند تنهایی غول نیست که از آن بترسند. زیرا افراد همواره این توانایی را دارند که تنهایی خودشان را با چیزها یا افراد دیگر پر کنند که از آن جمله می توان به افراد خانواده، دوستان، علایق و سرگرمیها و یک رابطه بهتر از این اشاره کرد و دوم این که افراد به اصل فراوانی اعتقاد داشته باشند چرا که افراد زیادی وجود دارند که میتوانند با آنها خوشبخت شوند.
احساسات
وی ادامه داد: گاهی افراد آن قدر شیفته طرف مقابل هستند که حتی با وجود این که میدانند این رابطه درست نیست، اما احساسات و هیجانات شدید آن ها اجازه نمیدهد که اصلا فکر جدا شدن از آن فرد را کنند و این میتواند به ضرر هردوی آن ها تمام شود.
این روانشناس افزود: احساسات شدید یا همان " عشق کور " در رابطه باعث میشود که افراد اصلا نتوانند نقاط ضعف رابطه را ببینند که بخواهند از فرد جدا شوند. به همین دلیل، اگر افراد احساس میکنند در این تله گیر افتاده اند بهتر است مدتی از طرف مقابل فاصله بگیرند تا این دوری، کمی از طغیان احساساتشان بکاهد و چشمشان باز شود و همچنین میتوانند از اطرافیانی که داخل این رابطه نیستند و چشمشان بازتر است هم کمک بگیرند.
رابطه ناسالم با والدین
کوهپایه زاده مطرح کرد: یکی از نظریه های موجود در حوزه عشق و رابطه عاطفی این است که اگر فرد از کودکی با والدین جنس مخالفش(یعنی با پدر یا مادرش) رابطهای مشکل دار داشته باشد که حل نشده است، شریکی را برای رابطه عاطفی انتخاب میکند که او هم مانند والدین خود همان مشکل را داشته باشد تا بتواند شرایط گذشته را در این رابطه بازسازی کند و به همین منظور، تمام تلاش خود را برای جبران و اصلاح آن می کند تا بتواند مشکل را برطرف کند و متاسفانه موضوعی که وجود دارد این است که پی بردن به این حالت، به این سادگی نیست.
وی بیان کرد: افراد با تعمق و توجه کافی میتوانند تا حد زیادی از بروز چنین اتفاقاتی جلوگیری کنند و البته اگر به تنهایی نتوانند این کار را کنند حتما باید از یک درمانگر کمک بگیرند که در این صورت، ترجیح بر استفاده از یک روانکاو و یا طرحواره درمانگر است.
رابین هود بازی
این روانشناس تصریح کرد: شخصیت برخی از افراد به گونه ای است که همیشه دوست دارند به کسی کمک کنند و مثل رابین هود نجات دهنده دیگران باشند که این افراد معمولا جذب افرادی میشوند که در بدبختی به سر میبرند و مشکلات زیادی دارند و در حقیقت، محتاج کمک هستند و از این طریق، تبدیل به یک مددکار اجتماعی میشوند که نه تنها نمیتواند رابطه عاطفی درستی داشته باشد بلکه در این میان، خودش را هم کم کم نابود میکند.
کوهپایه زاده گفت: این افراد باید بدانند که یا شریک عاطفی یا مددکار او هستند و بهتر است حد و مرز این دو نقش مشخص باشد و با هم ادغام نشود و البته در هر رابطه عاطفی، طرفین به هم کمک میکنند و باعث رشد و کمال هم میشوند، اما در حالت رابین هودبازی، فقط یکی از طرفین، آن هم به طور افراطی نقش کمک کننده دارد و اگر افراد هم، چنین استعدادی دارند بهتر است که حس کمک رسانی خود را در جای دیگری غیر از رابطه عاطفی به کار گیرند.
بیشتر بخوانید
انتهای پیام/