بسیاری از مردم خیال میکنند که سازگاری حقیقی به معنای «همفکر بودن» یا «موج یکسان داشتن» است. جملات فراوانی وجود دارد همانطور که اغلب در فیلمها مشاهده کرده یا در رمانها میخوانیم: «نگاهشان از این سر اتاق به آن سر در هم تلاقی کرد و بلافاصله هر یک از آنان از افکار و احساسات دیگری خبردار شد». آیاعشق حقیقی به انسان قدرت تله پاتی و ذهن خوانی میدهد؟
آیا عاشقان واقعی از احساسات هم باخبر هستند؟
دوستان، عاشقان، همسران، حتی همکارانی خوب وقتی تا حدی احساسات یکدیگر را درک کنند، بهتر از پس کارهایشان برمیآیند و نسبت به احساسات، عقاید و ارجحیتهای یکدیگر حساستر میشوند. پس ممکن است فردی یاد بگیرد واکنشهای فردی دیگر را دقیقتر بفهمد. «وقتی چارلی به مخالفات ش ادامه داد، متوجه برق چشمانت شدم و فهمیدم اگر او را از اتاق بیرون نبرم سرانجام کار موجب خون دماغ شدنش میشود.»، «وقتی گریس شروع به صحبت از آن هفته در مکزیک کرد به طور دقیق متوجه شدم که چه فکر کردی.» با وجود این ممکن است هر فردی در خواندن افکار و احساسات دیگری اشتباه کند.
بیشتربخوانید
جمله «من تو را بهتر از خودت میشناسم» مزخرف است. قدر مسلم مردم برخی از ویژگیهایشان را نادیده میگیرند که دیگری میتواند آنها را درک کند. اما در کل هیچ کس نمیتواند بهتر از خود انسان خودش را بشناسد. هیچ فردی ذهن خوانی بلد نیست. خواندن ذهن دیگران در واقع یک خطای شناختی است که با خواند مقاله خطاهای شناختی – نتیجه گیری شتابزده (ذهن خوانی، پیشگویی) بیشتر در مورد آن خواهید دانست.
به هیچ کس نگویید چه فکر میکند؟
در مکالماتتان برای مثال به جای اینکه بگویید: «چرا عصبانی هستی؟» میبایست بپرسید: «آیا عصبانی هستی؟» یا «عصبانی به نظر میآیی». حتی اگر دلیل و مدرک قطعی برای عصبانیت همسرتان داشته باشید، میبایست حداقل جمله را طوری بیان کنید که عدم اطمینان را نشان دهد.
هیچ وقت به کسی نگویید که در چه فکری است و چه احساسی دارد. برخی میگویند: «من نباید آن را برایش توضیح بدهم! اگر او به راستی مرا دوست داشته باشد نیازی به توضیح من ندارد و خودش میفهمد. اگر مجبور باشم توضیح دهم، دیگر فایدهای ندارد.» این باور نادرست به خصوص در روابط جنسی خیلی مرسوم است.
بشر تنها حیوانی است که از نعمت زبان گفتار برخوردار است. هیچ کس نمیتواند احساس فردی دیگر را به طور دقیق درک کند. انسانها نمیتوانند مثل جانوران فقط بر اساس غریزهاشان رفتار کند. بشر باید تمام رفتارهای پیچیده را یاد بگیرد.
ذهن خوانی همسر یا شناخت واکنشها؟
توانایی دانستن واکنش همسرتان در شرایط متفاوت یک امتیاز است و میتوانید با انجام دادن یا ندادن کاری در آخر باعث خشنودی او شوید. «از کجا میدانستی که دلم یک پخش صوت میخواست؟»، «خیلی مهربانی که برای خاطر من از جلسه زود آمدی و ماشین را برایم آوردی تا عمهام را در بیمارستان ببینم».
اگر این نگرانیها، توجهات و مهربانیها وجود نداشته باشد، اتحاد دو فرد تضعیف میشود، اما عکس آن نیز خطرناک است. «اگر به راستی دوستم داری و به من اهمیت میدهی باید این کار یا آن کار را برایم انجام بدهی.» مراقب اینگونه دلیل و منطقها باشید! در عوض به همسرتان بگویید: «وقتی فلان کار را انجام میدهی یا فلان کار را انجام نمیدهی احساس میکنم دوستم نداری.» سپس وقتی از همسرتان گله میکنید به جای اینکه بگویید چرا کاری کرد که ناراحتتان کند («تو از قصد این کار را با من کردی»)، بگویید: «وقتی… را انجام میدهی یا نمیدهی احساس میکنم دوستم نداری». به عنوان مثال «وقتی پیش پدر و مادرم هستم و تو خواهرم را خنگ صدا میزنی و او را کوچک میکنی، ناراحت میشوم.»
کلام آخر
زن و شوهر باید به یکدیگر یاد دهند که چطور با هم همراه باشند. این شامل ذهن خوانی، حرف زدن یا تمام روشهایی است که اهمیت آنچه را فرد بروز میدهد از بین میبرد. منظورتان را بگویید و آنچه را میگویید، توضیح دهید. از همسرتان توقع نداشته باشید که ذهنتان را بخواند. زوجها باید درباره روابط جنسیشان با هم صحبت کنند. بسیار مهم است که ذهن کسی را نخوانید. هیچ وقت به کسی نگویید که چه فکری میکند و چه احساسی دارد.
منبع: ستاره