رسانهها بهویژه در غرب همواره تلاش میکنند خود را بهعنوان ناظر مستقل یا بیطرف معرفی کنند و از این طریق بر افکار مخاطبان خود اثر بگذارند. لزوم نمایش این استقلال باعث شده حتی رسانههای با کارکرد پروپاگاندا که وظیفه تولید و پخش اطلاعات هماهنگ و جهتدار برای بسیج افکار عمومی از طریق تبلیغات سیاسی را برعهده دارند نیز به مخاطبانشان اینگونه القا کنند که بودجهای از هیچ دولت خارجیای دریافت نمیکنند.
با وجود این تلاشها، اما رسانهها بهویژه رسانههای جریان اصلی غرب، به تحولات از دریچه اهداف استراتژیک خود نگاه میکنند و اخبار را با تمرکز بر ایدئولوژی خاص خود مبتنیبر نظم جهانی روایت میکنند. بر مبنای این ایدئولوژی، آنها برخی تحولات را پوشش و به آن ضریب میدهند، اما برخی دیگر از تحولات که از منظر ارزشهای خبری و جامعیت و توجه افکار عمومی به مراتب مهمتر هستند را بایکوت یا سانسور میکنند. جنگ در این رسانهها دو معنای متفاوت دارد.
اگر جنگ به حفظ یا تقویت نظم جهانی کمک کند، از آن حمایت میکنند و اگر در تضاد با نظم جهانی باشد به آن میتازند. اگر یک سوی جنگ روسیه باشد، صحبت از «تجاوز»، «جنایت»، «نسلکشی» و «همدردی با قربانیان» است و اگر یک سوی این جنگ آمریکا باشد و بهواسطه جنگ، صدها هزار بمب بر شهرها و مردم خاورمیانه و آفریقا فروداید، وضع فرق میکند و دیگر کلماتی همچون «تجاوز»، «اشغالگری» و «جنایت» به چشم نمیآید و رسانهها غرق در سکوت اطلاعاتی میشوند. این سکوت از اشغالگران و متحدان آنها محافظت میکند و آنها را مورد بازخواست قرار نمیدهد.
این رویکرد البته تنها به جنگ محدود نمیشود. تا پیش از عدم پذیرش نتایج انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۲۰ از سوی دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا رسانههای غربی مدعی بیطرفی در روایت اتفاقات بودند، اما پس از انتخابات و تحدید نظم جهانی از سوی ترامپ، آنها کاملا جانبدارانه به وی تاختند و از کلماتی علیه ترامپ استفاده کردند که بیسابقه بود. آنجا بود که رسانههای غربی نشان دادند ناظران صرف نیستند و کارشان تنها «گزارش» جهان عینی به مخاطبانشان نیست. رسانهها بخشی از یک پازل بزرگتر هستند و وظیفه دارند ذهن مخاطبانشان را شکل دهند و آنها را به سمتی هدایت کنند که میخواهند. این رویکرد یکجانبه در مواجهه با ایران بهعنوان کشوری که سر ناسازگاری با نظام جهانی دارد و آن را به رسمیت نمیشناسد، به مراتب سهمگینتر است.
از همین روست که رسانههای قدرتمند غربی با وجود اطلاع از زیر سوال رفتن اعتبارشان با انتشار اخبار فیک، بهراحتی اخبار دروغینی همچون بیماری و جراحی رهبر انقلاب را منتشر میکنند. در این گزارش به چند نمونه از رفتارهای دوگانه رسانهها در قبال تحولات و رخدادهای جهانی پرداخته شده است.
کنفرانس امنیتی مونیخ
کنفرانس امنیتی مونیخ، فوریه هر سال در هتل بایریشر هوف در مونیخ توسط یک شرکت خصوصی برگزار میشود. کنفرانس مونیخ عملا تصمیمی گرفته نمیشود و صرفا ویژه اظهارنظر، رایزنی و دیدارهای سیاسی است. امسال در این کنفرانس به جای حضور نمایندگانی از ایران و روسیه، افرادی موسوم به اپوزیسیون ایران دعوت شدند تا به بیان دیدگاههای خود بپردازند. رسانههای غربی وزن و اندازه رضا پهلوی، نازنین بنیادی و مصی علینژاد را بهخوبی میدانند و از همین رو نیز حاضر نشدند خبرنگاری را به نشست این افراد در دانشگاه جورج تاون آمریکا بفرستند. در کنفرانس مونیخ با توجه به جایگاه کنفرانس که از آن به داووس امنیتی یاد میشود، رسانهها به پوشش اظهارات این ۳ نفر که مدعی ارتباط با داخل ایران هستند، پرداختند. درست در بیرون محل همین نشست، یک تجمع اعتراضآمیز معنادار برگزار شده بود. درواقع امسال کنفرانس امنیتی مونیخ هیچ هدفی مهمتر از گفتگو درباره ارسال تسلیحات نظامی بیشتر به اوکراین نداشت، اما عده قابلتوجهی در بیرون محل اجلاس تجمع کردند تا خواستار توقف ارسال سلاح نظامی به اوکراین شوند. ائتلاف «مونیخ میایستد» که سازماندهی این اجلاس را بر عهده گرفته میگوید کشورهای اروپایی و غربی به جای تحویل تسلیحات نظامی به کییف، مذاکرات میان اوکراین و روسیه را تسریع کنند. این تظاهرات مردمی از آن جهت دارای اهمیت است که نتایج نظرسنجیها نشان میدهد تقریبا نیمی از مردم آلمان (۴۵ درصد) مخالف جنگافروزیهای کشورشان در اوکراین و عرضه مداوم سلاح به این کشور هستند. تعارض این تجمع با نظم جهانی که رسانههای غربی خود را مقید به حفظ آن میدانند باعث شده است تا آنها به این اعتراضات بیتوجهی کنند.
رسوایی دیپلماتیک صهیونیستها
روز شنبه شارون پارلی، معاون مدیر امور آفریقا در وزارت خارجه رژیمصهیونیستی که بدون دعوت رسمی بهصورت ناگهانی وارد سالن برگزاری اجلاس اتحادیه آفریقا شده بود، توسط چند نگهبان از این اجلاس اخراج شد تا یک فاجعه دیپلماتیک برای تلآویو رقم بخورد. این نگهبانان پیش از اخراج پارلی کارت ورود وی بهعنوان عضو ناظر را نیز ضبط کردند. این کارت پیش از این باطل شده بود، اما این مقام صهیونیست تلاش کرد با سوءاستفاده از آن، در میانههای جلسه وارد آن شود.
ریشه این وقایع به اقدام یکجانبه موسی فکی رئیس اتحادیه آفریقا در اوت ۲۰۲۱، در اعطای عضویت ناظر به رژیمصهیونیستی، بدون رایگیری و نظرخواهی از اعضا باز میگردد. تلآویو پیش از این عضو ناظر «سازمان وحدت آفریقا» بود، اما با تبدیل شدن آن به «اتحادیه آفریقا»، این عضویت از صهیونیستها سلب شده بود.
آنها در سال ۲۰۲۱، در سایه طرح صلح ابراهیم و بهبود روابط با کشورهای اسلامی-عربی قاره آفریقا مانند مراکش و سودان، تلاش کردند عضویت ناظر خود را در یک ساختار آفریقایی، بازیابی کنند.
با این وجود چنین اقدامی بلافاصله مورد مخالفت الجزایر قرار گرفت و این کشور موفق شد به مرور ۱۲، ۱۴ و سپس ۲۶ عضو اتحادیه آفریقا را زیر پرچم مخالفت با عضویت رژیم در این اتحادیه گردهم آورد. اتحادیه آفریقا در نشست ۵ و ۶ فوریه سال ۲۰۲۲ (۱۶ و ۱۷ بهمن ۱۴۰۰) برای جلوگیری از بروز شکاف در این اتحادیه عضویت رژیم را تعلیق کرد. دبیرخانه اتحادیه آفریقا با توجه به تعلیق عضویت و پیگیریهای جدی الجزایر و آفریقای جنوبی، برای سی و ششمین اجلاس اتحادیه در اتیوپی، دعوتنامه خود برای رژیمصهیونیستی را پس گرفته و از صهیونیستها درخواست کرد نمایندهای برای حضور در این اجلاس به آدیس آبابا اعزام نکنند. با این وجود، تلاش رژیمصهیونیستی برای عبور از سد مخالفتهای پررنگ با حضور در اتحادیه آفریقا با اقدام شارون پارلی در ورود بیمجوز و بیاجازه به سالن اجلاس که در قالب «زرنگی» قابل توصیف است، منجر به فاجعهای دیپلماتیک شد. اخراج مقام صهیونیستی اگر چه در رسانههای بینالمللی بازتاب پیدا کرد، اما اگر جای رژیمصهیونیستی، دیپلمات ایرانی، سوری، چینی یا روسی قرار داشتند، پوشش این خبر به مراتب قابل توجهتر از آنچیزی بود که در رسانههای غربی شاهدیم. این رسانهها بیشتر از اینکه به رسوایی صهیونیستها بپردازند، به اعتراض آنها بابت اخراج از اجلاس پرداختهاند.
جنگ از اوکراین تا یمن
برخی افراد، تفاوت پوشش اخبار جنگ در یمن را با اوکراین یا حتی جنگ سوریه را با اوکراین به نژادپرستی در غرب گره میزنند و از این زاویه به مساله نگاه میکنند. شاید این یک بخشی از ماجرا باشد، اما همه آن نیست. فرضا اگر به جای اوکراین، روسیه با افغانستان یا ترکمنستان وارد جنگ میشد، رسانههای غربی به حمایت از روسها میپرداختند؟ مطمئنا پاسخ منفی است. روسیه رقیب یا بهعبارت بهتر دشمن کشورهای اروپایی و آمریکا به حساب میآید و در هر شکلی از جنگ، غرب تمایل دارد این دشمن نسبتا قدرتمند زمینگیر شود. ازهمینرو نیز آنها در همان ابتدای جنگ اوکراین، موضع خود را نسبت به جنگ مشخص کردند و رسانههایشان را نیز براین اساس به خط کردند. «اوا پولونسکا-کیمونگویی» پژوهشگر حوزه ارتباطات در یادداشتی به خوبی این رویکرد را تشریح کرده است. او نوشته که زمانی که تصاویر تانکهای روسی در حال حرکت در خاک اوکراین بود، تلویزیون آلمانی دویچه وله تصمیم گرفت درمورد یک جنگ اطلاعرسانی کند و بیبیسی از یک حمله نظامی بزرگ صحبت کرد. سیانان از تحرکات اولیه روسیه بهعنوان تهاجم گزارش داد و مقامات ارشد اروپا تجاوز روسیه و اقدام شنیع و وحشیانه ولادیمیر پوتین را محکوم کردند. هرکدام از کلمات که هر رسانه تصمیم گرفت از آن استفاده کند، صدها خبر شروع به انتشار کرد. او سپس به یمن اشاره کرده و نوشت که جنگهای دیگر عمدتا با پردهای از سکوت پوشانده شدهاند. بهعنوان مثال، جنگ یمن وارد هشتمین سال خود شده است. بیش از ۴۰۰ هزار نفر کشته و تقریبا چهار میلیون نفر آواره شدهاند. عربستانسعودی و ائتلاف آن به بمباران و مسدود کردن شهرها ادامه میدهند و مردم را از غذا و دارو محروم میکنند. کشورهای غربی به تامین تسلیحات به عربستانسعودی ادامه میدهند و در برابر افزایش تعداد کشتهها سکوت میکنند. زندگی سومالیاییها، اریترهایها، فلسطینیها یا یمنیها ارزش خبری کمتری دارد و وضعیت اسفناک آنها شایسته توجه مخاطب نیست. درگیریها در اتیوپی، سوریه، سومالی، کشمیر، فلسطین یا افغانستان نیز به اندازه تحولات اوکراین موردتوجه رسانهها قرار نگرفته است. در عوض، بیشتر رسانههای غربی بیتوجهی مشخصی نسبت به حق آزادی، حاکمیت، برابری، عدالت و حق مردم برای داشتن حقوق نشان دادهاند.
شیرین ابوعاقله
شیرین ابوعاقله، خبرنگار فلسطینی-آمریکایی با بیش از ۲ دهه فعالیت در شبکه عربیزبان الجزیره، از خبرنگاران فعال در غرب آسیا بود که اخبار مرتبط با فلسطین را پوشش میداد. او اردیبهشت ۱۴۰۱ درحالیکه مشغول پوشش اخبار حمله نیروهای ارتش رژیمصهیونیستی به شهر جنین در کرانه باختری بود، مورد هدف نیروهای صهیونیست قرار گرفت و به دلیل اصابت گلوله به سر جان باخت. شبکه خبری الجزیره و وزارت بهداشت فلسطین قتل او توسط ارتش صهیونیستی را تایید کردند. باوجوداینکه «نیروهای اسرائیلی بدون هیچ هشدار قبلی او را مورد هدف قرار دادهاند» و نظر به اینکه این خبرنگار تابعیت آمریکایی داشت، اما در رسانههای غربی کشته شدن این خبرنگار چندان مورد توجه قرار نگرفت. تنها در این بین سفیر آمریکا در اسرائیل با توجه به اینکه شیرین دارای تابعیت آمریکا بود، خواهان انجام تحقیقات در رابطه با نحوه مرگ وی شد. انجام تحقیقات نهایت خواسته مقامات غربی در این زمینه بود. برای درک تفاوت پوشش رسانهای به مرگ انسانها در کشوری همسو با نظم جهانی غرب و کشوری غیرهمسو، میتوان پوشش رسانهای کشته شدن خبرنگار ابوعاقله که جلیقه خبرنگاری نیز بر تن داشت را با کشته شدن مشکوک ندا آقاسلطان در جریان اعتراضات به نتایج انتخابات در سال ۱۳۸۸ مقایسه کرد. در آن سال، باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا در کنفرانس مطبوعاتی خود درباره کشته شدن این فرد سخن گفت و رسانههای غربی بهطور ویژه به پوشش این خبر پرداختند و حتی با فردی که خود را نامزد او نیز میخواند، تلفنی گفتگو کردند. مقایسه پوشش خبر درباره یک خبرنگار شناختهشده با تابعیت آمریکایی با فردی که تا پیش از کشته شدن شناختهشده نبود، بیانگر رویکرد ایدئولوژیک رسانهها در غرب در مواجهه با موضوعات مختلف است.
دو روایت از یک داعش
سال ۱۳۹۴ گروهک تروریستی داعش در نقاط مختلف جهان دست به عملیات تروریستی میزد. این عملیاتها در منطقه غرب آسیا، چندان برای رسانهها اهمیت نداشت، اما کوچکترین عملیات داعش در اروپا، بازتاب گستردهای پیدا میکرد. در همان زمان این سوال برای برخی افراد پیش آمده بود که آیا خون مردم پاریس از خون مردم لبنان و عراق رنگینتر است؟ همین رویکرد متفاوت نیز باعث شد در آبان ۱۳۹۴، مردم نیویورک آمریکا در مقابل مقر شبکه سیانان تجمع کنند تا اعتراضشان را به نحوه پوشش اخبار مربوط به حملات تروریستی دو شهر بیروت و پاریس اعلام کنند. مردم نیویورک معتقد بودند نحوه پوشش اخبار حملات بیروت، ناعادلانه و ناجوانمردانه است، درحالیکه آنها نیز همچون پاریسیها گرفتار آتش تروریستها بودند و باید به صورت عادلانه مورد همدردی رسانههای غربی قرار میگرفتند. آنها با در دست داشتن بنرهایی به نژادپرستی رسانهای سی. ان. ان اعتراض کردند.
از پاریس و تلآویو تا تهران
این یک واقعیت در زندگی مدرن است که برخی از اخبار بیشتر مورد توجه قرار میگیرند، اما برخی اخبار به خودی خود چندان حائز اهمیت نیستند و این رسانههایند که با ضریب دادن، این اخبار را برای مردم پراهمیت جلوه میدهند. نمونه این اخبار، ناآرامیهای چند ماه گذشته در ایران است. بسیاری از افرادی که در غرب زندگی میکنند، اساسا ایران را نمیشناسند که بخواهند تحولات آن را دنبال کنند، اما کمتر ساعتی است که در رسانههای آنها سخنی از ایران نباشد. رسانهها هستند که برای اقدام علیه کشورها، افکار عمومی را آماده میکنند. در جریان ناآرامیها در ایران، رسانههای غربی و همچنین رسانههای فارسیزبان ضدایران سعی در هدایت اعتراضات به سمت ناآرامی و سپس جنگ شهری در مناطق مرزی غرب و شرق کشر را داشتند. بیبی سی فارسی، ایران اینترنشنال، صدای آمریکا، رادیو فردا، دیوچه وله آلمان در این زمینه بسیار فعال عمل کردند. رسانههای دیگر نیز با گزارشهای غیرواقعی، بهدنبال مدیریت افکار مقامات اروپایی و آمریکایی رفتند. این جریانسازی به اندازهای اثرگذار بود که امانوئل مکرون رئیسجمهور فرانسه با یک گروه اپوزیسیون ایرانی دیدار و گفتگو کرد. در آلمان هم رئیسجمهور این کشور با یک فوتبالیست که فهم چندانی از سیاست ندارد، دیدار کرد. هیچکدام از رسانههای غربی به اعتراضات چندین هفتهای جلیقهزردها در فرانسه که حتی خواهان سرنگونی دولت مکرون نیز شدند، اینگونه نپرداخت و حتی اعتراضات ۲ میلیون نفری در ۲۰۰ شهر علیه سیاستهای اقتصادی مکرون را نیز به صورت جدی پوشش ندادند و تلاش نکردند آن را به سمت جنگ شهری و سرنگونی حکومت پیش ببرند. این رویکرد البته تنها محدود به پاریس نیست و در سرزمینهای اشغالی نیز رسانههای جریان اصلی به همین شیوه عمل میکنند. هفتههاست که چند ده هزار صهیونیست در روز شنبه به خیابان میآیند تا علیه سیاستهای دولت نتانیاهو اعتراض کنند. با توجه به بیثباتی سیاسی در سرزمینهای اشغالی و تشکیل ۵ دولت در ۴ سال، این رژیم بیشتر مستعد سرنگونی است، اما در هیچ رسانه غربی، سخن از سرنگونی حکومت نیست. این اعتراضات برخلاف ایران، یا چندان پوشش داده نمیشوند یا اینکه بسیار عادی روایت میشوند.
منبع:فرهیختگان