از در و همسایه شنیده بودم که شخصی در محله سرکتاب باز میکند، آیینه بینی میکند، مهره میاندازد و از آینده خبر میدهد، میگفتند با همین جادو جنبلها به خیلی از دخترها کمک کرده تا مثلا بختشان باز شود یا کسانی که طلسمشان کرده بودند، طلسمشان شکسته شده، حتی شنیدم کسانی که چک برگشتی دارند یا طرف دعوایشان فرار کرده بود را پیدا میکند و به دام میاندازد، خلاصه که بساطش خوب داغ بود. آنقدر که جذب شدم و به آپارتمانی که در آن هم کار و هم زندگی میکرد، رفتم.
از پلهها نتوانستم بالا بروم، راه پلهها پر بود از مراجعان ساده و نادانی که نشسته بودند نوبت شان شود و چشم به دست او دوخته بودند تا گره مشکلشان را حل کند، با چند نفر در همان راه پلهها شروع به صحبت کردم، یکی از آنها گفت که وقت ازدواجش گذشته و چند رمال به او گفته اند که بختش را بسته اند، به او گفتم چرا و چه کسی باید اینکار را برایت بکند؟ مگر دشمن داری؟ او هم با تعجب نگاهم کرد و گفت: «مگه نشنیدی تا حالا بخت کسی را بسته باشن؟! حتما خاطرخواه زیاد داشتم و یکی از آنها که جواب منفی به او دادم، بختم را بسته یا شاید هم یکی از حسودهای فامیل باشد!» دیگر چیزی به او نگفتم. از فرد دیگری پرسیدم که شما برای چه آمدید؟ او هم گفت که با شوهرش به مشکل خورده و آمده دعایی یا وردی، چیزی بگیرد تا بلکه مشکلش حل شود و شوهرش او را طلاق ندهد.
بماند که من در آن روز موفق نشدم که به دیدن این شخص رمال بروم و دیگر هم آنجا پیدایم نشد، چون اعتقادی به این خرافات نداشتم، اما زیاد شنیده بودم که افراد دیگری هم مثل او آیینه بینی میکنند، یا فال قهوه میگیرند و از آینده خبر میدهند، سراغ یکی از این فال قهوه بگیرها رفتم تا ببینم دنیای آنها و مشتریهای پر و پاقرص خرافاتی شان چگونه است؟! گفتم از آینده ام بگویید! اول سکوت کرد و قهوه را به دست من داد تا بخورم و بعد هم فنجان را برگرداند و کلی به آن نگاه کرد. صبرم تمام شده بود، گفتم بگو چطور شد، چی میبینی؟ او هم بی مقدمه گفت که قصد ازدواج داری، اما این بخت خوبی برایت نیست.
از او پرسیدم چرا؟ خانم فال گیر گفت اجازه ندارم جوابش را بگویم. بعد هم حرفهای بی سروتهی درباره درس و دانشگاه و خانواده زد و من هم از خانه اش بیرون رفتم. خلاصه اینکه من اصلا قصد ازدواج نداشتم و گزینهای هم برایم وجود نداشت، اما او درباره موردی صحبت میکرد که وجود خارجی نداشت. حالا حساب کنید خیلیها پای این حرفها زندگی هایشان را میبازند و هزار مشکل دیگر برایشان پیش میآید.
شخصی که به خاطر عطسه کردن خواستگاری را بر هم میزند
روان شناسی میگفت مراجعه کنندهای داشته که به او گفته پنج سال است به خاطر عطسههایی که قبل از رفتن به مراسم خواستگاری، خودش یا یکی از اعضای خانواده میکنند، خواستگاری را کنسل میکند. این فرد به خاطر یک خرافهای به نام عطسه که برخی معتقدند باید به خاطرش صبر کنند یا کاری که قصد انجامش را دارند به تعویق بیندازند، به خواستگاری نمیرود. از سوی دیگر خانوادهها یا افرادی هم هستند که خرافههایی بدتر از این را قبول دارند، مثل اینکه نعل اسب در خانه نگه میدارند، به خاطر اینکه شانس میآورد، یا هنوز به نحسی سیزده معتقدند و به تخته میزنند تا چشم نخورند
خرافه و نظر اسلام درباره آن
دین اسلام میگوید ریشه خرافات در ضعف ایمان و جهل مردم است، بنابراین اگر فردی ایمان به خداوند در او کمرنگ شود، میلش به خرافات هم بیشتر میشود چرا که خرافات در واقع همان باورهای غیر منطقی و غیرعلمی است که افراد آن را به هم منتسب میکنند و ریشه در گرایشات باطنی بشر دارد. افرادی که این خرافات در وجودشان ریشه کند، زندگی کردن بدون آن برایشان غیر ممکن میشود، مثل همین خانوادهای که پنج سال به خاطر یک عطسه ازدواج پسرشان را به تعویق انداختند.
خرافات و انواع مختلف اختلالات روانی
بنا به گفته منابع علمی خرافات زیاد و اعتقاد پیدا کردن به آن باعث ریشه دواندن وسواسهای بسیار فکری و عملی در افراد شده و این یک نوع اختلال روانی محسوب میشود چرا که دیگر فرد قادر نیست افکار و رفتار خود را تحت کنترلش دربیاورد و این افکار خرافی هستند که او را هدایت میکنند. مثل اینکه یک فردی برای بیرون رفتن از منزل و اینکه روز خوبی داشته باشد، باید ده بار درب را به هم بزند یا اینکه چندین بار قفل درب را چک کند تا خیالش راحت بشود.
سایر اختلالاتی که افراد ممکن است با اعتقاد به خرافه به آن مبتلا شوند اختلالات اضطرابی و استرس، افسردگی و خودکشی، بدگمانی و ... هستند. باورهای خرافی باعث میشود افراد فکر کنند که همه چیز جبر است و هیچ تلاشی در زندگی اثرگذار نیست و فقط این عوامل ماورایی است که بر ما تنها اثر کرده و کنترل زندگی مان را در دست دارد.
تصمیم گیریهای مهم زندگی بر پایه خرافات
شاید برخی تصور کنند که اعتقادات خرافی فقط مختص افراد کم سواد و کم هوش است، اما زهی خیال باطل. تحصیل کردههای ما هم در دام این خرافات میافتند. هر چند تحقیقات نشان میدهد که این رفتارها و اعمال خرافی بیشتر در بین افرادی که دارای سطح هوشی و تحصیلی پایینی هستند و در خانوادههای مستبد و خشن بزرگ شدند، دیده میشود، اما باز هم تحصیلکردهها و ثروتمندان زیادی هستند که تا فال قهوه شان را نگیرند یا برگ تاروت نریزند از خانه بیرون نمیروند و برهمین منوال ازدواج میکنند یا طلاق میگیرند.
برخی اعتقاد دارند که نگهداری نعل اسب در منزل یا هر محیط دیگری برایشان شانس میآورد
فال قهوه و تاروت و احساس امنیت پوشالی
«مستوره صداقت»؛ روانشناس بالینی دراین باره میگوید: «افراد زیادی را دیدم که مثلا به تصور اینکه همسرشان با فرد دیگری در ارتباط بوده، سراغ فال قهوه یا خرافات دیگری میرفتند، اینها تصور میکردند که نمیتوانند طور دیگری شرایط را به کنترل خود در بیاورند. حتی کسانی هستند که نمیخواهند با واقعیتها آنطور که درست است روبه رو شوند، بنابراین رو به خرافات میآورند.
اغلب افرادی که به سمت این باورهای خرافی میروند، کسانی اند که در زندگی موفقیت زیادی کسب نکرده یا با شکست روبه رو شده و احساس ناامنی میکنند؛ بنابراین راحتترین راه برایشان رفتن به سمت خرافه است تا به نظر خودشان انرژی مثبت بگیرند، اما این امنیت هیچگاه برایشان حاصل نمیشود».
شاید برخی تصور کنند که الان با پیشرفت تکنولوژی و علم دیگر مردم به سمت افکار خرافی و کارهایی مثل فال گرفتن و مسائل دیگر مثل آیینه بینی، کف بینی و چیزهایی از این دست نمیروند، در حالی که با همین رشد علم، خرافات هم پیشرفت کرده و به شکلهای جدید مثل فال قهوه، چای، شمع یا چیزهای دیگر در آمده است. چه زندگیهای خوبی که با باورهای خرافی از هم پاشیده و چه جوانهایی که با چنین تفکراتی لگد به بخت خودشان زده اند.
صداقت در این باره میگوید: «گاهی هم پیش میآید که افراد، اعتقادی به فالگیر و رمال و این دست خرافاتها ندارند، اما به باور جمعی عمل میکنند یا اینکه فکر میکنند ناچار و مستأصل هستند، درحالی که راهکار جای دیگری است منتهی افراد، راه ساده را انتخاب میکنند تا به آرامش برسند. اینجاست که باید گفت فضای خانواده باید تربیت صحیح را به بچهها بدهد تا واقع گرا رشد کنند و همین طور فضای خانواده دیکتاتور و خشن نباشد.»
امان از رمالهای به ظاهر درویش مسلک!
برخی از رمالها و فالگیرها هم هستند که به ظاهر خود را خیلی مذهبی یا درویش مسلک و مومن نشان میدهند و از همین طریق وارد زندگی افراد میشوند، مردم باید خیلی آگاه باشند و گول این افراد را نخورند. برای از بین بردن این بساط خرافاتی باید تفکر صحیح را جایگزین باورهای نادرست و بی ربط کنیم.
چطور با باورهای خرافی مبارزه کنیم؟
«سارا رحیم زاده»؛ روانشناس در ارتباط با مبارزه با خرافات میگوید: «خردورزی بهتر است جایگزین تقلید از جمع شود، ثانیهای اگر فکر کنیم خودمان میفهمیم که واقعا عطسه هیچ ربطی به کنسل کردن کارهایمان ندارد یا قند افتادن در چایی به میهمان آمدن مرتبط نیست. واقعا چه ارتباط علت و معلولی بین این موارد وجود دارد؟ قرآن کریم ما را به تفکر کردن و مطالعه کتاب آسمانی دعوت کرده است، به جای باورهای خرافی فکر کنیم.»
برای حل خیلی از مشکلات مربوط به گذشته و تصمیم گیریهای درست در آینده از ازدواج گرفته تا طلاق و مسائل دیگر به جای رفتن پیش فالگیر و رمالی که زندگی خودش را نمیتواند درست مدیریت کند، بهتر است به روانشناسانی مراجعه کنیم که علم آن را دارند و تفکراتشان با خرافات گره نخورده است. اینکه زیر بالشت همسرمان دعای مهر و مهربانی بگذاریم یا اینکه با سحر و جادو بخواهیم چیز خورش کنیم، قطعا بی تاثیر است و هیچ خانوادهای از این طریق پا برجا نمانده است، اما با این دست از خرافات خیلی از خانوادهها از هم پاشیده اند.
رحیم زاده میگوید: «حضور در جلسات روان درمانی میتواند باور ما به عقاید خرافی را از بین ببرد. اگر این باورها را ما هم داریم میتوانیم با تهیه کردن یک جعبه هر بار که تفکر وسواسی خرافی به ما هجوم آورد، آن را یادداشت کنیم و در جعبه بیندازیم و دربش را ببندیم.»
مثلا شما یک گربه سیاه دیده اید و فکر میکنید که خبر بدی به شما خواهد رسید، این فکر را یادداشت کنید و در جعبه بیندازید. بعد از مدتی متوجه میشوید که این اتفاقات هیچ ربطی به هم نداشته اند مگر اینکه سعی کنیم آنها را با هم ربط دهیم یا در راستای برآورده شدن آنها گامی برداریم»
منبع : فارس