باشگاه خبرنگاران جوان - فیلم «مرد بازنده» آخرین ساخته محمد حسین مهدویان تکرار ضعیف موتیفهای قبلی این کارگردان است. استفاده از لنز تله و دوربین مخفی و گذاشتن شخصیتهای قصه در لانگ شات قاب، مسیری است که مهدویان از سینمای مستند داستانی شروع کرده و میخواهد تبدیل به مهمترین موتیف کارگردانی او شود. علاقه مهدویان به دوربین مخفی و قابهای فیلم زودیاک دیوید فینچر که از اولین کارهای او شروع شد در فیلم «ایستاده در غبار» به اوج کارایی رسید و در آخرین ساخته او مرد بازنده به سراشیبی سقوط افتاده است.
در هم آمیختن مدیوم سینما و مستند، مهمترین اشتباه مهدویان در مرد بازنده است. اگر دوربین فیلم زودیاک دیوید فینچر را معیار کلاسیک برای استفاده دوربین مخفی و گذاشتن کاراکترها در لانگ شات در فیلم پلیسی بدانیم حجم زیاد استفاده دوربین روی دست و دوربین مخفی هیچ کمکی به شناختن بهتر کاراکترها در فیلم مرد بازنده نمیکند.
از طرف دیگر در فیلم «مرد بازنده»، محمد حسین مهدویان برای اولین بار تلاش کرده نشانه شناسی را وارد فیلمش کند و متاسفانه در این مسیر شکست فاحشی میخورد. جواد عزتی قهرمان فیلم، در نقش احمد خسروی با گریم بسیار هدفمند کارگردان در نقش یک کارآگاه معتاد ظاهر شده که در مسائل خانوادگی شکست خورده است. احمد خسروی در طول داستان دندان درد مزمنی دارد، ولی اعتیادش مانع از آن میشود که دندان دردش مثل مردم عادی کشنده و غیرقابل تحمل شود.
در روند فیلم با کارآگاه کاربلدی مواجه هستیم که گریم او در تقابل نقشش است. از طرف دیگر احمد خسروی در مقابل یک باند مافیایی قرار دارد و رئیس باند، فرزند وزیر است و در نهایت یک انسان بی گناه را که میتوانست قربانی اتفاقات داستان باشد از چنگال باند مافیایی میرهاند.
احمد خسروی به عنوان قهرمان قصه در انتهای فیلم، دندان فاسد خود را میکشد. در تمام فیلم اطلاعاتی درباره وجود نقطه تاریکی در سوابق کاری و زندگی شخصی احمد خسروی به بیننده داده نمیشود و مشخص نمیشود دندان فاسد بیانگر کدام بخش تاریک زندگی قهرمان است که توسط احمد خسروی دور انداخته میشود. از طرف دیگر دندان فاسد، آیا نماد دل کندن او از دستگاهی است که او در آن کار میکرده است. چنین اطلاعاتی هم به بیننده داده نمیشود و اصولاً آیا دندان فاسد میتواند نماد چیزی خارج از شخصیت خود فرد باشد. تحول و تغییر قهرمان قصه از نقطه منفی به مثبت یا بالعکس را هم مشاهده نمیکنیم و نشانههای گذاشته شده به روند فیلمنامه کمکی نمیکند.
از طرفی بسیاری از صحنههای فیلم اضافه هستند و برخی شخصیتها نبودنشان لطمهای به فیلم وارد نمیکند. مثلا در ابتدای فیلم وقتی احمد خسروی بر بالای جسد مقتول در ابتدای فیلم حاضر میشود، دکل دیده بانی نشان داده میشود و در ادامه فیلم هیچگاه به آن ارجاع داده نمیشود.
سینمای بی مسئله و نداشتن ایده جدید، سینمای مهدویان را به تکرار انداخته و به گفته ژان رنوآر، هر کارگردانی در کل زندگیاش فقط یک فیلم میسازد، سپس آن را به بخشهایی تقسیم میکند و از نو میسازد و این مسئله برای مهدویان به شکل غم انگیزی اتفاق افتاده است.
انتهای پیام/
ولی کارآگاه معتاد کاربلد تقریبا محاله