این روایت سامان زارعی روشندل ۳۵ ساله اهل استان فارس است که به عشق حسین و سرادر کربلا پای پیاده راهی بس طولانی را پیموده تا طریق بهشت.
راهی که در قدمش در ذهنش بین الحرمین را اینگونه تداعی میکند: بین الحرمین سراسر نور است و عطر خاصی از آن به مشامم میرسد.
میگوید: عشق حسین همانند آهن ربایی است که هرساله در ایام اربعین و عاشورا مرا به این راه میکشاند و با تمام وجود خستگی مسیر و سختیهای آن را تحمل میکنم تا بوسهای از ضریح زیبایش بگیرم و بهشتی شود روح و جانم.
بغضش میترکد و از چشمانش اشک جاری میشود و رو به حرم حسین و عباس میایستد و میگوید: ۱۰سال است که پیاده در این راه قدم میگذارم و از این حضور هرساله نه تنها خسته نمیشوند بلکه مشتاقتر و مصممتر قدم برمی دارم تا دیار یار.
میگویم آیا با وجود عصای سفید و شرایط جسمی ات مشکلی در مسیر نداری یا اینکه مورد آزار و اذیت قرار نمیگیری؟ پاسخ میدهد: نه تنها هیچ آزار و اذیتی از جانب افراد صورت نمیگیرد بلکه در این راه انسانهای زیادی کمکم کرده و میکنند به ویژه برادران عراقی و من ممنون این مهمان نوازی و لطف هستم تا ابد.
میگوید: مسیر گاهی اوقات به دلیل مهیا نبودن برای معلولان سختیهایی دارد، اما دیگر به چم و خم آن آشنا هستم و هیچ هراسی از پیاده روی ندارم چرا که سالهاست که با این شرایط آشنا هستم و عاشقم بر این ایام و این روزها و حال و هوای اربعین.
پاهای خسته و تاول زده اش را بالا میآورد و به آرامی میگوید: جانم فدای حسین، این پیاده روی که چیزی نیست من تمام روح و جسمم را فدای امام عاشقان و خانواده اش میکنم. او سراسر نور است و شور. شوری که مرا با شعور و عشق به حرکت وا میدارد تا بین الحرمین.
سامان عصای سفیدش را به دیوار اتاق محل استراحت آویزان میکند و میگوید: تا روزی که زنده هستم در کنار دیگر عاشقان در ایام عاشورا و بویژه اربعین به بین الحرمین میآیم چرا که اربعین معجزهای تاریخ است؛ تاریخ عاشقی.
این روشن دل شیرازی که از حضورش در کربلای معلی سراز پا نمیشناسند میگوید: ۱۰ روز مستمر شبها پیاده روی کرده ام و روزها استراحت و در این مسیر جز محبت و معرفت چیزی احساس نکرده ام و این هم از لطف اهل بیت عصمت و طهارت است و خدای را بابت داشتن عشق امام حسین و اهل بیت شاکرم.
سامان که ۱۵ جز قرآن را حفظ است میگوید: به لطف خدا و به برکت قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت در این مسیر گام نهاده ام و آن را ادامه میدهم تا آخر عمر.
این حضور و شکوه و پیاده روی و عشق بازی برای این روشندل شیرازی حکم تجدید بیعت با ارباب و شاه کربلا را دارد و او لحظه لحظه اش را فدای حسین میکند.
در نظر سامان زارعی امام حسین نور است و او جز نور حسین چیزی نمیخواهد ببیند؛ و با قلبی اکنده از عشق و شور رو به حرم میایستد و صدا میزند لبیک یاحسین.