در زمانهای که پادشاه حکم ظلالله داشت و هر چه میگفت و دستور میداد بی، چون و چرا اطاعت میشد و استبداد بند بند جامعه ایران را فرا گرفته بود، انقلاب مشروطه همچون نسیمی در فضای سیاسی ایران شروع به وزیدن کرد تا بروز عینی این واقعیت برای مردم باشد که سرنوشت آنان محتوم نیست و میتوانند آن را با دستان خود تغییر دهند.
انقلاب مشروطه نه یک انقلاب از پایین به بالا بلکه اصلاحاتی از بالا به پایین بود که توانست در ساختار سراسر استبدادزده ایران در عصر قاجار جایی برای مجلس قانونگذاری باز کند. روزنه امیدی که توسط روشنفکران و پس از آن درباریان به روی ساختار حکومتی ایران گشوده شد و ناکارآمدی سیستم قاجاریه را پیش از پیش عیان کرد.
بیراه نیست اگر ادعا کنیم انقلاب مشروطه از اولین جلوههای ائتلاف جامعه روشنفکری و روحانیت در ایران بود، ائتلافی که گرچه در طول تاریخ با چالشهای زیادی مواجه شد، اما به ایجاد تحول نوین در تاریخ ایران کمک شایانی کرد.
درخصوص اهمیت انقلاب مشروطه استاد علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد معتقد است انقلاب مشروطه یکی از بزرگترین انقلابهایی است که در منطقه خاورمیانه اتفاق افتاده، انقلابی که نه تنها ناکام نمانده، بلکه اندیشههای آن همچنان بر فراز جامعه ایران حضور دارد.
دکتر مهدی نجفزاده به مناسبت ۱۴ مرداد، سالروز صدور فرمان مشروطیت در خصوص زمینهها و عوامل انقلاب مشروطه اظهار کرد: انقلاب مشروطه دارای مفاهیمی همچون پارلمان، آزادی و قانون است که ما از آن به عنوان تاریخ ایرانیان یاد میکنیم و فاصله زمانی بین سال ۱۲۷۰ تا ۱۲۸۵ که انقلاب مشروطه به وقوع پیوست را به عنوان بستر رخداد مشروطه در نظر گرفتهایم.
وی تصریح کرد: بعد از روی کارآمدن حکومت قاجار روابط ایران با غرب بسیار گسترش پیدا کرد که در این زمان تقریبا چنین مفاهیمی در اروپا شکل گرفته بود. فراهم شدن زمینههای مشروطه به تدریج از طریق کسانی که برای فعالیت، تحصیل و تجارت از سوی دربار به اروپا فرستاده میشدند و به ویژه خود درباریان که برای سفر به اروپا میرفتند، شکل گرفت. آنها در جریان این سفرها با پیشرفتهای غرب به خصوص نظم و قاعدهمندی جامعه اروپایی آشنا شده بودند، بنابراین به فکر ایجاد چنین نظامی در کشور افتادند و با کمک رویدادهایی همچون روزنامهها و گفتگوهایی که شکل میدادند، سبب ایجاد اندیشه انقلاب مشروطه در ایران شدند که حدود ۲۰ سال طول کشید تا به ثمر بنشیند.
عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد در در خصوص اینکه چه نشانههایی در جامعه استبدادزده آن روز ایران، امید برای ایجاد تحول را در جامعه زنده کرد، افزود: اواخر دوره قاجاریه سیستم حکومتی به دلیل ایجاد ناآرامیها بسیار شکننده و ناکارآمد شده بود. به ویژه زمانیکه روابط ایران با غرب شکل گرفت، این ناکارآمدی بسیار نمایان شد؛ بنابراین در این دوره مفاهیمی، چون ظلالله و فرایزدی و ... به دلیل ایجاد وضعیت دشوار کشور از جمله بیماریها و قحطیهایی که منجر به مرگ میشد، دیگر رنگ باخته و منجر به از بین رفتن کارآمدی سیستم شده بود. به اعتقاد من حتی اگر انقلاب مشروطه رخ نمیداد به طور دیگری آن سیستم باید از هم فرو میپاشید.
نجفزاده در ادامه با بیان اینکه اولین کسانی که خواهان تغییر و تحول در ایران شدند، درباریان بودند، عنوان کرد: پس بسیار طبیعی است که با شکلگیری چنین مفاهیمی به خصوص نظم روشنفکران و درباریان این شک و تردید در جامعه ایجاد شود که این سیستم نمیتواند کارآمد باشد و باید به فکر راه چاره بود. با نگاهی به زندگی ناصرالدین شاه متوجه میشویم که این پادشاه در نیمه اول تاریخ بیداری به شدت از یک تغییر و تحول عمده در ایران حمایت میکرد، اما بعد از چندی دچار ترسخوردگی شد و این موضوع به روشنفکران واگذار شد.
وی افزود: بنابراین در مورد اینکه چه عاملی امید به تغییر در ذهن ایرانیان را شکل داد، به اعتقاد من علاوه بر نقش عمده درباریان میتوانیم به اخباری مبنی بر مقاومت و پیروزی ژاپنیها در برابر روسیه و شروع تغییراتی در عثمانی اشاره کرد که سبب شد تا آثار این اتفاقات به ایران برسد و این امید را در ایران ایجاد کند که این کشور توانایی این را دارد که به سمتی پیش رود که بتواند یک انقلاب اجتماعی را رقم بزند.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه انقلاب مشروطه انقلاب مردمی نبود، بیان کرد: مشروطه توسط روشنفکران با ائتلاف بسیار قدرتمندی که با بخشی از روحانیت ایجاد کردند، صورت گرفت. انقلاب مشروطه یک انقلاب از بالا بود و در حقیقت خیزشهای مردمی و اجتماعی چندان کارایی نداشتند. این ائتلاف در سطح قدرتمند بود تا بتواند درباریان را به عقب براند و این امر با عقب راندن فتحعلیشاه و محمد علیشاه اتفاق افتاد.
نجف زاده تاکید کرد: از تاثیرگذاری گروههای قدرتمند و حکمرانان محلی در وقوع انقلاب مشروطه نباید غافل شد، به واسطه اینکه آنها از انقلاب مشروطه حمایتهای فراوانی کردند. مشروطه یک ائتلاف گستردهای بود که نقش مردم در آن خیلی پررنگ نبود.
عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد در خصوص تاثیراتی که پیوند دو جریان روشنفکر و روحانیت در وقوع انقلاب مشروطه داشتند، خاطرنشان کرد: روشنفکران و روحانیت در یک جبهه در برابر دشمن مشترکی، چون استبداد قرار گرفته بودند و به همکاری با یکدیگر مبادرت ورزیدند. با وجود اینکه این دو گروه در انقلاب مشروطه همکاریهای بسیاری با یکدیگر داشتند، اما تعارضی بین شرع و عرف و شرع و عقلانیت غربی اتفاق افتاده بود که سبب شد تا بخش عمدهای از روحانیت از جریان این جنبش پا پس بکشند و در برابر انقلاب مشروطه ایستادگی کنند.
این استاد دانشگاه افزود: انتشار مفاهیمی، چون قانون و پارلمان از سوی روشنفکران که چندان خوشایند روحانیت با تفکر سنتی آن روزگار نبود، بر این مسئله تاثیر بسیاری گذاشت. البته بیشتر روحانیتی که سنتی فکر میکردند، اما در عینحال بخشی از روحانیت از جمله نائینی، آخوند خراسانی، طباطبایی، بهبهانی و... در حمایت از روشنفکران و انقلاب مشروطیت نقش بسیار مهمی داشتند و به پشتیبانی خود از انقلاب مشروطه ادامه دادند.
وی با بیان اینکه در وهله اول روشنفکران و روحانیت با یکدیگر همکاری کردند، اما دو برداشت متفاوت از مشروطه بین آنها ایجاد شد، ادامه داد: روحانیت با مفاهیمی از جمله آزادی، پارلمان، قانون، روزنامه و گسترش مطبوعات که از سوی روشنفکران تولید میشد چندان آشنایی نداشت و با آنها عجین نبودند. آنها باور و پنداشت خود را از انقلاب مشروطه داشتند و قدرت روشنفکران در آن دوره بسیار زیاد بود و توانستند دست برتر را در انقلاب مشروطه بگیرند، زیرا زمانی که به نوشتن قانون اساسی مبادرت ورزیدند روحانیت در اینجا عقب رانده شده بود و روشنفکران تنها برای اینکه دل روحانیت را به دست آورند فصلهایی را در قانون گنجاندند، اما بار اصلی نوشتن بر عهده روشنفکران بود.
روشنفکران با تدوین قانون اساسی مشروطه دست برتر را گرفتند
این استاد دانشگاه با تاکید بر نقش روشنفکران و روحانیت در وقوع انقلاب مشروطه افزود: معمولا انقلاب مشروطه را باید به دو قسم تقسیم کرد؛ قدرت بسیجکنندگی در خیزش انقلاب مشروطه توسط روحانیت و نگارش قانوناساسی توسط روشنفکران. روحانیت در قدرت بسیجکنندگی به ویژه در مهاجرت کبری و مهاجرت صغری نقش بارزی داشتند و مردم عادی به واسطه روحانیت برای ایجاد یک انقلاب مشروطه بسیج شدند.
وی خاطرنشان کرد: البته منظور از مردم همان کسانی هستند که در شهر بودند و در آن دوران تعداد شهرنشینان بسیار کم بود و در جریان انقلاب مشروطه تنها تعداد کمی از طبقه متوسط شهری حضور داشتند. در مرحله اول انقلاب، روحانیت همکاریهای لازم را انجام داد و در مرحله دوم روشنفکران با نگارش قانون اساسی و ایجاد پارلمان دست برتر را در این انقلاب داشتند.
نجف زاده ادامه داد: در آن زمان روحانیت از گفتمان قدرتمندی برخوردار نبود و تنها دارای قدرت بسیجکنندگی بود و روشنفکران از آنچه که روی دست غرب دیده بودند به نگارش قانون اساسی مبادرت ورزیدند.
عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد درخصوص عمده تفاوتها و شباهتهای انقلاب مشروطه و انقلاب ۵۷ گفت: بر خلاف انقلاب مشروطه در انقلاب اسلامی روشنفکران در بازخیزی مردم و شروع خیزشهای مردمی نقش بسیار مهمی داشتند و روشنفکران زمینه را برای حضور روحانیت فراهم کردند. از سال ۱۳۲۰ به بعد روحانیت نقش بسیار متفاوتی را به خود گرفته بود. به ویژه با نقش بسیار قدرتمندی که اندیشه سیاسی در آن دوران به دست آورده بود. دیگر روشنفکران در موقعیتی نبودند که بتوانند روحانیت را به حاشیه برانند و بر آن رهبری کنند و بر خلاف انقلاب مشروطه، در انقلاب اسلامی روحانیت دست برتر را داشت.
این استاد دانشگاه در خصوص نقش فضای سیاسی جامعه در وقوع دو انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی تصریح کرد: با روی کارآمدن پهلوی جامعه ایران شروع به نو شدن و صنعتی شدن کرد و فرم جامعه ایران در فاصله زمانی بین ۱۳۰۰ تا ۱۳۵۷ با روی کارآمدن طبقات اجتماعی قدرتمند، طبقه متوسط جدید و سرمایهداری و طبقه کارگر تغییر کرد؛ لذا از لحاظ اجتماعی این دو انقلاب با یکدیگر قابل قیاس نیست و انقلاب اسلامی پاسخی بود به جریان سرمایهداری و مدرنیته در ایران، اما در انقلاب مشروطه اندیشهها و آرمانهای مدرنیته نقش بسیار مهمی داشتند.
انقلاب مشروطه همچنان ادامه دارد
نجف زاده در پاسخ به این سوال که کلیدیترین عاملی که جنبش مشروطه را ناکام گذاشت چه بود، عنوان کرد: انقلاب مشروطه ناکام نشده و همچنان ادامه دارد و مشروطه یک گفتمان بسیار قدرتمندی است که از سال ۱۲۸۵ شروع شده و همچنان با قدرت ادامه دارد. ایران جامعهای است که برای اولین بار در خاورمیانه صاحب پارلمان شد و اندیشه ظلالله بعد از انقلاب مشروطه از بین رفت، تا آنجا که در دورههای بعد رضاشاه و محمدرضاشاه با این عناوین خطاب نمیشدند. آنها پادشاهانی مدرن و متفاوت بودند که نقطه عزیمت اندیشه و فکر آنها از قانون اساسی شروع شده بود. پروسه انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی بسیار متفاوت است. به اعتقاد من این دو انقلاب علاوه بر تفاوتهای اساسی از دو جنس مختلف هستند.
وی ادامه داد: انقلاب اسلامی انقلابی است به نام سنت و مذهب که آمال مذهبی در آن قدرتمند است، اما در انقلاب مشروطه مفاهیم مذهبی و اسلامی در حاشیه قرار گرفتند و اینها قابل مقایسه نیستند. انقلاب اسلامی واکنشی است به آن چیزی که بعد از دوره پهلوی با آن روبهرو شدیم.
عضو هئیت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد در خصوص نقش عوامل خارجی در جریان انقلاب مشروطه بیان کرد: انگلستان به واسطهی اینکه سیاست این کشور در آن زمان بر پایه این بنا شده بود که حکومت قدرتمندی که پیرو مطامع انگلستان باشد روی کار بیاید، از انقلاب مشروطه حمایت فراوانی کرد. اما روسیه بر عکس به شدت مخالف انقلاب مشروطه بود که این مسئله سبب ایجاد تعارضی جدی بین انگلستان و روسیه شد.
این استاد دانشگاه ادامه داد: مشروطهخواهی یک روند جهانی بود، که در نهایت به پیروزی انقلاب مشروطه در ایران منجر شد و عناصر بیگانه در جریان این انقلاب نقش بسیار مهمی داشتند. در عین حال همه اینها را نمیشود یک کاسه کرد و بر اساس سیاستهای آن روزگار میتوان نقش عناصر بیگانه را اینگونه بر شمرد که انگلستان به حمایت از انقلاب مشروطه و روسیه به مخالفت با آن پرداخت.
وی تاکید کرد: انقلاب مشروطه یکی از بزرگترین انقلابهایی است که در منطقه خاورمیانه اتفاق افتاد و باید به آن ارج و قرب زیادی بنهیم. مشروطه همچنان زنده است، چراکه دنیا، ذهنیت و وضعیت ما را تغییر داد و لازم است تا ایرانیها از آنچه در انقلاب مشروطه رخ داده است، شناخت کافی پیدا کنند. مشروطیت هنوز بر فراز جامعه ایرانی وجود دارد و همچنان مردم ایران به دنبال همان شعارهایی هستند که مشروطه به دنبال آن بود.
در مورد مشروطه مهم این است که بررسی کنیم و ببینیم از چه چیزی به چه چیزی رسیدیم. قبل از مشروطه در جامعه ایران شخصیتهایی همچون پادشاه، دربار، حکمرانان محلی و خیلی از افراد دیگر به هیچ عنوان پاسخگوی مردم نبودند و مردم برای آنها اهمیتی نداشتند و چیزی به نام قانون مطرح نبود، چنانکه اغلب روشنفکران همواره از قانون حرف میزدند و میگفتند که دوای درد ایران قانون است.
با وقوع مشروطه ما از آن نقطه به شرایطی رسیدیم که دیگر پادشاه باید محدود باشد، همچنین وزرا و دولت نیز باید در مورد اقداماتی که انجام میدهند و بحرانهایی که اتفاق میافتد، پاسخگو باشند.
انقلاب مشروطه به عنوان یکی از نقاط عطف تاریخ معاصر ایران شناخته میشود، چنانکه تمام مناسبات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران در نتیجه آن دستخوش تغییر شد و عصری نو را برای کشور رقم زد.
منبع: ایسنا