یک کارشناس مذهبی گفت: حضرت فاطمه (س) افضل همه بانوان جهان است که از مقام عصمت کبری برخوردار بود و از هر حیث نسبت به بانوان جهان برتری داشت

حجت الاسلام والمسلمین تقوایی، کارشناس مذهبی گفت: حضرت فاطمه (س) افضل همه بانوان جهان است که از مقام عصمت کبری برخوردار بود و از هر حیث نسبت به بانوان جهان برتری داشت و الگوی زنان بعد از خود است. بدون شک در بین زنان و بانوان دین اسلام، حضرت زهرا (س) سرآمد و از محبوب ترین چهره‌های مذهبی، فرهنگی، اجتماعی و علمی زمان خویش بودند.

به گفته این کارشناس مذهبی، حضرت فاطمه زهرا (س) دختر گرامی حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبدالله (ص) و حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها، همسر مکرمه حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) و مادر ارجمند حضرت امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام و حضرت زینب کبری سلام الله علی‌ها است.

حجت الاسلام تقوایی بیان کرد:  زندگی حضرت فاطمه (س) از آغاز کودکی آمیخته به سختی‌ها و رنج‌های فراوان بود. هنوز بیش از دو سال از زندگی حضرت زهرا (س) نگذشته بود که قریش در صدد کشتن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برآمدند. و، چون ابوطالب از این تصمیم مطلع گشت از بنی عبدالمطلب خواست تا داخل شعب ابوطالب شده و از جان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دفاع کنند. آنان به جز ابولهب و ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب به شعب رفتند. قریش نیز در واکنش به این حرکت، پیوند‌های اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی و  را با آنان قطع کرد. این محاصره سه سال به طول انجامید. مطابق با گزارش‌های تاریخی کسانی که درون شعب بوده‌اند، وضعیت سختی داشتند آن‌ها قادر به برطرف کردن مایحتاج خود نبوده و حتی قریش راه ورود طعام و آب را بر روی آنان بسته بودند. در سال دهم بعثت پس از آنکه بنی هاشم از شعب ابی طالب بیرون آمدند و وضعیت آن‌ها رو به بهبودی می‌رفت، حضرت ابوطالب (علیه السلام) از دنیا رفت و به فاصله چند روز پس از آن در حالی حضرت فاطمه سلام الله علی‌ها بیش از پنج سال نداشتند، مادرش حضرت خدیجه (سلام الله علیها)، از دنیا رفت.

وی افزود: در روایتی آمده است، پیش از خاکسپاری، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به قبر ایشان فرود آمدند در حالی که «فاطمه» دامان پدرش، پیامبر را گرفته بود و دور پدر می‌گشت و می‌پرسید: پدر جان! مادرم کجاست؟ و پیامبر پرسش او را بی پاسخ می‌گذاشت. او به سوی دیگران می‌رفت و از آنان سراغ مادر پرمهر خویش را می‌گرفت که در این هنگام «جبرئیل» فرود آمد و به پیامبر خبر داد که: «پروردگارت به شما فرمان می‌دهد که سلام ما را به «فاطمه» برسان و به او بگو: مادرش «خدیجه» اینک در بهشت زیبا و پرطراوت خداست و او در کنار «آسیه» و «مریم» دختر «عمران» و مادر «مسیح» است. پیامبر، «فاطمه» را در آغوش گرفت و مورد محبت قرار داد و پیام خدا را به او رسانید. پس از وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها، سال‌های حضور پیامبر در مکه مملوّ از آزار‌ها و اهانت‌ها و تلاش‌های مستمر دشمنان برای محو اسلام و مسلمین بود. گاه دشمنان سنگدل، خاک یا خاکستر بر سر پیامبر (صلی الله علیه وآله) می‌پاشیدند، هنگامی که پیامبر به خانه می‌آمد، فاطمه (علی‌ها السلام) خاک و خاکستر را از سر و صورت پدر پاک می‌کرد، در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، پیامبر می‌فرمود: «دخترم! غمگین مباش و اشک مریز که خداوند حافظ و نگهبان پدر توست.

این کارشناس مذهبی اظهار کرد: در روایت آمده است دشمنان در حِجْر اسماعیل اجتماع داشتند و به بت‌ها سوگند خوردند که هر کجا «محمّد» را پیدا کنند، او را به قتل برسانند. فاطمه (علی‌ها السلام) این خبر را شنید و به اطلاع پدر رسانید تا مراقبت بیشتری از خود کند. در صحیح بخاری آمده است: ابوجهل مشتی از اراذل مکه را تحریک کرد که به هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه وآله) در مسجدالحرام به سجده رفته بود، شکمبه گوسفندی را بیاورند و بر سر حضرت بیفکنند، هنگامی که این عمل انجام شد ابوجهل و اطرافیانش صدا به خنده بلند کردند و پیامبر را به باد مسخره گرفتند. بعضی از یاران، منظره را دیدند، اما دشمن بی رحم چنان آماده بود که توانایی بر دفاع نداشتند. این خبر به گوش دختر کوچکش فاطمه (علی‌ها السلام) رسید، به سرعت به مسجدالحرام آمد و با شجاعت مخصوص خودش ابوجهل و یارانش را با شمشیر زبان مجازات کرد، و به آن‌ها نفرین فرمود.

حجت الاسلام تقوایی گفت: پس از رحلت ابوطالب و عدم حمایت بنی هاشم از رسول خدا (ص)، مکه دیگر جای امنی برای ایشان نبود و هر لحظه امکان قتل ایشان وجود داشت. پس از آنکه عده‌ای از مردم یثرب مسلمان شدند و دو بار در عقبه وفاداری خود را به رسول خدا (ص) اعلام کردند، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تصمیم به هجرت به مدینه گرفتند. پیامبر (صلی الله علیه و آله) در شبی که به لیلة المبیت معروف است و در آن شب قریشیان تصمیم به قتل ایشان گرفته بودند، با فداکاری امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) راهی مدینه شدند. در آن شب پیامبر (ص)، على (ع) را فرمود که صبح و شام بر دامنه کوه فریاد زند: هر که نزد محمّد امانتى دارد بیاید تا امانتش را به او پس دهیم. سپس به او فرمود: على؛ از این پس ناپسندى از قریش نخواهى دید تا به من بپیوندى. پس امانت مرا در حضور مردم و آشکارا ادا کن. من فاطمه دخترم را به تو مى سپارم و هر دوى شما را به خداوند او شما را حفظ کند.

وی افزود: پس از ورود رسول الله به قباء آن حضرت در منزل عمرو ابن عوف ساکن شدند و زمانی که ابوبکر پیشنهاد رفتن به مدینه را داد، آن حضرت نپذیرفتند و فرمودند: «من داخل مدینه نمی‌شوم تا اینکه پسر برادرم (یعنی علی علیه السلام) و دخترم فاطمه نزد من بیایند. وقتی شب شد ابوبکر از رسول الله (ص) جدا شده و داخل مدینه شد، اما پیامبر در قباء باقی ماند و نامه‌ای برای علی (ع) نوشت و در آن از او خواست تا به ایشان بپیوندد. وقتی نامه به امیرالمومنین (ع) رسید حضرت به همراه حضرت فاطمه و مادرش فاطمه بنت اسد و فاطمه دختر زبیر بن عبدالمطلب و به راه افتاد و به دنبال آن‌ها ایمن فرزند ام ایمن (غلام رسول خدا) و ابو واقد فرستاده رسول خدا نیز آمده و به آن‌ها ملحق شدند. وقتی قریشیان مطلع شدند، عده‌ای را به دنبال آن حضرت و همراهان فرستادند و قصد وادار نمودن امام علی علیه السلام برای بازگرداندن کاروان به مکه را نمودند که با دفاع قهرمانانه‌ی آن حضرت، خوار و حقیر به مکه بازگشتند.

حجت السلام تقوایی می‌گوید:  حضرت علی علیه السلام به همراه همسفرانش راه مدینه را پیش گرفتند و پس از مدتی به ضجنان رسیدند؛ شب را در آنجا مانده و در طول شب به عبادت خداوند مشغول بودند، در حال ایستاده یا نشسته و حتی در حالی که به پهلو دراز کشیده بودند. صبح هنگام مجددا راه مدینه را پیش گرفته و به هر منزلگاهی می‌رسیدند به همین وضعیت به عبادت می‌پرداختند. در روایت ابو عبیده از پدرش و ابن ابی رافع آمده است که: در شأن آن‌ها قبل از رسیدنشان به پیامبر این آیات نازل گردید: «الَّذِینَ یذْکرُونَ اللَّهَ قِیامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَیتَفَکرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا ...» «آنهائی که در هر حال، ایستاده و نشسته و در حال خفتن، خدا را یاد کنند و دائم در خلقت آسمان‌ها و زمین فکر کرده، پروردگارا تو این را بیهوده نیافریده‌ای . (آل عمران،) تا آنجا که می‌فرماید: «فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکمْ مِنْ ذَکرٍ أَوْ أُنْثى» که «ذکر» علی علیه السلام و «انثی» فاطمه سلام الله علیهاست و «بعضکم من بعض» ‏ اشاره دارد به اینکه علی از فاطمه است.

 

 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.