در این مطلب به سراغ دوستیهای پیش از ازدواج رفتیم تا آثار مخرب این بیراهه ای که برخی افراد به اسم جوانی کردن در مسیرش قرار میگیرند را از نگاه کارشناسی ببینیم.
«قبل از ازدواج اگر کسی بهش میگفت دوستی با جنس مخالف به ضرر خودش است، هیچجوره زیر بار نمیرفت. اتفاقا قیافه حق به جانب هم به خود میگرفت و طلبکار خوشیهای ایام جوانیاش میشد. مثل بعضی از همسن و سالانش جوانی را در هوسرانی و دوستیهای خارج از عرف میدانست. فکر میکرد اگر تمایلش به جنس مخالف را با ازدواج برطرف کند و شور و هیجان جوانیاش را زیربنای ساخت ساختمانی محکم مثل خانواده کند، اشتباه کرده و عمرش را هدر داده. هر بار که فرد جدیدی وارد زندگیاش میشد فکر میکرد عاشق شده، تمام احساساتش را خرج رابطهای میکرد که چندماه بعد تمام میشد و او میماند و وابستگی. او میماند و ضربههایی که خورده بود. اما چند وقت بعد باز همان آش بود و همان کاسه.
بیشتربخوانید
حسابی که از زندگی و آدمهایش خسته شده بود تازه به فکر ازدواج افتاد. شکستهای قبلیاش بیاعتمادش کرده بود به آدمها، بماند که چقدر طول کشید تا یکی را انتخاب کند و بله را بگوید. فکر میکرد گذشته و خاطراتش را پشت در خانه مشترکشان گذاشته و قرار است زندگی جدیدی را شروع کند. اما یک سال بعد تمام خاطرات به سراغش آمد. کارش شده بود مقایسه. دوست قبلیام اینطور قربان صدقه ام میرفت، اما شوهرم چی؟! دوست قبلیام هر روز من را میبرد گردش و تفریح، اما شوهرم اصلا وقت ندارد. گاهی هم خوره شک میافتاد به جانش و میترسید شوهرش هم مثل پسرهایی که قبلا دیده بود حالا به او خیانت کند یا دوباره شکست عاطفی بخورد. آخرش هم همین فکرها از زندگی و هرچه که بود سردش کرد.»
این مسیر اشتباه و بیراهه رفتن برخی از جوانان از چشم مهربان و نکتهسنج پدر و رهبر معظممان دور نمانده و ایشان در حواشی مراسم عقد زوجین بارها نصیحتهای پدرانه خود را به گوش جوانان رسانده تا راه را از بیراهه تشخیص دهند و آرامش حقیقی را در زندگی مشترکشان پیدا کنند نه دوستیهای خارج از عرف.
«در جوامع غربی جوانها، دوره نشاط جوانی و تندی احساسات و غرایز را آزادانه میگذرانند و وقتی به خانواده و به ازدواج میرسند که در واقع بخش زیادی از میل طبیعی آنها و غرایز آنها فرونشسته است. آن شوق و محبت و عشقی که باید در اعماق روح زن و شوهر جایگزین شود، در اینها نیست یا کم است. اینکه بعضی سن ازدواج را برای سالهای میانی عمر که در غرب و تمدن غرب معمول است، میگذارند مثل اغلب چیزهایشان، غلط و برخلاف فطرت و مصلحت بشر و ناشی از این است که به شهوترانی و بیبندو باری اقبال دارند. میحواهند جوانی خود را به اصطلاح خودشان، باخوشی سپری کنند. هوسرانیهایشان را بکنند. بعد که از کار افتاده شدند و آتشهایشان فرو نشست حالا سراغ خانواده بروند. ملاحظه میکنید که در غرب زندگی خانوادگی اینطوری است. طلاقهایزیاد، ازدواجهای ناموفق، مرد و زنهای بیوفا، تخطیهای جنسی فراوان، غیرت کم، زندگی خانوادگی به این معناست.»
جذابیت دوستیهای پیش از ازدواج برای برخی جوانان شاید ضربههای احساسی و آثار مخرب بر آیندهشان را از چشمشان دور نگه دارد و متوجه بلایی که بر سر زندگی مشترکشان خواهد آمد نباشند. به همین خاطر پای صحبتهای «مهدی ناجی عظیمی»؛ کارشناس خانواده و زوج درمانگر نشستهایم تا برایمان از ابعاد این معظل بگویند. اینکه چرا روابط پیش از ازدواج، آدمهای نصف و نیمه را پای سفره عقد میکشاند. آدمهایی که هر بخش از احساسات و عواطفشان را پیش کسی، جا گذاشته اند.
دکتر «ناجی عظیمی» میگوید: «در رابطه با معایب روابط قبل از ازدواج دختر و پسرها چند نکته وجود دارد که باید مورد بررسی قرار بگیرد. یکی از معمولترین چیزهایی که در رابطه دختر و پسر پیش از ازدواج شکل میگیرد. اشتیاق و صمیمیتی است که به شدت آنها را مورد توجه هم قرار میدهد و این باعث میشود که گمان کنند روابطه آنها میتواند بر پایه یک احساس خوشایند و حال خوب شکل بگیرد. این احساس خوشایند تا جایی پیش میرود که وابستگی بین دختر و پسر ایجاد میکند. اما رابطهای که با وابستگی شکل گرفته باشد و تعهد در آن جایی نداشته باشد ممکن است هرجایی خاتمه پیدا کند و تمام شود. وقتی بین طرفین تعهد نباشد به شدت روابط آنها مورد آسیب قرار میگیرد و به لحاظ روانشناختی فشارهای روانی زیادی را به همراه دارد.
برای مثال وقتی دختر یا پسر بعد از اینکه در رابطه شان شکست خوردند و یا دوستی جدیدی را بعد از آن شروع کردند ممکن است دچار اضطراب شدید، ترس از دست دادن، احساس تنهایی، اضطراب، افسردگی و حتی خودکشی بشود.»
دوستیهای پیش از ازدواج را شاید بعضی افراد به اسم خوشگذرانی و جوانی بشناسند، اما واقعیت این است که عاقبت خوشی ندارد و سرانجامش به افسردگی ختم میشود و فشارهای روحی و روانی و شاید خودکشی. وابستگی شدید و بعد از آن ترک شدن ضربه احساسی شدیدی را به افراد وارد خواهد کرد. ضربهای که شاید هر کسی نتواند با آن کنار بیاید و تمام زندگیاش تحت تاثیر قرار بگیرد. باید قبول کرد روابط خارج از عرف از جنس تعهد نیستند پس اگر زمانی طرف مقابلِ فرد بخاطر لذتجویی کسی را جایگزین او کند. فرد همیشه با احساس کافی نبودن به سر میبرد و اعتماد به نفسش را از دست خواهد داد.
دوستیهای پیش از ازدواج شاید قسمت کوچکی از تجربه زندگی مشترک را به شما بدهد، اما نکتهای اینجاست که این تجربه فقط مربوط به زمانهای خوشی و خوشگذرانی است و کمتر چالشهای زندگی را نشانتان میدهد به همین خاطر وقتی وارد زندگی مشترک میشوید و چالشی جلوی پایتان قرار میگیرند به جای حل و فصل آن، شروع میکنید به مقایسه کردن همسرتان با دوستان قبلیتان و مشکلات را از چشم آن میبینید.
مقایسهای که به گفته دکتر ناجی عظیمی زندگی را تا نابودی خواهد کشاند: «حتی اگر این رابطه به شکل صحیحی تمام بشود. بعد از ازدواج ممکن است میزان توقعات و انتظارات زوجین را مورد تحلیلِ اشتباه قرار بدهد. یعنی، چون در رابطههای قبلی یک سری اتفاقات و موضوعات صمیمیت رخ داده حالا فرد در ازدواج و زندگی مشترکش همیشه درحال مقایسه کردن است. مثلا اینکه پارتنر قبلی من این ویژگیها را داشت، اما همسرم این ویژگیها را ندارد. یا دوستهای قبلی من در روابطشان با من کارهایی را انجام میدادند و یا عکسالعملهای عاطفی و جنسی و خانوادگی دلخواه من را داشتند که حالا همسر من ندارد. یا اینکه اقتدار و حس تکیهگاه بودنی که در پارتنر قبلیام دیده بودم در همسرم پیدا نخواهم کرد. این مقایسه میتواند فرد را دچار تنهایی، سردی و نگرانی کند. میتواند باعث پشیمانی و ناامیدی در زندگی باشد. فرد همیشه با خودش یک احساس ناخوشایند را به دوش میکشد اینکه دیگر به این رابطه امیدی نیست و نمیتوان از این زندگی مشترک لذت برد!»
ناجی عظیمی در ادامه صحبتهایش به یکیدیگر از آسیبهای این مسئله اشاره میکند و میگوید: «یکی دیگر از آسیبهای دوستیهای پیش از ازدواج این است که فرد در روابطه دوستی در گذشته توانسته احساسات و هیجانات خود را تخلیه کند و بعد از ازدواج ممکن است آن شور و هیجان دیگر خودش را نشان ندهد و کمرنگ شود. حتی احساس بیحوصلگی هم ونسبت به زندگی داشته باشد. چرا که عادت کرده به اینکه با هرکسی که دلش میخواهد آزادانه رابطه دوستی برقرار کند و تعهد در زمان ازدواج برای او نوعی محدودیت و زندانی شدن به حساب میآید به خاطر همین حتی ممکن است فرد در رابطه با همسرش دچار چالشهای جدی شود.»
به عنوان سوال آخر از مهدی ناجی عظیمی زوج درمانگر و مشاور خانواده میپرسیم بعضیها باور دارند دوستیهای قبل از ازدواج باعث میشود شناخت بالاتری از همسرشان داشته باشند و در نهایت زندگی مشترک موفقتری. نظر شما به عنوان کسی که سالها در حوزه زوجدرمانگری فعالیت میکنند چیست؟! «این یک باور غلط است. اینکه میگوید برای شناخت جنس مخالف باید قبل از ازدواج، چند تجربه دوستی داشت اشتباه است و به لحاظ پژوهشی رد شده نه تنها شناخت حاصل نمیشود بلکه وابستگیای شکل میگیرد که چالشهای بسیار و آسیبزایی را به وجود خولاهد آورد. البته آشنایی پیش از ازدواج با دوستی کاملا متفاوت است.»
منبع: فارس
دوران نامزدی چند ماهه شاید بهترین راه برای شناخت طرفین باشه با اطلاع خانواده ها و جاری شدن صیغه محرمیت در صورتی که تصمیمشون برای ادامه زندگی جدیه.
با یکی دوجلس آشنایی نمیشه کامل طرف رو شناخت
باز هم تو دعوا میگی ای کاش زودتر میشناختمت .....
آخه بدون اینکه زیر یه سقف خودت رو به چالش برای زندگی بکشی اسم ش شناخت هست؟؟؟؟
پس چرا تهش که میشه میگن اونی نیستی که من قبلا دیدمت!!!!!
این رابطه ها قدرت شناخت حقیقت و واقعیت را از میان
می برد ، فرد به مرور زمان میان آنچه واقعیت است و
آنچه در اطراف او وجود دارد گم می شود .