۱۳ رجب المرجب، سالروز ولادت امیر و پیشوایی است که نامش هجای مقدس شگفتی و روشنی است، همانی که دیوار خانه ذات اقدس ربوبی به رویش گشوده و حجت حق از حریم حق عیان شد و همه عالمیان را شگفت زده کرد، از آن جهت بود که نامش علی از القاب ایزد متعال شد.
آن روز که علی (ع) چشم به جهان گشود، خورشید فتوت و عدالت از افق کعبه تابید، همای رحمت در آسمان به پرواز درآمد و مهر را در عالم گستراند، او آغازگر امامت و پیشوای همه کسانی شد که ولایت را پذیرفتند، تفسیر بی وقفه از وحی داشت و سینه بیکرانش اقیانوس مواج علم و عدالت بود.
امیر مومنان (ع) ولایت زمین و زمان را در دستان خود داشت تا همگان برای رهایی از ظلم ظالمان آن را گرفته و زیر سایه همای عدل و عطوفت او آرام گیرند، او از همه شکیباتر، بی نیازتر، باصلابت تر، بخشنده تر، تواناتر و تابلوی از همه صفات خداوند باری تعالی بود که بر دلها حکومت میکرد.
در همین راستا پدران و مردان دیار قومیت ها، حضرت علی (ع) و فاطمه دختر پیامبر اکرم (ص) را الگو و سرمشق زندگی خود قرار دادند از آن بزرگ مردان هشت سال دفاع مقدس گرفته تا رفتگری که با تلاش و خستگی ناپذیر لقمه نانی برای خانواده خود تامین میکند.
تمامی آنها یک هدف داشته و دارند آرامش خانواده به راستی این آرامش چگونه میسر میشود وقتی در جبهههای حق علیه باطل حضور داشته باشی و بعد از آن عنوان شهید، جانباز و یا آزاده را به خود اختصاص دهی که اگر شهید شوی چه کسی ادامه راه تو خواهد شد و عنوان پدر خانواده مختص چه کسی میشود و یا اگر جانباز شوی چطور؛ آری همسران این بزرگواران همان شیرزنانی که چه در زمان جنگ و چه اکنون بار نام پدر و مادر را یک تنه بدوش میکشند و برای اولاد خود سنگ تمام میگذارند.
سرزمین قومیتها در دل خود از این بزرگ مردان کم ندارد.
مردان نارنجی پوش با دلهای آبی
میتوان در این بین وقت را غنیمت بشماریم و از مردانی بگوییم که در طول شبانه روز حتما آنها را به چشم خود میبینیم، اما حضورشان و کاری که انجام میدهند را نادیده میگیریم و به راحتی از کنارشان میگذریم.
لباسشان نارنجی است و دلشان آبی، نان بازویشان را میخورند، نان آفتاب خوردن هایشان را و نان کبودی دستانشان را از سردی بی رحم هوا در فصل خوب زمستان، میگویند کار برای مرد حکم جهاد دارد و چه صادق است این عبارت برای چنین مردانی، برای همه مردانی که برای کسب روزی حلال و اعتقاد به آموزههای دینی و عمل به وظایف انسانی و دینی خود، گرد و خاک را به جان خود میخرند تا مبادا دل خاکی خود را اسیر بی رحمیها کنند.
صبحهای سرد و زمستانی اگر فقط چند قدم در کوچه و خیابانهای شهر برداریم دستانی را میبینیم که آکنده از دستکش، ولی باز میلرزند
آری!
کار رفتگران سخت و طاقتفرساست، همه این را میدانیم و میگویند، اما تا در کنارشان نباشیم و نبینیم، نمیتوانیم درک کنیم معنای این سختی چیست؟
تا یک شب زمستان از خانه گرممان بیرون نیاییم و جاروکشیدن و جمعکردن زبالههای کنار خیابان را نبینیم، نمیتوانیم این سختی را درک کنیم.
اگر دمدمهای صبح که سرما استخوان را میسوزاند با آنها کنار پیت حلبیای که تکههای چوب در آن شعلهور است، ننشینیم و جرقههای آتش به سر و رویمان نپرد، عمق این کار طاقتفرسا را درک نمیکنیم!
این پدران، مردانی هستند با سرو صورت خاکی، اما با دلهای آبی که روزانه چندین کیلومتر راه را پیاده طی میکنند و چه زیبا جاروبی که وسیله کار آنها است هنگام نظافت با حرکت دست هماهنگ است حتی قامت استوارشان با هر یک پلک زدن خم میشود.
به راستی این نارنجی پوشان صبح که از خواب بیدار میشوند به چه میاندیشند به حقوق ناچیزی که پایان هر ماه دریافت میکنند، اجاره خانه، کفش و یا پوشاکی برای پسرش، شهریه دخترش، مهمانی آخر هفته همه را در سر مرور میکند، اما بعد از پایان کار تن رنجور و خسته را به خانه برده و با لبخند وارد میشود گویی هیچ مشکلی ندارد چهره چروک شده و موی سفید حکایت ازمشکلات بیش از اینها را میدهد.
بازنشستگان؛ مردان دیروز، عصا بدستان امروز
آن پدر بازنشسته و از کار افتاده که سالها برای فرزندان خود زحمت کشیده و اکنون درد و رنج زندگی قامتش را خمیده کرده است و اکنون تنها مونس و همراهشان عصایی است به کمک آن جابجا و یا تکیه میدهند؛ بعضا برخی از این مردان تلاشگر در خانه سالمندان به سر میبرند.
حقیقت را همه میدانند و مقام و جایگاه پدر و مادر در عرش و نزد خداوند بالا است و باید قدردان زحمات آنها باشیم و، چون فرزندان صرفا گرفتار و یا مشغله زندگی دارند بهانه خوبی برای سرنزدن و یا فراموش کردن آنها نباشد چرا که پدر و مادر شان با تمام وجود بدنبال تامین مایحتاج زندگی بودند حتی بعد از بزرگ شدن فرزندان و مستقل شدن آنها نیز همیشه دغدغهمند زندگیشان را دارند.
هرچند لرزش دست و نورکم چشمانشانشان به آنها امان نمیدهد، اما با یک نگاه پی به درون فرزند برده و هیچ گلایهای ندارند و از خداوند فقط آرزوی سلامتی دارند و این از خودگذشتگی و صلابت ستودنی است.
زنان سرپرست خانوار؛ مردان زمانه
در این روز خجسته بی انصافی است اگر چند خطی هم از زنان سرپرست خانوار به تحریر نیاوریم؛ زنان این دیار به ویژه زنان سرپرست خانوار با تمامی کاستیها و محرومیتهایی که حاکم است هرچند زن نام دارند، اما مردانه به میدان آمده اند.
زنان سرپرست خانوار، زنانی هستند که به ناچار بر حسب جور زمانه و یا تقدیر الهی بر اثر اتفاقی همچون طلاق، فوت و از کارافتادگی همسرانشان گرداننده چرخ زندگی میشوند و به ناچار تا پایان عمر بار و خرج زندگی را به دوش میشکند و زخمهای اجتماعی را نیز تحمل میکنند.
نوع نگاهها، حرف و حدیثها و به ویژه برخورد سرد زنان دیگر از جمله زخمهایی است که زنان سرپرست خانوار را از درون میخورد و آنان را با همه ویژگیهای زنانه اشان به زندگی کردن در تنهاییشان تا پایان عمر محکوم میکند.
اما نه جور زمانه و نه مشکلات اقتصادی مانع از تلاش این مردان روزگار نمیشود و تمامی تلاش خود را برای کودک و یا کودکان خود انجام میدهند و دغدغه نان و سقف دارند، سقفی که بتوانند فرزندان خود را به آغوش کشند و محیطی امن و سرشار از عشق را تقدیم آنها کنند.
این چند مورد فقط بخشی از زحمات پدرانی است که در سرزمین قومیتها و یا به عبارت دیگر فرهنگها در کنار یکدیگر زندگی میکنند به رشته تحریر درآمده است و نام پدر به یک کلمه ختم نمیشود چرا که این سرزمین پدران و مردانی دارد که باید در برابر آنها سر تعظیم فرود آورد و بدون اینکه خم به ابرو ببرند همیشه و در تمام مراحل زندگی و بی ادعا در تلاش اند.
منبع: ایرنا
کار وزحمت بیشتر =دستمزد پایین
بخور بخواب وکار سبک =دستمزد نجومی
در کل در تربیت نسل خوب بعد سهیم باشم چه مستقیم چه بعنوان استاد یا مربی اون نسل
امروز روز پدر هستش
یه عده تعطیل هستن و یه عده سرکار.
دیگه پدری نمونده