در پشت صحنه تصمیمهای سیاستمداران آمریکایی، «این سربازان آمریکایی هستند که همچنان در این جنگها کشته و مجروح خواهند شد. میتوان گفت آنها در دفاع از رژیم صهیونیستی جنگیدند و کشته شدند. شجاعترین آمریکاییها قربانی هوی و هوس یک سیاستمدار خارجی خواهند شد، زیرا رهبران آمریکایی، شجاعت ایستادگی در برابر او را نداشتند.»
این جملات را «هریس هومان» میگوید. سرگرد سابق ارتش ایالات متحده که بهشدت از حمایتهای ایالات متحده از نتانیاهو ناراضی است. چنانچه او میگوید وضعیت منطقه غرب آسیا برای آمریکاییها نابسامان است. تا همین چند سال پیش همه چیز در منطقه به خواست ایالات متحده پیش میرفت. نظم منطقه مطابق میل آمریکاییها تنظیم شده بود و «صلح ابراهیم*» میرفت تا کار منطقه را با نظم جدید آمریکایی یکسره کند. باید توجه کرد که بحث مربوط به نظم و کنترل مناسبات منطقه در منطقه غرب آسیا سابقهای به قدمت تاریخ دارد.
پس از گسترش اسلام چیزی که نظم در منطقه غرب آسیا را تنظیم میکرد کشاکش قدرت میان دو امپراتوری این منطقه یعنی امپراتوریهای ایران و عثمانی بود. یعنی وضعیت نظم منطقه و بهدنبال آن مناسبات ژئوپلتیکی و ژئواکونومیکی به مناسبات دو عضو این منطقه بستگی داشت. با این حال با وقوع دو جنگ جهانی و فروپاشی امپراتوری عثمانی و همچنین افول قدرت ایران در سده گذشته، کنترل منطقه غرب آسیا به دست قدرتهای فرامنطقهای افتاد. برای دههها این قدرتهای خارجی بودند که مناسبات منطقه را تنظیمکرده و برای محورهای اقتصادی و سیاسی آن تصمیمگیری میکردند.
با فروپاشی شوروی و ظهور قدرت هژمونی ایالات متحد، برای سالها مناسبات غرب آسیا نیز به خواستههای ایالات متحده آمریکا بستگی داشت. این مساله تا آنجا تداوم یافت این کشور با اشغال عراق و افغانستان بهطور مستقیم در اوضاع منطقه دخالت کرد. با این حال همهچیز در سال ۲۰۰۶ نشاندهنده یک شروع جدید بود. حزبالله توانست رژیم صهیونیستی را در جنگ ۳۳ روزه شکست دهد. این رویداد که با وجود حمایت همهجانبه غرب از اسرائیل اتفاق افتاده بود نوید وضعیت تازهای میداد. گویا دیگر ایالات متحده تنها تعیینکننده مناسبات منطقه نبود.
امروزه میتوان به صراحت ادعا کرد هیچ رویدادی در غرب آسیا بدون در نظر گرفتن خواستههای شبکه مقاومت رخ نمیدهد. ایالات متحده در نتیجه این وضعیت در حال اجرای کلانبرنامهای بود که این روند را به واسطه رژیم صهیونیستی تغییر دهد و اوضاع را مشابه گذشته تنظیم کندظهور شبکه جدیدی در منطقه موسوم به محور مقاومت به رهبری ایران، این موقعیت را برای منطقه فراهم کرد که از کنترل غیربومی خارج شود.
کنترلی که سالها از سوی قدرتهای فرامنطقهای بر غرب آسیا اعمال میشد. رفته رفته، قدرت شبکه مقاومت افزایش یافت. بهطوری که امروزه میتوان به صراحت ادعا کرد هیچ رویدادی در غرب آسیا بدون در نظر گرفتن خواستههای شبکه مقاومت رخ نمیدهد. ایالات متحده در نتیجه این وضعیت در حال اجرای کلانبرنامهای بود که این روند را به واسطه رژیم صهیونیستی تغییر دهد و اوضاع را مشابه گذشته تنظیم کند.
پیش از تشریح برنامه ایالات متحده در این رابطه باید به این مساله توجه کرد که بررسی روندهای مربوط به رژیم صهیونیستی بدون توجه به وابستگی این رژیم به ایالات متحده ممکن نیست. اسرائیل در واقع پایگاهی برای آمریکاست که بتواند قدرت خود را در منطقه غرب آسیا اعمال کند؛ بنابراین هر رویدادی که نظم منطقه غرب آسیا را به نفع رژیم صهیونیستی تنظیم کند در واقع به نفع ایالات متحده عمل کرده است.
چنانچه گفته شد ایالات متحده بهدنبال آن بود تا وضعیت کنونی منطقه را که در آن محور مقاومت تعیینکننده نظم منطقهای است تغییر دهد. این برنامه که از آن به عنوان «پیمان ابراهیم» و برنامه عادیسازی روابط کشورهای منطقه با رژیم صهیونیستی یاد میشود پیامدهای غیرقابل جبرانی برای منطقه داشت. توافقهای مربوط به صلح ابراهیم شکاف عظیمی در میان امت اسلام و کشورهای اسلامی ایجاد کرده بود که تا کنون نظیر نداشت.
قرار بود این سلسله توافقهای بهطور دومینو وار در سراسر جهان اسلام دنبال شود. برنامه گستردهای طراحی شده بود تا مساله فلسطین در جوامع اسلامی به حاشیه برود که با وقوع عملیات طوفانالاقصی این مساله غیرممکن شد.
در حالی که قرار بود در منطقه غرب آسیا نیز فلسطین فراموش شود امروز شاهدیم در کشورهای اروپایی نیز فلسطین به رسمیت شناختهشده و در واقع مساله فلسطین به دغدغه جهانی مبدل شده است. این مساله روشن میکند که چرا مقابله با توطئه آمریکاییها در منطقه ارزش مقاومت این روزهای فلسطینیها را داشت.
قرار بود «صلح ابراهیم» به وابستگی اقتصادی دولتهای منطقه به اسرائیل و امنیت این رژیم منتهی میشد. به طوری که منافع اقتصادی کشورهای منطقه به ثبات اسرائیل گره میخورد و اسرائیل از یک سو به عنوان قطب اقتصادی منطقه تعریف میشد و از سوی دیگر نقطه اتصال سیاسی قدرت نوظهوری مانند هند به کشورهای منطقه بود.
در چنین شرایطی که وابستگی اقتصادی دولتهای منطقه به رژیم صهیونیستی را به دنبال داشت طبیعتا از نظر سیاسی نیز نوعی پیوستگی بین کشورهای منطقه و اسرائیل ایجاد میشد. در این حالت نه تنها عادیسازی روابط میان دولتهای منطقه و رژیم صهیونیستی اتفاق افتاده بود بلکه ثبات سیاسی و امنیتی اسرائیل به کشورهای منطقه پیوند میخورد. در نتیجه نمیشد انتظار داشت کنش خاصی از سوی کشورهای منطقه علیه فعالیتهای رژیم صهیونیستی اتفاق بیفتد. این روند رفتهرفته به تسلط رژیم اسرائیل بر مناسبات منطقه منتهی میشد که همان کلانبرنامه آمریکاییها برای کنترل منطقه بود.
در حالی که قرار بود در منطقه غرب آسیا نیز فلسطین فراموش شود امروز شاهدیم در کشورهای اروپایی نیز فلسطین به رسمیت شناختهشده و در واقع مساله فلسطین به دغدغه جهانی مبدل شده استقرار بود از طریق تسلط اسرائیل بر منطقه غرب آسیا بار دیگر با قدرت خارجی کنترل شود که با وقوع به موقعی طوفانالاقصی این نقشه با اخلال مواجه شد. اثرات این عملیات در تثبیت قدرت شبکه مقاومت و به درازای آن افزایش قدرت امت اسلامی در مقابل قدرتهای خارجی، تا مدتها قابل بررسی خواهد بود. سلسله اتفاقات غربآسیا نشاندهنده شروع دوران جدیدی در غرب آسیاست. دورانی که در آن ایالات متحده و نماینده آن در غرب آسیا یعنی رژیم صهیونیستی از قدرت مانور برخوردار نیستند و نظم منطقه با خواسته محور مقاومت و امت اسلام تنظیم میشود. نمود این مساله روزانه در غرب آسیا دیده میشود. جایی که به عقیده «هریس هومان» سربازان آمریکایی به حریف تمرینی نیروهای مقاومت تبدیل شدهاند.
* امارات و بحرین در ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ (۲۵ شهریور ۱۳۹۲) با واسطهگری «دونالد ترامپ» رئیسجمهوری وقت آمریکا توافقنامه موسوم به «ابراهیم» را برای عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی امضا کردند. سودان نیز که تحت فشار آمریکا قرار گرفته بود در ششم ژانویه ۲۰۲۱ (۱۷ دی ۱۳۹۹) چنین توافقی را با رژیم صهیونیستی امضا و وامی به ارزش ۱.۵ میلیارد دلار از واشنگتن دریافت کرد و از فهرست کشورهای تروریستی خارج شد.
منبع: تسنیم